-
پایان نامه- اپیزود پنجم - و تاریخ زانو خواهد زد
چهارشنبه 20 اسفند 1399 19:42
من آخرین کسی بودم که پروپوزالم رو برداشتم، و اولین کسی ام که پایان نامه ام داره تموم می شه... می نویسم که بدونید وقتی می گم گاهی تو زندگیم بدجور به پوچی می خورم و راهی به غیر از غرق کردن خودم تو کارهای دیگه پیدا نمی کنم، دقیقا دارم از چی حرف می زنم. خانم بخش اکو، امروز به من گفت تو اینجا چی کار می کنی بیست چهار ساعته؟...
-
پَر پَر پره پَر
جمعه 15 اسفند 1399 09:16
*تصویری نادر منتشر شده از بنده بعد پره، در حالی که پفم به صورت آنی خوابیده: سلام، تمام شد! شما هم اکنون با یک پره داده ی افسار گسیخته ی مهار نشدنی طرفید. :دال زیاد جلو نیایید چون طبیعت ثابت کرده این موجودات خطرناک اند. :دال دوستش که نداشتم کلا، دیروز بعد ازمون چهار ساعتی با بچه های خودمون داشتم چک می کردم، بعدش هم...
-
شام غریبانم، قرآن به سر گیرانم
چهارشنبه 13 اسفند 1399 23:21
دیدید لغو نشد؟ این مدت کلی خودم رو لوس کردم واسه ملت... علاوه بر شما، دوستان پشت صحنه هم ارامش نسبی به من دادند. یکی از دوستام که انترنمون بود و الان تموم کرده، بهم گفت ببین همه ی این بچه های سوریه و لبنان قبول می شن پره رو! کسی رو دیدم نمی دونسته gfr حتی یعنی چی ولی قبول شده. تو چرا قبول نشی آخه؟ یه دوست دیگه هم دارم...
-
توئیت ما قبل مرگ
چهارشنبه 13 اسفند 1399 00:07
خدایا ای خدای قشنگم توروخداااااااا لغو بشه یا حداقل تعویق بشه فقط یک هفته تعویق بشه خواهش می کنم... التماس می کنم.... من اصلا حالم خوش نیست افسرده ام از ترومای بزرگی بیرون اومدم فقط یکم تعویق بخوره از این حال بیام بیرون. اهالی بلاگ اسکای حمایتمون کنید به دوستاتون اشنا هاتون رفقا تون بگید این هشتگا رو بزنن توییتر تا...
-
ماجرای بچه های بد شانس - خطر ما قبل آخر
دوشنبه 11 اسفند 1399 19:48
خب دیگه جدی جدی داشت باورم می شد این بار به سلامتی می تونم یه کنکور رو بدون افتادن اتفاق ناگواری دقیقا چند روز قبلش، پشت سر بگذارم و نون زحماتم رو بخورم بدون اینکه از نظر روانی تو فضا باشم، تا اینکه امروز شد. ای کاش امروز نمی شد. البته اینبار کسی نمرده... ولی. بازم... حالم واقعا تو قوطیه. بذار قبولش کنم! همه بهم می گن...
-
دیوار آجری فراسوی افق دیوانگی
یکشنبه 10 اسفند 1399 14:32
با نام و یاد خدا، کاملا بر جا و به حق می دانم هم اکنون پستی از سال های نه چندان دور را باز نشر بدهم: اینجا، پست نهصد و سی و پنجم وبلاگ، نگاشته شده در اسفند ۱۳۹۶ فقط با تفاوت این که من همچنان همون مار کوچولو موچولو هستم بدون دم و دستگاه ولی این بار اون انگشتی که فرو نمی ره و چهار روز دیگه فرصت دارم به هر جون کندنی هست...
-
I'm in love with a fairytale
شنبه 2 اسفند 1399 00:45
ببینید تولد کیه! یاه یاه یاه. می دونستید بنده و کورونا در ایران متولد یک روز هستیم؟ اگر یادتون باشه، دوم اسفند پارسال جمعه بود -انتخابات- و دقیقا از شنبه اش کشور برای اولین بار به قرنطینه ای طولانی فرو رفت. # اول، بیایید بغلم. # دوم، عاشق بیست و سه سالگی ام بودم. عاشق زندگی ام در سال کورونا. واقعا از بهترین سال های...
-
Snitch seeker
سهشنبه 28 بهمن 1399 10:40
شاید علت سر خوردن اسنیچ از لا به لای انگشتام دفعه ی قبلی ( اینجا ) این بود که به طرز خنده داری seek رو sick نوشته بودم که معناش به جای چیزی که می خواستم یعنی به دست آوردن اسنیچ، می شد استفراغ کردن اسنیچ! این بار درست هجی اش می کنم باشد که رستگار شویم، من این بار اسنیچ رو به دست می ارم و تفش نمی کنم. از اونجایی که به...
-
خاطرات ولنتاین
یکشنبه 26 بهمن 1399 23:00
از خاطرات ولنتاین همین بس، که الان یه دختر زنگ خونه مون رو زد، گفت می شه باز کنی، به دوست پسرم گفتم خونه مون اینجاست! حالا تا ما به شورا بگذاریم این تصمیم رو که ایا در رو باز کنیم؟ یا ایا نکنیم؟ فکر کنم پسره اومد خوردش انداختش تو پراید. دیگه در شب ولنتاین این طور هستید باقی شب هاتون چه شکلیه یا قمر بنی هاشم. شاسخین هم...
-
گاد آف جوی یا سوپر پاور من به زبانی ساده
یکشنبه 26 بهمن 1399 01:13
ببین یکی از سوپر پاورایی که دارم، و با کل عالم و ادم عوضش نمی کنم مناسبتی کار کردنه خصوصا در تولد ها و تبریک ها. یعنی من کافیه به احساس زیر پوستی ام دقت کنم، مثل فیلیکس فیلیسیس سرخود عمل می کنم و اصلا رد خور نداره. یه بار خیلی یهویی حس کردم دوست دارم امروز برای استادم شکلات بخرم ببرم، خریدم و رفتم دیدم جشنه داخل دفترش...
-
وصل پروانه
شنبه 25 بهمن 1399 02:45
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند این شعر حافظ، به طور ویژه من را یاد پدرم می اندازد. نمی دانم چرا وقتی می خوانمش، حس می کنم پدرم به هر نحوی دیگر کنارم نیست و شاید مُرده است. و اینقدر تا عمق وجودم تیر می کشد و می سوزد که در وصف کلامم نیست. آن طور که در یادم هست، اول بار مسبب آشنایی من با...
-
قهوه ی زهرماری خوش مزه است
چهارشنبه 22 بهمن 1399 15:18
یکی از دوستانم در جریان خر در گل شدن بنده هست، و سعی می کنه با خبر گرفتن مداوم و حال و احوال کردن بهم انرژی ببخشه. یک متن انرژی بخش همراه با کلی ستاره های رنگارنگ برایم ارسال کرده، نوشته که: "قهوه خوش مزه است، خوشمزگی اش به تلخ بودنشه وقتی می خوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم اما می گوییم چسبید... زندگی روز های...
-
گرگ بیابون زده ی مست و رمیده
چهارشنبه 22 بهمن 1399 02:35
یکی از مواردی که برای گرگ بیابون هم ارزو نمی کنم، انتظاره. انتظار برای امری که به فعل رسوندنش ابدا دست تو نیست و فقط باید منتظر باشی و باشی تا ببینی چی می گذارند جلوی پایت. می تونه از انتظار واسه دریافت یه پیام باشه تا انتظار برای بهبودی یکی که افتاده به بستر بیماری. کلا مزخرفه و می تونی شیدا بشی. و ببخشید که مغز بعضی...
-
The lion fell in love with the lamb
سهشنبه 21 بهمن 1399 23:44
کنار همت ماشین ها را زده اند کنار. ایستاده اند و می نگرند... برخی سلفی می گیرند. راه بند امده. تا به حال مردمی را ندیدم این چنین مقهور و شکست خورده شاهد پایکوبی و جشن جلاد بر گور کنده ی شده ی خویش باشند و به چشمشان زیبا باشد. شما مردم چه می بینید که من نمی بینم؟ به چه نگاه می کنید؟ چه باعث می شود زیر بار قلاده ی دور...
-
یکصد سوال حقیقت جرئت به جای ناخن جویدن
سهشنبه 21 بهمن 1399 03:22
اقا من چون خیلی استرس دارم و اوضاعم از هر بعد که حساب می کنم خیطه، می خواستم یه پست بنویسم ولی موضوع نداشتم. دیدم یکی از همین اپدیت های بلاگ اسکای زده ۱۰۰ سوال حقیقت جریت برای عید نوروز. تصمیم گرفتم با انتخاب حقیقت به همه ی این سوالا جواب بدم و بدین وسیله با خودم مصاحبه ای داشته باشم و بعدا روزی برگردم به طرز فکر بیست...
-
طوفان
شنبه 18 بهمن 1399 04:02
به طهران، طپش، امپراطور و البته باسطان، طوفان رو هم اضافه کنید! عرضم به حضورتون که.. طهران رو اب برداشت برد. نه بذار: امپراطوری باسطانی طهران رو طپش های طوفان در هم گسست. پشت پنجره بودن و صدای برف و بوران رو شنیدن حس عجیبی داره. پنجره.. اینورش ارومه. زیر پتوی گرم و نرمت هستی. اونورش خیس و سرد و نا امنه. نمی دونم چه...
-
یک شاخه گل ساده ی سلطانی
چهارشنبه 15 بهمن 1399 00:24
یادتونه بچه بودیم، عمو پورنگ و خاله شادونه و اینا می گفتند هدیه می تونه یک شاخه گل خیلی ساده باشه و مامانا با همون هم خوش حال می شن کلی؟ من به نتیجه رسیدم تو دنیای امروز ایران، حتی گل دیگه جواب نیست و اصلا دیگه یک هدیه ی ساده محسوب نمی شه. مگه اینکه بری از تو پارک بکنی گل رو. قیمت پیشنهادی تون برای یک شاخه (شاخه نه...
-
پایان نامه - اپیزود چهارم - میتی کامون
شنبه 11 بهمن 1399 23:50
تموم شد. پایان نامه ام ثبت شد، خیلی زود تر از اکثر هم دوره ای هام. خسته ام، فقط می نویسم که یادم باشه در چه تاریخ فابریکی بنده به طور رسمی پایان نامه دار شدم. باقی ش برای بعد. این علامت مخصوص مامور رسمی حاکم بزرگ، میتی کومان است، احترام بگذارید... پ.ن. و بفرمایید شیرینی...
-
پایان نامه - اپیزود سوم - ضریب کا چه بود و چه کرد؟
شنبه 11 بهمن 1399 01:49
نمی خوام. فقط تموم شه. فقط تموم شه من می خوام بکپم سر جام درسم رو خر بزنم. این پایان نامه دیگه چی بود به دامن ما. من الان واقعا استرس دارم، چون این وقت شب یه قانونی از معاونت پژوهشی فهمیدم که به نظرم ریسکیه و نمی دونم روی طرح بنده به طور ویژه اثر گذار هست یا نه. یعنی عاشق خودم هستم که دیگه با انتخابام می زنم چشم و چال...
-
سایت ارزو ها
جمعه 10 بهمن 1399 02:54
شنیدید یه سایت ارزو ها راه انداختند و شهرداری طهران گفت ارزوهاتون رو بنویسید و اونی که بیشتر لایک خورد رو عملی می کنیم؟ خدا وکیل من همون موقع اول بار که خبر تاسیس این سایت رو شنیدم گفتم اخ اگه من بودم می نوشتم سقط شدن خامنه ای و یاوران! ولی این قدر سرم شلوغ بود حتی فرصت نکردم برم سایت رو چک کنم. حالا الان دیدم خبر زده...
-
پایان نامه - اپیزود دوم - مشتلق
جمعه 10 بهمن 1399 00:05
دنیای من دچار فروپاشی شده، چون دقیقا همین الان فهمیدم این آهنگ افشین به صورت " یه ماچ دادو دمش گرم دمش گرم" بوده! می دونی من چی می خوندم تا الان؟ " یه مشتلق دمش گرم... دمش گرم بابا دمش گرم!" "مُشتُلُق." یک مدت به غار فرو می روم مدیتیشن کنم تا تحمل جراحات وارده از این واقعه بر من راحت شود...
-
چون کیسه له کانیش د فرن
سهشنبه 7 بهمن 1399 02:30
چون من نصفه شبی احساساتم حسابی قلمبه شده، و راهکاری به جز به هم ریختن جعبه های یادگاری به دنبال جست و جوی بلوط هایی که احتمالا بالای سه سالی عمر دارند و فقط به یک دلیل ذخیره شون کردم، نداشتم. چون اولین کسی بود که بهم یاد داد بلوط رو می شه گرفت رو آتیش و خورد! چون بله من سنگ نیستم و بنده هم محض اطلاعتون بلدم قلب بکشم!...
-
شکافت هالوپریدول لازم
دوشنبه 6 بهمن 1399 11:55
توی خواب زیاد برام اینجوری میشه که دنیای بیرون و درون خوابم با هم ادغام می شن. مثال. اگه من خواب باشم، و شما توی دنیای واقعی کنارم شروع کنی درباره ی گوسفند حرف زدن، من خواب می بینم من و تو با هم داریم روی رنگین کمان گوسفند سواری می کنیم و دیالوگ هایی هم که تو محیط واقعی استفاده کردی رو به عنوان دیالوگ های فیلم علمی...
-
حوض شوکولات
یکشنبه 5 بهمن 1399 01:23
بنویس بنویس.. هیچ وقت نذار حالتو بگیرن! هر کی زد تو پرت، تو ده برابرش انرژی در بیار تعارف کن به خودش، می دونم که بلدی می دونم که اگه بخوای فوری یادت می آد تو یه منبع تولید انرژی سرخودی که تموم نمی شه، پس کف دستتو فوری بگیر جلوش و بگو شوکولات برداره! به هر کی که خیال کرد زیر کفشش داره لهت می کنه شوکولات بده. به همه...
-
ترامپ عزیزم
چهارشنبه 1 بهمن 1399 23:52
پرزیدنت محبوبم، پرزیدنت ترامپ.... اخ. من برای شما هیچ ننوشتم. رسم زمانه همین است. خیلی وقت ها از مهم ترین چیز ها نمی نویسیم و در عوض می چسبیم به فرعیات. اقای پرزیدنت... من از ایران برایتان می نویسم. و فکر می کنم لفظ ایران کافی باشد برای معرفی خودم. غریبگی. فلاکت. خواستم در چند خطی که فرصت دارم، بگویم که برای روزی که...
-
وقتی استارت
سهشنبه 30 دی 1399 10:59
فقط یه چیز: ارزو می کنم این بار تا قبل از پره انترنی، مثل باقی امتحان های ترسناک جدی زندگیم، مثل کنکور یا مثل علوم پایه، دیگه کسی نیفته بمیره، تا این بار تمام بار نتیجه ای که کسب می شه رو صد درصد به دوش خودم بگیرم. اگه خوب شد که به خودم بگم هل یس، من واقعا موجود خفنی ام، و فقط خیلی بیش از حد بدشانسی می اوردم و اعتماد...
-
قتل در آپارتمان
یکشنبه 28 دی 1399 17:03
حاجی هولییییییییی شعت! :)))))) من الان وسط یه ماجرای بسیار جنایی هستم و خیلی برایم عجیبه. همسایه مون به طرز فجیعی به قتل رسیده (داستانش خیلی ترسناک و رعب اوره). بله یکی از خبر های قتلی که این روز ها داخل روزنامه و رسانه می خونید یا توی شبکه ی مجازی اسکرول می کنید دقیقا همسایه ی طبقه پایین ماست! اسمش همه جا هست. ایران...
-
محمود کیانوش
چهارشنبه 24 دی 1399 00:34
واقعیت اینه، که سرزمین ایران وامدار شاعر های کودک و نوجوان خودش هست. حتی اگه کسی هیچ وقت چیزی ندونه. مثل یک جریان هست که زیر پوست همه جریان داره، حتی اگه هیچ وقت کسی چیزی نفهمه. واقعیت اینه، که دیگه هیچ کس جای عباس یمینی شریف، اسدالله شعبانی، ناصر کشاورز یا محمود کیانوش ها رو نخواهد گرفت. اون بیان ساده و شیوا و البته...
-
دانلود فصل دوم سریال staged
سهشنبه 23 دی 1399 23:17
بنده در انتها به هر جا برسم امسال، در خصوص این سال نود و نه، مایلم به طور ویژه از چندین نفر تشکر کنم که میزان تاب آوری رو به صورت تصاعدی در بنده افزایش دادند و باعث شدند به اینجا برسیم و سخت نگذره. دیوید تننت و مایکل شین، این دو نوگل شکفته و تازه کشف شده ی کمدی، این زوج جذاب سینمای بریتانیا، دو تا از این افراد هستند و...
-
پایان نامه - اپیزود اول - گودزیلا و عشق
دوشنبه 22 دی 1399 20:02
" گودزیلا غلط نکن، من استاد راهنماشم، از گل نازک تر نمی گی به این دانشجو!" خب اول اینکه باید یادم بندازین، عنوان پست قبلی که در خصوص پایان نامه نوشتم رو به پایان نامه پرده ی اول اپیزود صفر تغییر بدم. حس خوبی دارند اپیزود های صفر... مثل هندسه صفر اول دبیرستان که اکثر مدارس نداشتند و ما داشتیم. یا مثل استاژر...