-
یک شب با یار
چهارشنبه 5 آبان 1400 17:32
از نظر حال خوش، حالم حال کسیه که یک شب تا صبح دبشششش کنار معشوقش بوده. اووف. شما فرض کن یک شب تا صبح با باحال ترین خوشگل و جوان!! ترین و خوش مشرب ترین و دانشجو مدار ترین استاد دنیا کشیک بدی و از تاریکی هوا تا روشنی سپیده دم کنار هم باشید حرف بزنید نجوا کنید کیف کنید، :))))) حالت چه جور می شه؟ به خدا اگه همیشه پزشکی...
-
عصبانی پس از کشیک دبش
دوشنبه 3 آبان 1400 22:34
مامان بزرگم رو برداشتند جمعه از شهرستان اوردند تهران که بعد این همه قرنطینه یکم پیش بچه ها باشه بهش برسند، دو روز نگذشته تب کرده. به خدا اگه کرونا باشه من خاله و دایی حالیم نیست همه شون رو از زیر گیوتین رد می کنم. ده هزار بار گفتم تحمل کنید... یکم تحمل کنید لازم نیست بیاریدشون تهران همون جا جاشون امن تره! فقط برن دعا...
-
شوکای فیکس شب
جمعه 30 مهر 1400 17:49
ولی بخوام براتون بگم، انترنی داره هیجان انگیز میشه.. کشیکای شیفت شب که باید فیکس باشی یه جور دیگه ای کیف می ده. هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز از فیکس شب پنج شنبه که سنگین ترین شیفت هفته است برگردم و بگم: درسته از در و دیوار و اسمون برامون مریض بارید، ولی انصافا خوش گذشت! حالا جالب اینجاست فقط من مریضای این بخش رو دوست...
-
شب چرا می کشد مرا
سهشنبه 27 مهر 1400 03:38
اه عزیزانم... از زیبایی روزگاران اخیرم چه بگویم برایتان. امروز اشنایی قدیمی را دیدم در اورژانس. یک طوری با هم خداحافظی کرده بودیم که احتمالا دیدارمان به قیامت و آن سمت و سو ها، ولی در تباه ترین زمان ممکن که احساس غریبگی می کنی، از اسمان وسط اورژانس نازل شد تا فقط یادم بیاورد زندگی هنوز زیبایی هایش را دارد. گاهی ارامش...
-
صدای سهراب
دوشنبه 26 مهر 1400 02:22
نمی دونم بهتون گفتم یا نه، لیترالی کسی نمونده بهش نگفته باشم این روز ها. من چند روز پیش برای اولین بار در عمرم صدای سهراب سپهری رو شنیدم، و از همون موقع اون قدری خورده تو ذوقم که مدام دارم سعی می کنم فراموشش کنم ولی نمی شه. صدای سهراب سپهری قرار نبود این باشه... قرار نبود. نداشتیم. حالا شاید واقعا نکته ی مهمی نباشه،...
-
سجده ی شکر
جمعه 23 مهر 1400 16:28
یادش به خیر... سوم دبیرستان بودم. اخرین روزایی که برای کسب مدال المپیاد کد می زدم. برای تمرین برنامه نویسی یه سایت داریم به نام اس جی یو و یکی دیگه هم به اسم یو ساکو. معروفه که سوالای یوساکو دیگه از یه جا به بعد خیلی سختند و کد زدنشون کار هر کی نیست. مخصوصا یه بچه ی دبیرستانی که تحصیلات دانشگاهی هم نداره.. یه شب... به...
-
Squid game
دوشنبه 19 مهر 1400 02:54
رو دیدم! اقا خیلی قشنگه برای همینم چون می دونستم خوشم می اد از این چیزا، فوری مطابق تب جمعی نشستم به نگاه کردن. وگرنه منو چه به فیلم. ولی... خواستم بگم خب کاملا تکراریه و برای ما alice in the border land اولین فیلم کره ای بود که با همین داستان مشابه منو به وجد اورد. نمی فهمم چرا اون این قدر معروف نشد؟ و الان به جاش...
-
ماشین دوخت
یکشنبه 18 مهر 1400 10:30
شما هم اکنون نگارش های کیلگی را می خوانید که الان خونه رسیده و دیشب کشیک فیکس اورژانسی بوده که یک مریض چاقو کشی و گلوله خورده اوردند بیمارستان، و از ساعت دو شب تا هفت و نیم، همراه با چهار تا انترن دیگه با سه تا ست بخیه بالا سرش در حال دوزندگی بودند و نوبتی وصله پینه اش می کردند تا یکم از حالت لاشه خارج بشه و بیشتر...
-
می آل ژی
جمعه 16 مهر 1400 01:36
از بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم، پاهام از لگن با پایین درد می کنه. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دیروز به ولگردی تمام گذشت چون جشن پایان بخش بود و زیاده روی کردم در راه رفتن. ولی دارم فکر می کنم اگه به خاطر دیروزه، چرا اینقدر دیر شروع شد؟ اقا نکنه کرونا باشههههه. :() خیلی دست و پام درد ناکه. و این در حالیه...
-
او می کشد قلاب را
چهارشنبه 14 مهر 1400 02:08
شاید باورتون نشه... ولی بعد از اون همه ناله و فحش، گروه لاین بعدم رو دوباره با همین دوستم که زدیم به تیپ و تاپ هم برداشتم. به مدت یک ماه. چرا؟ ۱) من مازوخیسم دارم. ۲) می خوام میزان تاب اوری خودم رو مورد ازمون قرار بدم. ۳) اعصاب زیادی از طرف پروردگار به من اعطا شده که نمی دونم کجا بریزم. ۴) دوست صمیمی به درد بخور دیگه...
-
دستان هک بر گلوی زاکر برگ
سهشنبه 13 مهر 1400 00:56
به شدت کیف کردم از اینکه همه چی به هم گوریده شده و همه ی غول های اینترنتی قات زدند. :)))) وای خیلی خفنه خیلی وقت بود منتظر همچین چیزی بودم. هیجان!
-
اخرین کشیک اولین ماژور دنیا
دوشنبه 12 مهر 1400 19:00
صدای منو می شنوید از کالیفرنیا امریکا، اخرین کشیک ماژور دنیا. دلم تنگ خواهد شد. اتاق خالیه و یکی هست تو اتاق که خودش نیست و اهنگ پست قبلی بنده با صدای ارام در فضای دارک تاریک که مورد علاقه ی بنده هست پخش می شه. رزیدنت سال دو کاریم نداره چون مریض کرونا کم شده و تا الان کسی تماسی نگرفته. و دارم یه دی اف اس قوی می زنم...
-
مخ بی دست و پا
دوشنبه 12 مهر 1400 02:27
دستتو بستن دل بی دست و پا پاتو شکستن چی می خوای بی نوا؟ گوشه ی این سینه باید دق کنی صبر و تحمل بطلب از خدا اگه تو جون به سری من چه کنم غمو اسون می خری من چه کنم... اگه بی بال و پری............ من چه کنم...... من چه کنم.... می دونید زمانی که این اهنگ رو داخل پیکانمون پخش می کردیم من چند سالم بود؟ شش سال نهایتا. و...
-
عروسی دوستان
یکشنبه 11 مهر 1400 17:55
یادش به خیر یه زمانی به خودم می گفتم، من هیچ دوستی ندارم که دعوتم کنه عروسی و در غربت خواهم مرد. نمی دونستم به این مرحله می رسم که زرت زرت دعوت می شم عروسی دوستام و خودم درخواست رو مردود می کنم. بمیری الهی کرونا. بشمار این شد سه تا! ایا برم ایا نرم؟ هوم. به نظر حتی یک جلبک منزوی مثل منم دلش واسه عروسی و رقص و شادی تنگ...
-
فلش بک به سی سی یو
پنجشنبه 8 مهر 1400 23:42
امروز از جلوی سی سی یو رد می شدم، یاد دوران تلخی افتادم بچه ها... دوران خیلی خیلی تلخ واسه خودم. یاد اولین روزی که اومدم تو این بیمارستان افتادم. فیزیوپاتو بودیم دانشجوی سال سه به چهار. اورده بودنمون تور بیمارستان گردی و اشنایی با بیمارستان. اولین جایی از بیمارستان که من پام رو گذاشتم و شناختمش داخل این سی سی یو بود!...
-
طرح چشمان تو ایمان مرا برد
چهارشنبه 7 مهر 1400 16:07
هورااااا ژ حالش خیلی بهتره. دیگه چشماش رو نیمه باز نمی گیره. فکر کنم دهیدره شده بود که کارخانه ی سرم سازی کیلگارا دم فرفریان به دادش رسید. من اگه از مریضای انسانم هم این جوری مراقبت می کردم علم پزشکی رو بالاخره یک روز شکافت می دادم. فقط حیف که احساسم در مقابل انسان ها به این غلظت نیست. واقعا آیا پزشکی هست این جنس از...
-
خون چرا در رگ من زنجیر است
چهارشنبه 7 مهر 1400 01:03
امشب شب گریه است. از کشیک اومدم و به نظرم ژ زیاد حالش خوش نیست. چشماش رو نیمه باز می گیره. حالمو گرفت. کل بعد از ظهر داشتم باهاش ور می رفتم تیمارش می کردم و بعدم از شدت استرس خواب بودم کنارش که مغزم خاموش باشه و بهش فکر نکنم. و الان دارم فکر می کنم ای خدا ای خدا اخه چرا واقعا زندگی اینقدر سخته؟ خب دیگه من واقعا از...
-
تک پری محض
یکشنبه 4 مهر 1400 13:50
خداوکیلی امتحان اینجورش قشنگه، که نگن زمانش رو یهو بگن الان امتحان دارید! امروز روز اخر این روتیشنمون بود، و اون استاد خانم جوونه که گفتم نیو اتنده و به من گیر داده بود تو دیابت داری یهو باهاش تماس گرفتند که از انترن هایی که پیشت هستند امتحان بگیر. ما اومدیم سوسکی بپیچونیم بریم گفت در خدمت شماها هستم انترن ها بمونند...
-
بکلومتازون دیپروپیونات
یکشنبه 4 مهر 1400 02:39
بچه ها... من بچه بودم، واقعا نمی دونم چرا (احتمالا طبق معمول از درمان های من دراوردی مادر و پدرم بود که هرچی خونده بودند روی من امتحان کردند) ولی اسپری ریه خیلی زیاد مصرف می کردم. آسمی هم نبودم حساسیت بود بیشتر. و الان که به خودم می آم، می بینم دلم تنگ شده برای اسپری هام. خصوصا معشوق قدیمی ام اسپری قهوه ای. بکلومتازون...
-
چیتان پیتان
شنبه 3 مهر 1400 19:27
بعضی روز ها هم هیچ وقت اونجور که فکرشو می کنی و برنامه ریختی پیش نمی ره. مثل امروز برای چیف رزیدنت عزیز ما، که خودش رو چیتان پیتان کرده بود بیاد بالای سن برامون به عنوان چیف بیمارستان سخن رانی کنه، ولی استادی که اومد معرفی اش کرد اینقدر خر و بی احساس و نفهم بود، که فقط اسمش رو خوند و بدون اینکه صداش بزنه بالای سن، ختم...
-
جادویی ترین کشیک دنیا
جمعه 2 مهر 1400 21:19
صدای منو می شنوید از کالیفرنیا آمریکا، جادویی ترین کشیک دنیا. آقا جدی طلسم شده چه خبره به میمنت حضور منه؟ هیچی! دقیقا هیچی مریض نیومده و حدودا ۱۵ تا تخت خالی داریم!!! کف و خون قاطی کردم خودم هم از تعجب. :() الان زنگ زدم به سر پرستار می گم من انترنتون هستم. هیچی مریض نیومده بخش؟ میگه نه والا دکتر هیچی نیومده! حالا من...
-
کشیک دل انگیز روز جمعه
جمعه 2 مهر 1400 16:09
بر خلاف چیزی که اکثریت ازش فراری اند، من واقعا می تونم عاشق کشیک روز جمعه باشم. خب بین ما همیشه دعواست که کی جمعه ها بایسته چون رسما تنها روز تعطیلت هم باید فول کامپلیت در بیمارستان باشی، ولی خداوکیلی کشیک روز جمعه، صبح و عصرش، یه صفایی داره که کشیک های هیچ روز دیگری نچ نداره و برای همین نمی فهمم چرا همدیگه رو می درند...
-
Petrichor
چهارشنبه 31 شهریور 1400 22:35
دیدید؟ مگوریوم بالاخره برگشت! با همون مو های فرفری نقره ای، چهره ی بور همیشگی، عینک مستطیلی اش و صدای تلنگر دار اقیانوسی. دعاهای دیشبمون جواب داد بچه ها. و امروز بهترین مورنینگ دنیا بود. مدیونید اگه فکر کنید من چیزی فهمیدم، از اول تا اخرش کلا محو مگوریوم بودم!!! :دی ببین یعنی وقتی بلند می شه بره پشت میکروفون سی تی...
-
وقت اضافه و ویتامین سی
چهارشنبه 31 شهریور 1400 02:55
آخییییش! باورتون می شه دوباره بعد شش ماه ساعت مچی نازنینم درست شد؟ (ایکون اشک شوق) حالا شاید بپرسید که چرا درستش نمی کردی، که جوابش برای اونایی تون که قدیمی نیستید میشه اینکه بنده تنبلم تنبل. اون قدری تنبل که هر سال ترجیح می دم شش ماه صبر کنم تا خودش طبق قانون طبیعت و مخابرات بالاخره درست بشه. و البته از این حقیقت...
-
رسوا دل من
دوشنبه 29 شهریور 1400 14:52
بدین نتیجه رسیدم، که من احتمالا نیاز به یک هم صحبت چهل الی پنجاه ساله دارم که هر استادی می بینم یک دل نه صد دل عاشقش می شم و مخم زده می شه. وگرنه این حجم از خوب بودن در یک گروه جمعیتی بی سابقه است و دقت که می کنم واقعا باقی بچه ها اون قدری که من با استاد ها حال می کنم، به وجد نمی آن. من می پرستمشون، چنان که لب تشنه آب...
-
Unisex
دوشنبه 29 شهریور 1400 00:39
مورد پیشنهادی در دست بررسی اگاه سازی: استاد بازنشسته ی دبیرستان زمینه ی آگاه سازی: جنسیت عرفان نظر اهاری شک: ایا بگم؟ ایا نگم؟ پ.ن. حس امام حسن و حسین رو دارم. کسی نیست بخواد با هم بریم جلوی این استاد وضو بگیریم؟ واقعا میل به اگاه سازی بنده را قلقلک می ده. ولی چون با این استاد میانه ی خوبی داریم و برای هم شر و ور...
-
Jukebox
یکشنبه 28 شهریور 1400 17:18
می دونستید استادا هم مثل ضبط صوت سر خود هستند که یک کاست داخلشون انداختی و بعد یک مدتی کاسته بر می گرده از اول و حرف هاشون تکراری می شه؟ باورم نمی شه ولی واقعا همین طوره. اون نکاتی که روش تاکید دارند محدوده و بعد یک مدت طولانی بالاخره تکراری می شه. حالا نمی دونم دریای علمشون تا چه حد عمیقه، ولی نکاتی که خاطر نشان می...
-
هایپوتیروئیدی دپرشنال
شنبه 27 شهریور 1400 21:53
امروز استاد بهم گفت فکر می کنی چرا این مریض بی انرژیه؟ گفتم خوب استاد می دونیم هایپو تیروئیدی درجاتی از بی حوصلگی و خستگی و بی انرژی بودن رو به دنبال داره. گفت خوب مریضت هایپو عه مگه بهش دارو نمی دی؟ گفتم چرا! دارو می دیم و کنترله پس الان رسما دیگه هایپو نیست. گفت پس بهم بگو چرا کماکان خسته است؟ نگاش کردم.در سکوت....
-
استادیوم سه ی نصفه شب - ایزوفاگوس یک مادر صفر
شنبه 27 شهریور 1400 02:59
شما خیلی خوبید. به حدی خوبید و به من انرژی بخشیدید و با مطالعه ی حرف هاتون ارامش می گیرم که داشتم فکرمی کردم ازین به بعد بیام خیلی زرد طوری پشت سر هم گروهی هام که کرم می ریزند دو سه تا لیچار بنویسم و شما هم بخونید و بگید ولشون کن عزیزم خون خودتو کثیف نکن اونا گاو اند. درسته که خودم می دونم گاو اند، ولی همین که بهم...
-
بی سرزمین تر از باد
پنجشنبه 25 شهریور 1400 17:35
این روزا زیاد به این فکر می کنم که از دست هم گروهی های بیمارستانم خودم رو دار بزنم. بعد این فکر می آد تو ذهنم که اگه یه درصدم موفق بشم خودم تنهایی چهارپایه رو از زیر پام بندازم، بعدا به مردم می گن اره ببینید این یارو مشکل روانی داشت کار ما درست بود این بود که از بیخ مشکل داشت الانم زد خودشو کشت. و فکر کردن به این...