-
کودک کار
شنبه 28 بهمن 1396 11:06
دیشب قبل خواب داشتم یه داستان کوتاه یا متن نوشته ای در مورد کودک کار می خوندم، علاوه بر اینکه آخرش دلم شیکست و چشمام خیس شد از حجم بدبختی شون، تا صبح مغزم مورد عنایت قرار داد منو و تو خیابون های تهران یا هر شهر دیگه ای که بود داشتم با دوستای جدیدم فروشندگی می کردم. زندگی ای بود برای خودش متفاوت از این یکی و سخت... و...
-
بربری
شنبه 28 بهمن 1396 04:10
این ساعت از شب، واسه من بوی بربری می ده. یکی خریده آورده، تو بوش رو از اینور خونه می کشی داخل ریه هات. و می رم نگاه می کنم، اثری ازش نیست. پنج نفر خوابن ولی انگار مرده ن. دوست دارم برم بالا سر تک تک شون، بیدارشون کنم و بگم هی بیدار شو بربری بخوریم! بیدار شه و از بربری ای که تو دستمه یه گاز بزنه و این بوی بربری بره تو...
-
Chicken Havana
جمعه 27 بهمن 1396 21:17
بدین وسیله تقدیم می دارم تحفه ی حقیرانه ی خویش را؛ اسمش چیکن هاواناس. عشق روز های اخیر من. # با این معروف شد: # و این دوئت ش ه با یه دختره: یه حوصله داشتین، اینجا لینک دانلود ورژن ام پی تری آهنگ هاوانا با صدای خواننده ی اصلیش (کامیلا سابلو یا هرچی که من نمی شناسم) هست. محض مقایسه. و وقتی نگاش می کنین محو جدیت اون پسره...
-
بخوان ای خسرو آواز ایران
پنجشنبه 26 بهمن 1396 19:26
گفت: - می گن شجریان حالش خوب نیس. گفتم: - عه؟ حدود هشت دقیقه بعد که به خودم اومدم، گفتم: - در چه حد خوب نیست؟ ایزوفاگوس کنارم بود و از خنده پاچید، که یعنی تو کل این هشت دقیقه داشتی همون یه جمله رو تو مغزت پردازش می کردی؟ والا خیلی هشت دقیقه ی زرتی ای بود. از همون راهنمایی شم قرار بود من خواننده ی مورد علاقه م شجریان...
-
ورن تایم
پنجشنبه 26 بهمن 1396 01:19
با بابام تو ماشین بودیم سر چهار راه، یکی ازین بادکنک قلبی فروش های ولنتاینی اومد جلو، گفت دونه ای ده تومن دوازده تومن... اشاره کردم که آقا برو بیخ به ما نیومده، بابام گفت: - وَرِن تایمه کیلگ؟ گفتم : - اگزکتلی ددی خود خودشه. شیشه پایین بود، دیدیم طرف رفت سمت پراید بغلی که دو تا دختر بودن توش گفت: شما چهار تا ببر ده...
-
دستی لامپ ها را
چهارشنبه 25 بهمن 1396 12:39
خیلی باحاله. مثل این می مونه که یه برق کار اومده، خورشید رو مثل یه لامپ گرفته تو دستش، می خواد امتحان کنه لامپا ریخته یا نریخته، هی شلش می کنه هی سفتش می کنه. هی روشن، هی خاموش. هی شب می شه، روز می شه. احتمالا اون ابری که خورشید رفته پشتش، مثل رنده سوراخه که من این پایین دارم همچین ترکیب بی نظیری رو تجربه می کنم. و...
-
ضرب المثل ها - اپیزود وان
چهارشنبه 25 بهمن 1396 00:47
- در دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟ - تعارف آمد نیامد داره به هر حال! # دیدین یه سری ضرب المثل ها یا شعر ها هستن شدیدا با هم تناقض دارن؟ جداگانه که به هرکدوم فکر می کنی، کاملا پند آموزن و درس می گیری ازش. ولی به عنوان یه مجموعه ضرب المثل که در کنار هم باشن به تناقض کشیده می شی و خودتم نمی فهمی کدوم درسته؟ چون مثلا...
-
غلط های زیادی
سهشنبه 24 بهمن 1396 21:28
ببینید کی زده اشک باباشو درآورده... وای گه بگیرن کل هیکل منو. چرا من زود تر نمی میرم اینقد خودمو این بدبختا رو زجر ندم؟
-
دَه یونان است یا شیطان
سهشنبه 24 بهمن 1396 00:51
خب اومد اصرارم کرد که: کیلگ پس گردنم با این روان نویس مشکی عشقه ت یه ده یونانی بکش، منم کشیدم واسش دیگه. حالا الآن اومده بخوابه دارن دو نفری می دوزنش به هم که احمق جون این چیه پشت گردنت کشیدی فردا تو استخر اون معلم عرزشی ریشوعه تون فکر می کنه ما شیطان پرستیم! حالا هر کار می کنن پاک هم نمی شه اومدن سراغ من که برادرت هر...
-
نمایشنامه
دوشنبه 23 بهمن 1396 14:45
می خوام بهشون بگم ببخشید. به شخصیت هام که خلقشون کردم و الآن دارم ولشون می کنم. و به اون کسی که تو دنیای واقعی ازش ایده ی نوشتن رو گرفتم. خیلی ببخشید. شرمنده تم. خیلی حس داغونی دارم... چه تلخه. باید اعتراف کنم نچ نه کار من نیست. الآن، در این نقطه ی زمانی، و با این مغزی که دارم در شرایط حاضر، کار من نیست. اعتراف به...
-
یلی بود؛ در خواب هاش _ اپیزود ۲
دوشنبه 23 بهمن 1396 10:24
اگه تو روابط دنیای حقیقی م مثل دنیا های مجاز خواب یا حتّی همین اینترنت برخورد می کردم، نود درصد ماجرام حل بود عموما. یه خواب دیدم حدود یک ساعت و نیم پیش. اینقد خوب بود که فقط دلم می خواد چشامو ببندم دستامو بزنم زیر سرم بهش فکر کنم هی به خودم بگم دیدی؟ اون تو بودی. آه. مثل دامبلدور بودم. و از اونجایی شروع شد که حس کردم...
-
عمو پورنگ هم رد داده
یکشنبه 22 بهمن 1396 20:07
یه پست گذاشته نوشته: " بیاد روز های گذشته که همه چی خوب بود و شاد ۱۳۸۵" ینی می خوام بگم، این روحیه ی امروز کسیه که از بیست سالگی ش تا الآن، صرفا کار کودک کرده و دور و برش پر بوده از بچّه و دنیای نورانی بچّه ها! حداقل به نظرم این بچّه ها مثل یه سپر محافظ حفظش کردن مقابل لجنی های دنیا. وقتی عمو پورنگ دیدگاهش...
-
قهرمان فوتسال آسیا
یکشنبه 22 بهمن 1396 16:18
آقا بزنید شبکه سه ببینید این خانومه موقع گردن انداختن مدال طلا با چند تا از بازیکن هامون موفق می شه دست بده. :))) پ.ن. خب تموم شد. آخیش. به لطف ایزد منان به خیر گذشت. اون هیولا تمام مدّت موقع اهدای جوایز عقب ایستاد و از خوردن بازیکن هامون امتناع نمود. والا خیلی نگران هویت کشور بودم ک خدای نا کرده در روز بیست و دوم...
-
نرگس
یکشنبه 22 بهمن 1396 14:46
خودم یه تنه برات بمیرم، خب؟ فقط همین. چرا ازش حرف نمی زنید؟ چرا هیچ غلطی نمی کنیم؟ چرا ما اینقدر ترسو های بدبختی هستیم که هی چپ و راست اینجور بشه و نگاه کنیم؟ خونم داره قُل می زنه! دیگه نمی کشم. تو ویکی پدیا اینجور نوشته: " دیکتاتور در واژه به معنی «کسی که دیکته میکند» و در اصطلاح، در ابتدا با رویکردی نامنفی در...
-
جانم فدای رهبر
شنبه 21 بهمن 1396 21:48
بله جوانک، با خود تو هستم، با خود خودت ک یکّه تاز میدان با افتخار داری این ها را الآن توی گوش ساختمان ما فریاد می کنی و معلوم نیست کدامین سوراخ موشی توانسته این چنین تصاعدی اعتماد به نفست را به سقف برج بچسباند... برادر، خون و جان من هم تا آخرین قطره ی هموگلوبین نثار رهبر، اگر که هر شب، آسمان تهرانمان این قدر شاد می...
-
با ما باشید در آنچه ک گذشت - فصل دوم
جمعه 20 بهمن 1396 00:39
چی کارا کردم این مدّت؟ امم. مثلا... رفتم کوه و تو کوهم گریه م گرفت و به زور نگه داشتم خودمو. رفتم تو یه بیابون طور پر از برف شبیه آنتارکتیکا نزدیک خونه و بازم گریه م گرفت. توضیح احساس کار بی هوده و عبثیه کلّا بچّه ها. چون اگه به هر کی می گفتم مینام مرد، قرار بود برای بار چندم جواب بگیرم: عه؟ مگه تو مینا داشتی؟ دقیقا...
-
با ما باشید در آنچه ک گذشت - فصل اوّل
چهارشنبه 18 بهمن 1396 01:12
هفته ی پیش این شکلی گذشت واسم: اوّلین چارشمبه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات . اوّلین پنج شمبه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات . اوّلین جمعه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات . اوّلین شمبه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات . اوّلین یک شمبه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات . اولین دوشمبه ی بدون مینا با مخلفات و مزخرفات ....
-
سرویس
چهارشنبه 18 بهمن 1396 00:20
راهنمایی ک بودم، سرویس داشتیم. کلا مدرسه مون خیلی دور بود نسبت به خونه و ترافیک های تهرانم ک درجریان هستید... اون زمان خیلی ازین خط های مترو و تونل ها هم افتتاح نشده بودن حتّی که راه رو نزدیک کنند. چند تا بچّه ی انتقالی بودیم ک این سر شهر خونه شونه و مدرسه ی اون سر شهری ها نصیبشون شده. سرویس حکم یه خانواده ی سوم رو...
-
مینا
چهارشنبه 11 بهمن 1396 23:59
مینا مُرد. مینای من... مُرد. تمام شد. به پنج سال و بیست و هفت روزگی اش نرسید و مُرد. در یک بعد از ظهر بهمنی که شاخه های درخت کاج حیاط خانه مان، زیر حجم برف خم شده بود. با اختلاف، نه حرفی برای نوشتن دارم نه احساسی برای وسط گذاشتن. به جز تکرار یک جمله ی دو بخشی با نهاد مینا و گزاره ی شوم مرگ. احساسم را همراه لاشه اش...
-
تا کجا دوسم داری؟
چهارشنبه 11 بهمن 1396 11:10
آقا الآن چک کردم دو باره نیم نمره اومده رو نمره م. داده شونزده و نیم. ایشالّا تا فردا صبح بخوابیم و بیدار شیم، شونزده م هم بیست شده. :{ چه درد ناک. اگه این نشه، این ترم من نمره ی بیست ندارم تو کارنامه م. هر ترم یکی رو داشتم حداقل...
-
سینه پهلو
چهارشنبه 11 بهمن 1396 10:49
چه شکلیه؟ کسی تا حالا نکرده (سینه پهلو رو طبیعتا!!) تا ببینم من دیروز با خل مغزی هام که باید لخت رفت تو برف و سرما کشید تا هشت عصر، تا چه حد خودمو به فنا دادم؟ درد می کنه لعنتی. دو تا از کار های مورد علاقه مو نمی تونم بکنم الآن. نه می تونم بخندم و نه می تونم سرفه کنم. بقیه ش رواله ولی. پ.ن. خب تصمیم گرفتم حتما یه روز...
-
معامله
چهارشنبه 11 بهمن 1396 02:19
همه ی الماس ها، اسکناس ها، گُلد ها، جوئل ها، دیاموند ها، الکسیر ها، بج ها، و هر چی ازین قبیل ک تا اینجای کار تو بازی کامپیوتری هام achieve کردم و به هیچ عنوان کم هم نیست و واسشون جون کندم رو میدم، به یک شرط. ک دیگه تو هیچ وقت و تو هیچ جمعی اینقد احساس اضافه بودن و تف سر بالا بودن و دستمال ان دماغی بودن و علف هرز بودن...
-
واپاشی نیم گرم اورانیوم ۱۳۶ در شبی از شب های زمستان
چهارشنبه 11 بهمن 1396 01:34
خب الآن شبه، و حالا واقعا من با کی تا خود صبح مثل مستا ببافم ک تهش مغزم یخ بزنه؟ مشکلش اینه ک دکمه ی آن ش رو فشار دادی انگولک کردی، پشت بندشم سرتو انداختی پایین رفتی. الآن روشن شده دیگه از توان من خارجه. صرفا می تونم بشینم یه گوشه از واپاشی خودم لذّت ببرم بگم :عه نیگا کیلگ. چه نور های خیره کننده ای. و واقعا هر کی...
-
عقده به در
سهشنبه 10 بهمن 1396 21:00
لحظه ی آخر که داشتم ازش خداحافظی می کردم، یه آن دلم خواست بش بگم پایه ای نری خونه منم نرم خونه، امشبو همین جا بمونیم تا خود صبح مثل مستا ببافیم تهش مغزمون یخ بزنه؟ دیدین آدمیزاد وقتی از یه حدّی بیشتر حرف بزنه قاطی می کنه و دیگه نمی فهمه چی داره می گه؟ من به اون مرحله رسیده بودم. حرفم نزده بودم ولی به اون مرحله رسیده...
-
NIVEA
دوشنبه 9 بهمن 1396 23:40
باورم نمی شه ک دارم اینو می نویسم، ولی الآن چهار جلسه ی کاملا سفید تا حالا نگاه نکرده دارم، و سه جلسه ی سه ماه پیش خونده، و شش جلسه ی امروز تف تف ی خونده تا تموم شه، و حدس بزنید به جای درس خوندن دارم چه غلطی می کنم؟ بله. دارم روی کفش های شش سال پیشم کِرِم نیوه آ می مالم تا ک بتونم فردا ازشون استفاده کنم تو پیاده روی...
-
تاس کبود
دوشنبه 9 بهمن 1396 12:08
وای حموم بودم، یه کبودی روی ران پای راستم کشف کردم. اینقد خوشگل بود که زیر دوش نشسته بودم فقط نیگاش می کردم. این شکلیه، البته یکم بی حیا تر بودم عکس پامو آپلود می کردم همین جا ولی زشته دیگه یکم: حالا به نظرتون، لرد ولدمورت واقعا تو سال دو هزار و هجده اینجوری مرید هاشو احضار می کنه؟ قشنگ قالب گیری شده و صاف و صوفه. یه...
-
وقتی می گم آینده نگری دقیقا از چی حرف می زنم
یکشنبه 8 بهمن 1396 22:18
- ولی کیلگ! من تعطیلات آلودگی هوا رو خیلی بیشتر دوست داشتم نسبت به تعطیلات برفی. - خُلی چیزی هستی؟ این برفه ها!!! می ری بیرون برف بازی می کنی، آلودگی چی داره؟ خفه می شی فقط. (با لب و لوچه ی آویزان)- آخه الآن بعد این برف، هوا تا دو ماه پاکیزه می شه دیگه تعطیل نمی شیم؛ باز صُبا باید پاشیم بریم مدرسه. :((( ولی آلودگی هوا...
-
پارو نکن جون جدّت
یکشنبه 8 بهمن 1396 19:16
هر یه دونه پارویی ک می زنه و می ریزه تو باغچه، مثل اینه ک می گیره یکی از پاپیلاری ماسل های قلب من رو به همراه با کوردا تندینا هایی که بهش وصله رو از بیخ می کنه می ندازه جلو سگ! ولی تصمیم گرفتم واسم مهم نباشه دیگه. من یه بار دیگه برف رو خواهم دید. قبل از اتمام بیست سالگی م. و اون روز در بی دغدغه ترین حالت ممکن، این قدر...
-
روباه قطبی
یکشنبه 8 بهمن 1396 16:46
حسرت زده ام، چون تو چهل سالگی هیچ وقت نمی شه یه روباه قطبی بود. حتّی دیگه نمی شه اداشو در آورد. (:( یه چهل خطّی تایپ کردم، دیدم همه ش خلاصه می شه تو تک جمله ی بالا. یکمم تمرین خلاصه نویسی...
-
خب دیگه واقعن بوووووو
شنبه 7 بهمن 1396 23:55
دیگه نمی کشم! خداحافظ. ما رفتیم بریم ول شیم شل رو برفا، شرط ببندیم تحمّل کی بیشتره لخت تو سرما. و بدونید معدل من از الف می افته این ترم، که مسئولش من نیستم. مسئولش پرایده س، و آلودگی هوا هست، و زلزله هست، و چنج کردن رژیم هست، و برف امروز، و سرماخوردگی فردا. دیگه فعلا همینا رو پیدا کدم برای اینکه الآن خودمو راضی کنم...