Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

مستانه خو مستانه دل مستانه سر مستانه جان

گاهی هم اینقدر می خونی که نخورده مست می شی...

من الان فکر می کنم، حتی ارسطو و افلاطون و سایر بر و بچز فلاسفه، 

هم تا به حال هیچ وقت این لذت سکر آور امشب من رو تجربه نکردند. این قدر امروز فیزیوپاتو خوندم، و برای سوال هایم جواب مشتی پیدا کردم که حس کاملا بی نهایتی دارم. فیزیوپاتو جزو سکراورترین ترین بخش هاست برای مطالعه، و من خیلی دیر یادم افتاد که فیض ببرم و درس بخوانم ولی هنوزم دیر نیست. الآن اصلا دیگه دست خودم نیست رسیدم به اون مرحله ای که نمی شد ول کنم مثلا کتاب های هری پاتر رو و یک شبه دو سه جلد می خواندم.


یک کوتیشنی امروز بر زبان اوردم امروز.... گفتم کاش منو ولم کنن فقط بشینم درس بخوانم...

نکته اینه که از پشت صحنه می پرسند، کی گرفته ات؟ جوابش اینه که غل و زنجیر زمان. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد