Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جیک جیلنهال، هیث لجر و تام هالند

از زمانی که اسپایدر من :: فار فرام هوم (دور از خانه به عبارتی) اکران شد، در  اکثر کنفرانس های خبری جیک جیلنهال و تام هالند با هم شرکت می کردند. این دو تا خیلی با هم مصاحبه دارند و توی مصاحبه ها هم خیلی از هم حمایت می کنند. در حد اینکه به شوخی طرف دار ها رو سرکار می گذارند که اررره ما عاشق همیم و این حرف ها.  وقتی دیدند طرفدار ها هم از این قضیه خوششان می آد ادامه دادند این جریان رو. حتی کلی  میم ازش در اومده بود که مثلا داخل یکی اش می گفت واسه خودت یکی رو پیدا کن که طوری که جیک جیلنهال تام هالند رو نگاه می کنه، نگاهت کنه! :))))

من برام عجیب بود که خب، جیک جیلنهال با چهل سال سن، چه جوری اینقدر حال و حوصله پریدن با تام هالند که حدودا بیست سالشه رو داره. چون واقعا رفیق شدند، و خودمونیم ادم با بالا رفتن سنش دستش برای انتخاب دوست هم محدود تر می شه. خود منم الان حوصله ی یه ادم تینیجر رو ندارم واقعا برای مصاحبت و هم نشینی.


تا این که دیشب یه جرقه به ذهنم خورد.... و فکر می کنم علت اینکه جیلنهال اینقدر هوای تام هالند رو داره فهمیده باشم. البته سرچ کردم هیچ کس دیگری بهش فکر نکرده بود و نظریه ی سبزی پاک کنی خودمه. 

هیث لجر رو که می شناسید قطعا. همان جوکر محبوبم که اوردز کرد مرد.  ایشون با جیک جیلنهال رفیق فابریک بودن. این دو در اوج جوانی (بیست و پنج سالگی) یکی از بهترین فیلم هاشون رو (کوهستان بروکبک) با هم بازی کردند زمانی که هر دو نسبتا گم نام بودند. درخشش اون فیلم تو اسکار باعث شد اینده ی هر دو تاشان خیلی درخشان بشه و مثلا هیث لجر نقش جوکر گیرش بیاد و ادامه......

کلا اون فیلم مسیر زندگی همه ی بازیگر های نقش اول جوانش رو تغییر داد. هیث لجر با  میشل ویلیامز دختر نقش اول همان فیلم ازدواج کرد. با جیلنهال رفیق فابریک خیلی خفن شدند. تهش هم یک دختر به اسم ماتیلدا به دنیا آورد، که جیک جیلنهال رو در جا به عنوان ناپدری دخترش انتخاب کرد. اینقدر براش دوست عزیزی بود. کلا خارجی ها مدلشون این هست که صمیمی ترین دوستشان رو می گذارند ناپدری و نامادری فرزندشان تا اگر خودشان مردند خیالشان راحت باشه...

خلاصه ی امر... هیث لجر اوردز کرد و مرد. 

جیک جیلنهال هیچ جا اون قدر باز و شفاف صحبت نکرده درباره ی این قضیه و تاثیر پذیری خودش، خوشش هم نمی آد وادارش کنند صحبت کنه و با وجود شخصیت شوخی که داره، وقتی پای این قضیه بیاد وسط خیلی راحت شانه خالی می کنه و توضیحی نمی ده. ولی عوامل صحنه ی فیلمی که جیلنهال موقع مرگ هیث لجر داشت بازی می کرد، همگی متفق القول اند که تا مدتی اصلا نمی تونست روی کارش برگرده و خیلی دوران سختی داشت برای درک مرگ دوست عزیزش هیث لجر دوست دوران بیست و پنج سالگی اش. تا به امروز هیچ وقت هم نتونسته اسکار بگیره با وجود فیلم های خفنی که بازی کرده! من به نظرم مرگ هیث لجر، جیک جیلنهال رو خیلی داغون کرد.

شاید بعد بیست سال تازه این بشر شروع کرده و داره یکم یواش یواش درباره اش صحبت می کنه... که اره هیث لجر اینجوری بود اون جوری بود و فلان. 


حالا می رسیم که اصل قضیه... که چرا جیک جیلنهال الان شده فرشته ی نگهبان تام هالند خردسال؟

عزیزانم. تالم هالند، به طرز بسیااااار زیادی شبیه بیست و پنج سالگی های هیث لجره. کشیده بودن چشم هاش. فرم بینی... لب های باریک... مو های اشفته ی روی پیشونی. مخصوصا چشم ها....  و خودتون تا تهش رو بخونید.... من فکر می کنم به همین خاطره که جیک جیلنهال هر چی هم بشه، طرف دار تام هالنده و به همه میگه اسپایدرمن مورد علاقه اش تام هالند هست!

اون تام رو نمی بینه، در واقع رفیق فابریک بیست و پنج سالگی اش رو توی وجود تام می بینه. اون توی وجود جوان تام هالند، همون جوانی های هیث لجر رو می بینه. اخرین تصویری که قبل از مرگ هیث لجر از او به یادش مانده. هیث لجری که در جوانی با هم مسیری رو شروع کردند و معروف شدند و از نظر احساسی خیلی نزدیک بودند و حتی پدر خوانده ی دخترش شد...


این عکس خودتان قضاوت کنید:



درست هم قضاوت کنید، چون واقعا شبیه اند! جالبه که کسی اینو نفهمیده در کل جهان تا حالا و اشاره ای بهش ندیدم در اینترنت... چون به نظرم خیلی بدیهی و دم دست بود.

اره خلاصه، گفتیم به عنوان زنگ تفریح دو دقیقه روی رفتار سلبریتی ها دقیق بشیم. 

اینو کسی درک کرد که خودش به خاطر صرف قیافه با خیلی ها دوست شده، بدون اینکه خود اون خیلی ها در وهله ی اول روحشان کمترین ایده ای داشته باشه که قیافه شون شبیه کی بوده.

دردناکه، می دونم.

خودشم که همیشه توی مصاحبه هاش می گه i'm a hugger! پس خلاصه ی امر اینکه جیلنهال! هوی! من فکر می کنم باید بیای بغلم....!! خیلی رقیق شدم و امروزم کلا حالم خوش نیست. دیوانه ساز آمده.


پ.ن. دقیق بشیم، اینم یه روش کنارآمدنه. تو به جایی که باور کنی، یکی که شبیهش هست رو جایگزینش می کنی، ناخودآگاهت تا حدی گول می خوره که این همون قبلیه. و زندگی ادامه داره.


پ.ن. اینقدر تایید نکردید، طی تماسی تلفنی سلطان تایید کرد که لجر شبیه هالنده و این یعنی فرضیه ی من درستهههه.هو.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد