-
بد اخلاق
جمعه 31 اردیبهشت 1400 03:41
خواستی بگیم دیوونتیم، که گفتیم...! به دست و پاتم که داریم میفتیم...! ما خاک پاتیم به خدا هزار جور، حیرون اون چشات یه جور ناجور. انگاری آتیش به لبات کشیدی، تو این چشا رو از کجا خریدی؟ ما خاک پاتیم به خدا هزار جور! حیرون اون چشات یه جور ناجووور. آخر بی معرفتایی والا! بدجوری تا می کنه چشمات با ما! یه گوشه ی چشمی! یه...
-
از دردی خسته ام کز آن من نیست
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 22:39
یعنی این طوری که پیش می ریم، من اگه زنده بمونم و به چشم روزی را ببینم که درد جای واکسنم اکی می شه و بالاخره خبر مرگم می تونم تو اون پوزیشنی که عشق می کنم و راحت هستم بخوابم، دوباره فرداش روز تزریق دوز دوم می رسه و همین بساط مسخره را دوباره داریم! می دونی چند روزه نخوابیدم مثل آدم؟ :() خیلی زندگی فلاکت باری شده و هنوز...
-
ماسک - و دارایی های خدادادی که به باد رفت
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 18:12
اقا این چالشه؟ مدل جدیده، چیه؟ بگید منم یاد بگیرم! # اپیزود اول - دیروز- عصر: گفت: می شه لطفا یه لحظه ماسکتون رو بردارید ببینمتون؟ گفتم: جان؟!!! گفت: چهره ی کاملتون رو می خواستم ببینم! با ماسک نمی شه! و من در حالی که کرک و پرم ریخته بود، همراه دوستم خواسته ی ایشان رو اجابت کردیم (این قدر که باورمون نمی شد جدی باشه) و...
-
مربای قیر یا وقتی می خوای مادر نمونه ی شاغل باشی
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 17:33
مادر خانواده از صبح بیمارستان بوده و دو بیمار بد قلق گیرش افتاده بوده است، این وسط خیلی به خودش فشار آورده و هم زمان توت فرنگی های خوشگل قرمز قرینه ی شیرین خریده و مربای توت فرنگی را گذارده روی گاز. و بسیار خوشحال از این حقیقت که از وقت خود نهایت استفاده را برده، ظهر آمده در تخت خویش بیهوش گشته است. حال بیدار شده و...
-
پس از تو ارس در صمد غرق شد
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 01:49
خب بیایید شادی کنیم که امروزی که گذشت، روز تولد سیاستمدار ایرانی معاصر محبوب من بود! دکتر محمد مصدق نازنینم.3> این رو نمی فهمم چرا به حدی که لازمه، از این عزیز دل من صحبت نمی کنند در سطح جامعه. یعنی خیلی انتظارش رو دارم، انتظارش رو دارم خیلیییی مشهور و محترم باشه ولی کلا انگاری زیاد مورد علاقه ی کسی نیست و جذب نمی...
-
بابک خرمدین
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400 22:02
جدا از این که من عاااااااااااااااشق منظومه ی بابک خرمدین سیاوشم، و کسرایی بعد از اون شعر همیشه یک دست به سمتم دراز می کنه تا به اتفاق پرواز کنیم، خواستم بگم... خدایا! خدای مهربون... می شه تا پدر بابک خرمدین افتاده روی دور اعتراف کردن، به قتل خامنه ای و علم الهدی هم اعتراف کنه؟ (آ خرشم من می میرم خامنه ای صاف صاف به...
-
No stone unturned
یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 23:37
خیلی به همه چیز دقت کردم، گربه سیاهی... شکستن لیوانی.... تنیدن عنکبوتی... گیر کردن استین در دستگیره ی دری چیزی! ولی خبری نبود. همه چیز خیلی تمیز و مرتب تر از حالت عادی حتی در جای خودش جریان داشت. نهایت دقت رو به کار بردم که حواسم باشه اگر مسافری از زمان آینده اومد نشانه هاش رو بشناسم. ولی هیییچ خبری نبود. حتی وقتی...
-
اگر این سطح پر از آدم هاست
شنبه 25 اردیبهشت 1400 00:29
پس چرا وبلاگ به طرز ترسناکی شبیه گورستان شهر اشباح شده؟ حاجی برام کامنت بذارید مطمئن بشم اقلا خودم زنده ام! مرسی عح. وگرنه که خود دانید مثل بلدرچین ها جیغ تنهایی می کشم. پ.ن. جیغ تنهایی بلدرچین دیدی؟ پ.ن. پس چرا این همه دل ها تنهاست؟! پ.ن. روز بعد. دمتون اساسی گرم! زنده ایم پس درسته. خداوکیل دیشب بیش از حد ترسناک بود...
-
متولدین ۲۳ اردی بهشت
جمعه 24 اردیبهشت 1400 02:51
خواستم یادآور بشم این روز به طرز عجیبی مشاهیر اشنای خیلی عزیزی داره، مثلا محسن یگانه ای که سجده اش می کنیم، الکساندر ریباکی که با ویولونش پرواز می کنیم، الکساندر نوسکی روس که خودش رو درست نمی دونم کدوم پرنس روسی بوده ولی از خیابونی که به اسمش نام گذاری کردند خیلی خاطره دارم، رابرت پتینسون، ادروارد خون آشام، لوکاکوی...
-
بخوان به نام پروردگارت
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1400 23:54
بچه ها دیشب یک خوابی دیدم کرک و پر خودم هم ریخت! فردی هست که تازه مُرده. مرگ که دیگه قدیمی و تکراری نمی شه نه؟ :))) داخل جمعی بودیم، همه از دوستان نزدیکش. و می گفتند جمع شدیم و می خواهیم برایش ختم قرآن بخوانیم. به من که رسید گفتم نمی خوانم! نمی خواهم برایش قرآن بخوانم. این قرآن را به زور جلوی من گرفته بودند و می گفتند...
-
جیک جیلنهال، هیث لجر و تام هالند
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 00:49
از زمانی که اسپایدر من :: فار فرام هوم (دور از خانه به عبارتی) اکران شد، در اکثر کنفرانس های خبری جیک جیلنهال و تام هالند با هم شرکت می کردند. این دو تا خیلی با هم مصاحبه دارند و توی مصاحبه ها هم خیلی از هم حمایت می کنند. در حد اینکه به شوخی طرف دار ها رو سرکار می گذارند که اررره ما عاشق همیم و این حرف ها. وقتی دیدند...
-
اوّلین جریمه ی دنیا
سهشنبه 21 اردیبهشت 1400 21:13
دیروز، برای اولین بار تو عمرم، بعد از شش سال پاکی خالص سابقه، تو راه بیمارستان پلیس راهنمایی رانندگی بهم علامت داد که بزن کنار پراید عروسکی! باورم نمی شد که با من هست. هیچ وقت انتظارش را نداشتم و متاسفانه تا فرسنگ ها ماشین دیگری نبود که به حساب او بگذارم. حسی ته دلم می گفت نمی شود بروی؟ رها کن برو! حس بدبختی می کردم....
-
UFOism
دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 01:27
از کسی که توی برگه ی امتحان به اون مهمی، وقتی سوال پرسیده بوده از معایب طرح اینترنت جهانی ایلان ماسک بنویسید و جواب داد :"نشر اطلاعات بشریت به فضا و در نتیجه حمله ی آدم فضایی ها" انتظار منطقی مشابه منطق خودتون نداشته باشید. این روزا، خسته ام اینقدر همه نفری از ده جهت رو مخم اسکی می کنند: واکسن. خسته م. حس...
-
لاتاری
شنبه 18 اردیبهشت 1400 22:42
نتایج لاتاری امده ارزو می کنم یکی مان برنده شده باشه...... هنوز ندیدم. استرسسسسس پ.ن. ظاهرا امروز روز ارزوهای ما نیست. مردود شدم مردووووود
-
بوق زدن، ممنوع!
شنبه 18 اردیبهشت 1400 17:27
ولی به وضوح یادمه، بچه که بودم شش ساله این ها، علاقه ی عجیبی به حفظ کردن تابلو های آیین نامه داشتم، چون یا پدرم یا مادرم امتحان آیین نامه ی راهنمایی رانندگی داشتند. و از اون زمان به بعد، جدی جدی فکر می کردم با هر بوق زدن جلوی بیمارستان یکی از مریض های اون تو می میره! پس می تونید بفهمید من چه موجود قانون مداری بودم از...
-
اندر باب فوائد الرمضان
شنبه 18 اردیبهشت 1400 17:20
از جمله خوبی های این ماه مبارک که با هیچ چیز قابل تعویض نیست، باید به این نکته اشاره نمود که به خیر و برکت وجود این ماه مبارک، هنگام باز کردن سر صحبت با دیگران می توان از جملات "طاعات و عبادات قبول درگاه حق/ التماس دعا/نماز روزه ها قبول و..." به فراخور موضوع در مکالمه مثل فلفل و نمک تفت داد تا مکالمه بیش از...
-
اندر باب خنگ بودن و خنگ را تحمل کردن
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 23:14
ببین یعنی من فهمیدم این که استاد ها خیلی چیز ها رو توضیح نمی دهند از روی عمد نیست. بنده خدا ها یک نکاتی براشون بدیهی و ساده و از پیش تعریف شده است، که خب ما اصلا روحمان هم خبر نداره یعنی چه. یعنی با خودشون می گن مگه میشه اینو ندونه دانشجو؟ در صورتی که ما عمرنیاش نمی دونیم! دقیقا از همین جنسی که من در روز مجبورم با آدم...
-
وقتی تولد گوگوشه
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 20:12
بانو گوگوش... عصری چهارشنبه، اردیبهشتی، به بهانه ی تولد هفتاد و یک سالگی تان، کلیپ های جوانی تان را شخم زدیم. با آن صدای باحالتان. نمی دانم، ولی درد داشت همی. اخر گریه مان می آمد گوگوش جان! راستی می دانستید از زمانی که دانشگاهی شده ام، اسم شما را که می شنوم یاد گوشک قلب می افتم؟ همین قدر بی ربط. ولی هر دویتان را دوست...
-
Dress like a sheldon
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 19:09
خب... می رسیم به این بخش سال، که دوباره شوفاژ ها زود تر از وقتی که باید خاموش شده و دارم بندری می زنم از لرز، پس وقتشه که دوباره مثل پارسال که اولین بار بود این رسم را بنا می گذاشتم، شلدنی لباس بپوشم! که یعنی ترکیب تیشرت و استین بلند. وووو حتی از فکرش هم خرسند می شم. دهه ی لباس شلدن مبارک! پارسال این موقع، حال جالبی...
-
مستانه خو مستانه دل مستانه سر مستانه جان
سهشنبه 14 اردیبهشت 1400 01:14
گاهی هم اینقدر می خونی که نخورده مست می شی... من الان فکر می کنم، حتی ارسطو و افلاطون و سایر بر و بچز فلاسفه، هم تا به حال هیچ وقت این لذت سکر آور امشب من رو تجربه نکردند. این قدر امروز فیزیوپاتو خوندم، و برای سوال هایم جواب مشتی پیدا کردم که حس کاملا بی نهایتی دارم. فیزیوپاتو جزو سکراورترین ترین بخش هاست برای مطالعه،...
-
زارت و زورت شماره ی n م
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400 13:15
می دونم که اکثر شما اینجانب رو به صلح طلبی و مهربانی و رئوفت و صبوری می شناسید، ولی وقتایی که خامنه ای می پره بالا منبر اینجور زارت و زورت می کنه، فقط دلم می خواد پس گردنش رو بگیرم و سرش رو با فشار فرو کنم داخل توالت فرنگی و ده دقیقه ای نگهش دارم اون زیر آب بخوره. و خدا را گواه می گیرم اگر بهش دسترسی داشتم جز این نمی...
-
دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه ی ISI کردن آموخت
یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 02:21
امشب شب قدره و فردا روز معلم و استاده! روزی که من توش از روز تولد خودم هم شادمان ترم. (این قیاس، قیاس باحالی نیست، چون روز شاد آن شکلی ای نیست تولد ها برای من، پس بگذار بگیم از چهارشنبه سوری ها هم شادمان ترم.) و من دارم برنامه می چینم که فردا یه مسیر همیلتونی پیدا کنم که هنگام چرخ خوردن در بیمارستان حداکثر استاد ممکن...
-
برای عکسی که دیگر یادگارم نمانده است
جمعه 10 اردیبهشت 1400 00:17
تصور کن یک شی، یک عکس یا خاطره داری که با خودت فکر می کنی آخرین داشته ی دنیوی ات هست از یک فرد که دوستش داری... و حالا کسی پیدا می شه، با یه حرف یا یه عمل نسنجیده بدون اینکه بدونه، مثل یک بچه ی تخس که اسباب بازی هاش رو می شکونه، می اد و جفت پا گند می زنه به همان اخرین خاطره و یادگاری ات. بعدش چه حسی می تونی داشته...
-
وقتی شانس می آری
جمعه 3 اردیبهشت 1400 14:35
دیروز عصر فقط چند میلیمتر مونده بود که خودم و دوستم رو مستقیم به اون دنیا نازل کنم. هنوز که هنوزه حالم خرابشه، موهای بدنم سیخ سیخه... به هیشکی هیچی نگفتم. باز خودم هیچی، همه اش فکر می کنم اگه دوستم می مرد من زنده می موندم چه گلی و دقیقا از چه جهتی به گورم می گرفتم؟ قلبم درد می کنه و قفسه ی سینه ام سنگینه از ناباوری و...
-
شنوندگان عزیز
جمعه 20 فروردین 1400 01:53
صدای منو می شنوید از کالیفرنیا آمریکا، اولین کشیک دنیا! ×سلامتی چش قرمزا× هرچی جلو تر می ریم ابعاد بدیع تری از این شعر ساسی کشف می شه. هم اکنون هم اتاقی ام ویزیت اورژانس ای ان تی خورده، و من تازه برگشتم که در پاویون خفن مان استراحتی نموده باشم در حالی که مماخ و چشم و لپ و ضمائمم توسط استفاده ی ۱۸ ساعته ی ماسک n99 به...
-
هزار و سیصد و چهارصد
شنبه 30 اسفند 1399 15:00
بیاید بغلم ببینم... سال نوی همه مون خوش و خرم.... از عمیق ترین نقطه ی قلبم بهترین ها رو برای همگی تون ارزومندم. دیش دیرین دیدین. سلامت سلامت سلامت باشید.
-
چرا باید به گریپ فروت سجده کرد؟
پنجشنبه 28 اسفند 1399 01:21
مامانم می گه قدر قند خون یه آدم ناشتا نمره اوردی از پره. :))) عاشق خلاقیتشم ینی. و حتی گفت فدای سرت من واقعا خوشحالم که نیفتادی. چون می دونه داشتم با مخخخخ می افتادم. اولین باره به عمرم چنین رفتاری می بینم! عموما نمره های من یا اصلا مهم نیست یا جواب اینه که بازیگوشی کردی خیرات سرت می خواستی بخوانی. ولی این بار فکر کنم...
-
بعضی چهارشنبه سوری ها چهارشنبه سوری ترند
چهارشنبه 27 اسفند 1399 00:29
**بدنم، موهام، لباسام هنوز بوی چهارشنبه سوری دو شب پیش رو می ده و جزو معدود بارهاییه که دوست ندارم بروم حمام چون این بوی محشر رو از دست می د م.** ... کم کمش اینه که امسال نسبت به پارسال این موقع که با فاصله ی ده متری از همه شون ایستاده بودم و با بزنم نفت در بیاد و به طور ویژه تر با "چپ راست یکی جلو بیا گردنتو...
-
کمبود مهمات
سهشنبه 26 اسفند 1399 02:10
فردا چهارشنبه سوریه و هنوز ترقه ندارم! هیچ ندارم. کی زندگی اینقدر بی مزه و از دهن افتاده شد؟ تازه می خواستم دوستم رو هم دعوت کنم بیاد اینور چهارشنبه سوری پیش هم باشیم! حالا الان واسه خودم هم حتی مهمات ندارم. یه جمعی هستند از بچه های کوچه، من اینا رو فقط هرسال یک بار اونم چهارشنبه سوری ها می بینمشون. تنها روزی که حس...
-
مرغ گلباقالی
چهارشنبه 20 اسفند 1399 23:55
امروز داشتم پیاده می رفتم، پای یکی از درخت های کنار جدول، یک جسد از مرغی گلباقالی رنگ دیدم. اینقدر اعصابم خورد شد، هنوزم خورده. من نمی فهمم. من واقعا نمی فهمم و اعصابم خورده........ نمی فهم چرا باید وسط تهران پای یک درخت یهویی جسد مرغ ببینم. خیلی اذیتم کرد. مگه مرغ مال تهرانه؟ مگه مرگ مرغ اینقد روتینه که حالا بیاد سر...