-
ببین نبض مرا که می دهد هیچ ز زندگی نشان
سهشنبه 23 شهریور 1400 20:42
امروز پیش استادم بودیم. استادی که عملم کرد. فالو آپ بعد عمل. راستش من شخصا حس می کنم خوب نشدم، ولی استاد به طرز عجیبی اعتقاد داره به کارش. گفتم من هنوز وقت هایی که عصبی می شم، وقت هایی که کم می ارم... حس می کنم دارم ده تن بار روی قفسه ی سینه ام حمل می کنم و نفسم در نمی آد و الانه که بیفتم. و این مشکل زندگی لعنتی منو...
-
نیست که نیست
سهشنبه 23 شهریور 1400 00:15
بی لشگریم، حوصله ی شرح قصه نیست فرمانبریم حوصله ی شرح قصه نیست همچون انار خون دل خویش می خوریم غم پروریم... حوصله ی شرح قصه نیست... زندگی، تخمی تر از همیشه. مخصوصا برای من. صمیمی ترین دوستم هم انداختم دور. امروز. خیلی بیخ پیدا کرده بودیم و زیگزاگ می رفتیم ناجور. و فکر نمی کنم دیگه دلم بخواد اصلا دوست صمیمی ای داشته...
-
رمانتیک قرن ۲۱ با خنجر زهر آلود
شنبه 20 شهریور 1400 01:16
به قول سایه: من نخواهم ایستاد رو به روی تو... جز برای بوسه دادن. خیلی زیباست... خیلی زیباست. خیلی به این جمله فکر کردم. خیلی. دیگه واقعا عشقت باید خیلی بی نهایت باشه به آدما و دنیا که بتونی این جمله رو روزی جلوی کسی بر زبان بیاری... من رو راست باشم حتی به مادرم یا پدرم هم نمی تونم بگمش. باقی آدما که ول معطل. اینکه بگی...
-
دهم سپتامبر روز جهانی پیشگیری از خودکشی
جمعه 19 شهریور 1400 20:16
رو به شمایی که تا به اینجا در ایران دوام اوردی تبریک و تهنیت عرض می کنم هم وطن! این روز مال همه ی ایرانی هاست. واس ماست ینی کلش ماست ماست. به مناسبت این روز، کتاب زیبا و متفاوت "مغازه ی خودکشی" جان تولی رو بهتون معرفی می کنم. مطالعه کنید و از حجم روانی بودن نویسنده لذت ببرید.
-
انجا ببر مرا که شرابم نمی برد
جمعه 19 شهریور 1400 03:17
با نام و یاد خدا، من دلم درد می کنه. یک. چرا و چگونه؟ دو. ملتمسانه خواهش می کنم من الان داخل این همه بدبختی باندپیچی شدم ابدا وقت هیچ کوفت اضافه تری رو ندارم. سه. نمی خوام. خدایا از غذا باشه از غذا باشه از غذا باشه. چهار. آغوش تو کجاست بدجور دلم درد می کنه. پنج. عح.
-
جان من! تبلیغات کسب مریض
جمعه 19 شهریور 1400 02:58
تو رو خدا هر کی تون کرونا گرفت بیایید از من مشورت بگیرید! اخه من فقط همین یه بیماری رو بلدم و از خودم مطمئنم که گند نمی خوره به مریضتون و اعتماد به نفسش هم دارم. زیر دست خوبان روزگار تهران هم آموزش دیدم مثل طوطی مقلد براتون درمان می گذارم مااااااه. بیایید تا من بالاخره یه چیزی بلدم. امروز جلسه ی گراند راند مانندی...
-
مردم عادی آسمون بی ابر پرستار های بی شعور
پنجشنبه 18 شهریور 1400 20:48
می دونید من روزی چند تا شرح حال می گیرم از کرونایی ها؟ حسابش از دست خودم در رفته. داشتم فکر می کردم، با اینکه این همه زیادند چرا هیچ کدومشون جالب نیستند برام. هیچ کدوم شغل باحالی که من متاثر بشم ندارند.یا از یک مکان باحالی که ادمیزاد دو دقیقه خیال پردازی کنه نیومدند. حس می کردم ادم ها نکته های بیشتری برای اکتشاف داشته...
-
استیل پر کلاغی متالیک
پنجشنبه 18 شهریور 1400 02:56
لیتمن چهار میلیونی ام رسید امروز! یازده شب پاکتش رو باز کردم. حواستون باشه شما ازین به بعد با یک پزشک لیتمن دار صحبت می کنید که تنها امیدش برای شبیه پزشکا شدن همین مارک گوشی شه، نشان مخصوص حاکم بزرگ، میتی کامون. پ.ن. و برق می زنه. یکم پشیمونم ازین رنگ شاید باید همون طوسی مگوریومی رو می گرفتم. از برق زدنش خوشم نمی آد...
-
تفریحات جوانی
چهارشنبه 17 شهریور 1400 19:34
یکی از تفریح های سالم مفیدم پیام دادن و ارزوی موفقیت کردن برای دوستامه که به زودی پره یا علوم پایه دارند. اگه بدونید چه قدر حالشون خوب می شه. شب این امتحانات برای دانشجو های پزشکی یه حس گندیه مثل شب کنکور و شاید افتضاح تر چون برای کنکور کلی خوندی ولی اینا رو معمولا نرسیدی حتی نصف دور بخونی و فقط در حال صلوات برای روح...
-
راند فرسایشی جوجه حنایی
چهارشنبه 17 شهریور 1400 03:04
پاهام درد درد درد درد می کنه... ساق پا. بدنم کوفته تبریزیه، فکر می کنم دیگه حتی نفسم به زور می آد و می ره، و حس می کنم تا اون نقطه ای که یه روز باطری ام تموم شه و جلو ی همه مثل یک شهاب بی فروغ بر زمین بیفتم (مدل تموم شدن شازده کوچولو) فاصله ی بسیار کمی دارم. موقع ویزیت مریض ها پالس اکسیمتر بخش دست ماست. از صبح تا دو...
-
ما معمولیا
یکشنبه 14 شهریور 1400 21:48
برای همه ی خاکستریا، برای همه ی اونایی که همیشه خودشون رو توی حاشیه ی زندگی می دیدند و نه در مرکزش، برای همه بی اعتماد به نفس ها، خجالتی ها، برای همه ی فوبیا اجتماعی ها، برای همه ی اونایی که فکر می کنند شکست خوردند، برای اونایی که خودشون رو کنار کشیدند، برای اونایی که مثل من حس اضافه بودن داشتند توی داستان زندگی شون،...
-
سینه خیز به سبک نماینده ها
یکشنبه 14 شهریور 1400 00:43
نماینده مون داره سینه خیز می ره. بیایید نگاهش کنید. هاها. اخیش. دلم خنک شد. :{ پیش چیف خرابش کردم. و حدس بزنید کی دانشجوی محبوب چیفه؟ و چیفم زنگ زد شستش و بهم پیام داد نماینده الآن متوجه اشتباهش شده و سو تفاهم بوده. ببین دیگه چه قدر شسته اش که نوشته سو تفاهم بوده. یعنیا تا ته جیگرم حال اومد. همون موقعی که به خیال خودش...
-
وقتی کشیک سمه
شنبه 13 شهریور 1400 01:47
بابام می گه باورم نمی شه بعد اون همه عزایی که برای کشیک های خودم می گرفتم حالا باید یه دور دیگه برای کشیک های تو هم عزا بگیرم از یک روز قبل. بش می گم فکر کردی پس من این خوی همیشه مضطرب عادت نکننده به کشیک رو از کی به ارث بردم؟ و دو تایی برای کشیک فردای من ناخن می جویم به اتفاق. می گه کیلگ باورم نمی شه بازم کشیکی! :((...
-
پائولا
جمعه 12 شهریور 1400 00:13
آهنگ ساز پائولا مرد. الان خبرش رو مادرم بهم گفت. میکیس تئودوراکیس... از داخل وبلاگ چک کردم، دیدم اخرین بار روز یود بود، که درباره ی این آهنگ نوشتم. پائولا آهنگ خواستنی ترین روز زندگی من بود! پائولا آهنگ روز یود بود! آهنگساز آهنگ روز هفت هزار و هفتصد و هفتاد و هفت زندگیم... پست روز بادبادک ها رو می تونید ازینجا بخونید:...
-
پناه بر گایدلاین
چهارشنبه 10 شهریور 1400 21:20
و پناه می برم بر گایدلاین از شر غم ها و حال خراب... نمی دونم برای بار چندمه که این کار رو تو زندگی ام می کنم. هیچ وقت هم موفق نشدم کامل پیاده اش کنم. ولی می خواهم توی بیست روز باقی مونده در شهریور خودم رو در درس غرق کنم. چون واقعا بی سواد هستم. من واقعا در درس خواندن خیلی بازیگوشم و همینه که حالم رو از خودم به هم می...
-
پایان کبوتر
شنبه 6 شهریور 1400 17:06
و نترسیم از مرگ (مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ وارونه ی یک زنجره نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاری است. مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد. مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید. مرگ با خوشه ی انگور می اید به دهان. مرگ در حنجره ی سرخ گلو می خواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است. مرگ گاهی ریحان می چیند. مرگ گاهی ودکا می نوشد....
-
سوزنبان فکر های چهار سپیده دمی
شنبه 6 شهریور 1400 04:37
یک نقطه ی مثبت هم نمی بینم. حتی یک ستاره. در زندگی... در فضا. در هستی. خودم را کوری تصور می کنم. عصایش را گرفته اند. دوره اش کرده اند به تمسخر... و فانوسی نیست. و ستاره ای یا شمعی. زندگی چه بود؟ سنگسار شدن کوری در دنیایی بی فانوس.
-
یادم آمد قیل و قال کودکی
جمعه 5 شهریور 1400 01:29
دلم ارامش شب های چهارسالگی رو می خواد. همین. فکر کنم دیگه از نیو انترن بودن دراومدم، برای اولین بار دیگه حال ندارم فردا برم کشیک. دلم نمی خواد به غیر از سه عضو اصلی خانواده ام با هیچ کسی حرف بزنم. کاش ما توی پاویون اتاق تک نفره داشتیم. یک جایی که من بتونم با خیال راحت یک روز تمام از زبانم استفاده ای نکنم و تنها چیزی...
-
جمع مفردات
پنجشنبه 4 شهریور 1400 15:39
تقریبا با شرح حالی که شنیدم بر من مسجل شده که کرونا نداره، ولی سوال ترسناک تر: پس چی داره؟ اخخخخ خدا مغزم داره از هم می پاشه. وقت دکتر هو تراپیه. وقت غرق شدن تو فیلوریه. وقت بیرون کشیدن چوب دستی ها از غلافه! وقت یک استکان تخیله. تو دنیایی که می شه ریجنریت کرد و طلسم هیلینگ اجرا کرد.
-
وقتی ای سی یو هست ولی کم هست
پنجشنبه 4 شهریور 1400 01:50
مامانم می گه من می ترسم امشب یه بلایی سر عموت بیارند تو بیمارستان. گفتم چی؟ گفت می ترسم امشب بگن تموم شد و دستگاهش رو بکشند. گفتم یعنی چه چی می گی؟ گفت تو این کمبود آی سی یو همه چیز انتخابی می شه. خیلی از بیمار هایی که پیش آگهی ضعیف دارند رو از دستگاه شبانه جدا می کنند تا جا برای جوان تر ها که امید به زندگی بالایی...
-
تلگرام بازی به وقت درو
پنجشنبه 4 شهریور 1400 00:49
بابام اومد. حااش خوبه... یعنی اون قدری که انتظار داشتم داغون نیست اصلا. نشسته به تلگرام بازی. و به نظر خوبه همه چی فعلا.چون داریم بحث سیاسی درباره ی افغان ها و زندان اوین و طالبان و خامنه ای اینا می کنیم. همینم دل منو گرم می کنه. همین که فعلا غم کشیدنش رو نبینم. چند وقت پیش سوار اژانس بودم. با راننده اش رفیق شدیم، می...
-
عزرائیل و عمو ها
چهارشنبه 3 شهریور 1400 23:07
راستش یه عموی دیگه ام هم داره می میره. امروز فهمیدم! یعنی دقیقا الآن. می گن کرونا گرفته. ولی خب سالهاست بیمار زمین گیر بود و اصلا من مطمئن نیستم کرونا باشه چون بدون علائم یکهو از هوش رفته. ندیدم کرونا اینجوری یک روزه حاد بروز پیدا کنه. و انتوبه شده. و زندگی زیباست. ما که دیگه با هم شوخی موخی نداریم، من خودم ای سی یو...
-
جشن روز پزشک
چهارشنبه 3 شهریور 1400 01:28
اقاااا در کمال ناباوری پیام دادند گفتند جشن امروز برگزار نشده و فردا می خواد برگزار بشه. بدین وسیله از وبلاگ جادویی خودم کمال تشکر رو به جای می اورم که دخیل بستن بهش همیشه جوابه و در گند ترین شرایط هم باز تمام تلاشش رو می کنه حال منو به نحوی یه جوری خوب کنه! مااااچ اوری تینگ مااااااوچ ابدار. باورم نمی شه جشن رو نگه...
-
گند ترین روز پزشک
سهشنبه 2 شهریور 1400 19:40
باورم نمی شه دیروز گند ترین مزخرف ترین روز پزشکی بود که در کل عمرم تجربه کرده بودم. همه ی تبریکاتم با تاخیر مواجه شد این قدر که دیروز روز گندی بود و شما می دونید من روی این مورد چه قدر حساسم. یعنی مدتی بود اینجوری روز گند به عمرم نداشتم. از صبح داشتم دعوا می کردم تا عصر که دیگه حالم خراب شد، دوباره تنگی نفس گرفتم و...
-
برگ برگ Dsm در بلاگ اسکای
شنبه 30 مرداد 1400 01:56
بچه ها می خواهم نصیحتتون کنم، خصوصا اونایی که گاهی وقتی گذرشون به اینجا می افته و سنشون از من کمتره و بی تجربه تر، روی این فضا درسته احساس نزدیکی و دوستی نابی با هم می کنید، همه چی راحت تره، حس درک شدن دارید و فلان، ولی به همون نسبت باید خیلی مراقب خودتون باشید. یه سری ادم هایی که مشکل روحی روانی دارند هم روی این فضا...
-
بی شرفنامه
پنجشنبه 28 مرداد 1400 20:25
دوستای بی شرفی دارم، که مپرس! باید وقتی ارام تر شدم شرح بی شرفی هاشون رو سطر به سطر بنویسم ثبت بشه تو تاریخ. بی شرفنامه. می خواهم هاپو بشم و پاچه نگذارم برای هیچ کدومشون. تا بفهمند دیگه هرگز یک اژدهای خفته را قلقلک ندهند. Draco dormiens nunquam titillandus!!! پ.ن. و خدا تاسوعا عاشورا رو افرید تا من به کار مورد علاقه...
-
خودفروشی
چهارشنبه 27 مرداد 1400 01:37
امروز مادرم از سر کار اومد، بعد مدتی، یهو برگشت بهم گفت:" فکر نمی کردم این قدر راحت خودتو بفروشی!!" یا یه چیزی تو مایه های :"چه قدر راحت خودتو می فروشی!" منو می گی؟ در جا عرق سردی به چهره ام دوید که الان دقیقا کدوم یکی از گندایی که زدم احیانا عیان شده که واکنش بهش چیزی در قالب این جملات هست و به...
-
یاکریم جدید، زندگی دوباره
سهشنبه 26 مرداد 1400 11:20
معمولا هر وقت من از زندگی می برم و می رم به فاز اینکه اصلا زندگی کردنم به چه دردی می تونه بخوره، بابام مثل سوپر من با یک جک جونوری چیزی از درب خونه می اد داخل صدا می زنه :"کیلگ!" دقیقا همین شد که ژ رو داریم الآن. و مینا رو. پارسال طرفای فروردین اردیبهشت وقتی همه چیز قرنطینه بود و منم با کل دنیا قهر بودم و...
-
اشک های یونس
سهشنبه 26 مرداد 1400 11:01
افغانستان ترند شده. پست غوغا تابان داره از وبلاگم هزارتا هزارتا بازدید می خوره. بابام می گه یونس، نگهبان افغان، شبا گریه می کنه. افغان زیاد می شناسم. بیشترشون دوست های بابام بودند که دوستای منم شدند. و همیشه از نوجوونی اون حسرته ته گلوم بوده و قلبم چنگ می خورده براشون. واقعا بی شیله پیله تر از ایرانی ها هستند. نمی...
-
تور محرمی بیمارستان
سهشنبه 26 مرداد 1400 10:30
حالا که من اجبارا خانه نشین گشته ام یکم فرهنگ سازی کنم، می دونید، باید برای اینایی که میرن گوشه ی تکیه و حسینیه به سینه زنی، تور رایگان دور بیمارستان به مقصد بخش های کووید نوزده برگزار کنیم. ای سی یو هم uall. نمی دونم نمی فهمن؟ نفهمن؟ کورند شل مغزند چیند؟ این دقیقا همون نقطه ایه که دیدگاه اخلاق پزشکی ایرانیزه دست و...