این ساعت از شب، واسه من بوی بربری می ده.
یکی خریده آورده، تو بوش رو از اینور خونه می کشی داخل ریه هات.
و می رم نگاه می کنم، اثری ازش نیست.
پنج نفر خوابن ولی انگار مرده ن.
دوست دارم برم بالا سر تک تک شون، بیدارشون کنم و بگم هی بیدار شو بربری بخوریم!
بیدار شه و از بربری ای که تو دستمه یه گاز بزنه و این بوی بربری بره تو وجودش.
و نمی تونم تصوّر کنم. دنیای مُرده ها رو با بربری.
بوش می آد ولی...
شفا
شفا
شفا
نمی ده
نداده
نخواهد داد
ولی ناموسا بوشو حس نمی کنی؟
بو بربری می آد!
اره مثل وقتی که از کنار شیرینی فروشی با نونوایی رد میشم بوی نون تازه می اد دلم میخواد ده دقیقه اونجا بایستم