Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

عروسی دوستان

یادش به خیر یه زمانی به خودم می گفتم، من هیچ دوستی ندارم که دعوتم کنه عروسی و در غربت خواهم مرد.

نمی دونستم به این مرحله می رسم که زرت زرت دعوت می شم عروسی دوستام و خودم درخواست رو مردود می کنم. 

بمیری الهی کرونا.

بشمار این شد سه تا! ایا برم ایا نرم؟ 

هوم. به نظر حتی یک جلبک منزوی مثل منم دلش واسه عروسی و رقص و شادی تنگ شده. البته یه ذره ها. هنوزم نه به دوران قبل کرونا. من حاضرم با همین منوال تا اخر عمر جلو برم. واقعا ارامش بی  حد و مرزی است که با هیچی عوضش نمی کنم. قبل کرونا بیش از حد توی دست و پای هم بودیم. 

الانم که همه توی دست و پای همید فقط منم که دارم سقف رعایت کردن رو شکافت می دم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد