از خاطرات ولنتاین همین بس،
که الان یه دختر زنگ خونه مون رو زد،
گفت می شه باز کنی، به دوست پسرم گفتم خونه مون اینجاست!
حالا تا ما به شورا بگذاریم این تصمیم رو که ایا در رو باز کنیم؟ یا ایا نکنیم؟ فکر کنم پسره اومد خوردش انداختش تو پراید.
دیگه در شب ولنتاین این طور هستید باقی شب هاتون چه شکلیه یا قمر بنی هاشم.
شاسخین هم دستش نداشت اقلا در رو در قبال شاسخین باز کنیم..
پ.ن. شما نمی دونید، ولی ولنتاین قبل اینکه اسم جشن عشق باشه، برای من اسم یکی از شخصیت های شرور رمان ابزار فانی بود! و من عاشق شخصیتش بودم. هاها.
وای خدایا هنوزم از این آدما هستن که آدرس اشتباهی میدن به هم و فلان؟
من وارد نیستم والا،
مگر از قبل هم بودند؟ و یعنی تعدادشون هم کم نیست؟ :)))
مرا بگو فکر کردم یک کیس ریپورت خیلی نادر بوده!
اصلا هنوز نمی فهمم، برای چی ادرس اشتباه می دهند؟ که چی بشه؟ مدی چیزی هستش؟