-
ماشین ظرف شویی
یکشنبه 29 مهر 1397 01:09
آقا توی یکی از همین کامنت ها داشتم برای یاقوت خاطره تعریف می کردم که بچه که بودم کف خونه مون ترکیب موکت و فرش بود. من از اول تا پنجم شیشم دبستان که تو اون خونه بودیم، یه قانون و شایدم بازی با خودم داشتم. وقتی تو خونه تردد می کردم نباید پاهام رو موکت می رفت! به جاش باید ازین فرش رو اون فرش می پریدم و جلو می رفتم. نمی...
-
صفرا فزود
شنبه 28 مهر 1397 00:36
جاتون خالی، ساعت پنج دقیقه ی بامداده، ایزوفاگوس دور خونه می چرخه و با خودش می خونه: " مَنننن.... مَن... رویااااایی دااااارم، رویاااااااایی دااااااااااارم، رویااااااای سِکَنجَبییییییین!" نمی دونم از کجاش درآورده یا اینکه چه ربطی دارن اینا با هم، ولی هی یارو! مرسی که نمی ذاری روح ما بیشتر از این چروک بخوره....
-
متن یک نامه ی خودکشی به جا مانده از دهه ی ۱۹۷۰
دوشنبه 23 مهر 1397 10:46
"به سمت پل می روم... اگر در مسیر حتّی یک نفر به من لبخند بزند، نخواهم پرید."
-
وقتی دنیات خودتی
یکشنبه 22 مهر 1397 16:29
ببینید و الگو قرارش بدید. رومان بورکی دروازه بان، قبل از بازی های دورتموند با توپ اتمام حجت می کند. عاشق همچین رفتاری ام، واسش هیچی مهم نیست، هیچی! یه اعتقادی تو ذهنش داره، و به هر روشی هست پیاده ش می کنه. حتی اگه یک بیلیون نفر آدم این کارشو احمقانه یا جلف و ساده لوحانه بدونن، دفعه ی بعد بازم بی هیچ خجالتی تکرارش می...
-
باران طرح ریزی شده
یکشنبه 22 مهر 1397 01:27
شاید یه درصد اگه من الآن یه کنترل زیر دستم داشتم و با فشار دادن دکمه ی قرمزش واسه یه میلی ثانیه (نه بیشتر که خیس شم)، محیط اینور پنجره ی اتاقم با محیط اونورش شیفت می شد، ازش استفاده می کردم. نمی دونم اون گیف تاب رو دیدید یا نه. ولی دقیقا شرح همین دستگاهیه که گفتم. یه تاب که روش بارون می آد ولی خیسم نمی شی. قطرات طوری...
-
با پنجاه تومن پول تا آخر مهر چی کار می شه کرد؟
شنبه 21 مهر 1397 15:28
یادتونه یه تبلیغ قدیمی بود قبلا ها، می گفت با پنج تومن پول چی کار می شه کرد؟ بعد تهش نتیجه گیری می کرد که می شه به یه کودک سرطانی کمک کرد؟ خب حالا کمپین مشابهش رو راه می ندازم، ببینم شما بودین چی کار می کردین؟ پنجاه هزار تومن. حقیقتش یه کارت هدیه ی پنجاه تومنی گیرمان آمده، انقضاش ته مهره! کیلگ بمیره نمی ذارم جریانش...
-
کک
شنبه 21 مهر 1397 00:06
من الآن داشتم برای بار چندم در امروز و قبل از خواب شبانگاهی م، یه بار دیگه اون کتاب کودکانی که لینکشو تو پست قبل شیر ( نه جنگل نه آشپزخانه نه گاوی) کردم نگاه می انداختم... برگشتم برای بار چندم به خودم گفتم، جدی واقعا خر تو این داستان بیشترین برد رو می کنه و کمترین رنج رو می کشه. حالا هر چه قدرم بهش بگن تو خری. ولی کیف...
-
کک به تنور
جمعه 20 مهر 1397 18:06
دو ورژن هست، هر دوتاشو شنیدم، ولی فکر کنم اینی که اول می ذارم اصلشه و زبانش هم عامیانه تر و دوست داشتنی تره. با تشکر از اورنجی که مقدمات این پست را برای اوری تینگ فراهم آورد. _____________________________________________ روزی، روزگاری کک و مورچه ای با هم دوست بودند. یک روز کک به مورچه گفت: «دلم از گشنگی ضعف می رود.»...
-
به مناسبت 9 اکتبر، روز جهانی پست
سهشنبه 17 مهر 1397 23:37
حقیقتش از شبکه های اجتماعی متوجه شدم که امروز روز جهانی پست بود. در ویکی پدیای انگلیسی آن قدری که وقتم اجازه می داد به صورت ناخنک هایی جست و جو کردم مبنا بر اینکه اصلا چرا نُه اکتبر؟ فهمیدم گویا یک چیزی وجود دارد به اسم UPU ( مخفف شده ی Universal Post Union) که اشاره دارد به یک مجمع جهانی نمی دانم چی چی پستی. و حالا...
-
وقتی اعتماد به سقف ها هم، بله...
یکشنبه 15 مهر 1397 01:20
ته دلم شدیدا قلقلک داده می شه برم برای یک نقش کوفتی ای توی دانشگاه کاندید بشم. سیخم گرفتهههح. بهم بگید، خیلی گنده اگه که کاندید بشم و صفر تا رای بیارم؟ :-" حالا اینش مهم نیست که پس زده بشم، به اینش عادت دارم خوشبختانه. فقط اینو بگید مثلا اگه نفر آخر لیست بشم با صفر تا رای، خیلیییی ضایع س؟ تا چند سال باید جوک و...
-
باران را دوست ندارم
شنبه 14 مهر 1397 10:55
قبول نیست امروزی که من از صبح تا شبش رو تنها تو خونه م این آسمان به این نحو برای اولین بار تو پاییز می باره. شاید اگه تو هم مثل برف صدا نداشتی می تونستم دوستت داشته باشم. چیه این صداش؟ میوت باو میوت. جالبه واقعا خیلی ها هستن واسه روان درمانی می رن صدای باران دانلود می کنند گوش می دن. چه قدر شخصیت ها می تونه متفاوت...
-
جا نمازم چشمه، مهرم پشه
شنبه 14 مهر 1397 01:23
مرسی از پشه ای که خون مامانم رو خورد، و مجبورش کرد بیاد با دستای خودش کولر رو روشن کنه. ها ها کیف کردم ازین اجبار. وااااای خداااااوندگااااااار. کولرررررر توی شب پاییییییز. اونم موقع خواااااب. زیر ملافه ی تازه شسته شده که بوی ماده ی شوینده می ده. مرسی پشه مرسی پشه مرسی پشه! الآن آب دماغم راه افتاده هیچی نشده، ولی مهم...
-
روز آتش نشان با تاخیر مبارک
دوشنبه 9 مهر 1397 23:48
یکی از باحال ترین و خفن ترین تجربه های امروزم و حتی کل عمرم، این بود که آتش نشان ها داشتند آتش رو خاموش می کردند، باد می زد و یه هاله ای از مواد خاموش کننده شون می ریخت رو سر و کول من. یه سناریوی تمام عیار بود و اگه یه روز فیلم نامه نویس شدم، شک نکن توش می گنجونم. دوست داشتم چشمام رو ببندم و تا ابد زیر ماشین شون وایسم...
-
واسه روز هفتا
شنبه 7 مهر 1397 23:29
منو می گی؟ آقا دلم تنگ شده بود.
-
هفتِ هفتِ نود و هفت
شنبه 7 مهر 1397 09:39
آره پسررررر، راست می گید همه تون. امروز زیبااااااااااا ترین روز جهانه. و تلاقی ش دیوونه کننده س. حتّی همین شنبه بودنش، خدایاااا چقدددددر به آدم انرژی می ده. مرسی که هر چند ناشناش و ویمسیکال نقطه طوری و ویرد، ولی حواستون به هفت هفت نود و هفت بود. حتی السا رو داریم که لحظه ی هفت هفت نود و هفتش ساعت هفت و هفت دقیقه ی...
-
ژن
شنبه 7 مهر 1397 00:13
جامپینگ اسپایدره بود عکسشو گذاشتم واستون، اومده بودم پای کامپیوتر گفتم بذار عکسای وبلاگ رو هم ریسایز کنم با طعم لیمو شیرین به چش خواننده تلخ نشه. بعد دوباره قفل کردم رو عکس عنکبوت، ایزوفاگوس رو صدا زدم گفتم بیا ببین این عنکبوت رو، آقا اومد دید، دو ثانیه نگاش کرد، سومین ثانیه برگشت گفت: "کیلگ من می خوام با این...
-
وزارت سحر و جادو
جمعه 6 مهر 1397 17:38
دیشب بعد از دیدن یکی از وحشتناک ترین خواب های دوران، خودم رو تو ورودی وزارت سحر و جادو یافتم در حالی که داشتم رو خودم سیفون می کشیدم تا فرو برم داخل. می دونی داشتم به چی فکر می کردم تو اون لحظه؟ داشتم فکر می کردم که عح شت، تو فیلم و کتاب وقتی هری و هرمیون و رون می رفتن وزارت سحر و جادو واقعا تا این حد چندش آور نبود...
-
برای بار هزارم
پنجشنبه 5 مهر 1397 22:03
۱) سلام، ۲) خوبی؟ ۳) کیلگارا خوبه؟ بیایید با هم مسابقه ی کی زود تر واسه مادربزرگ پدربزرگش می میره برگزار کنیم و من اولتون بشم.
-
چارلی و کارخانه ی شکلات سازی
چهارشنبه 4 مهر 1397 17:19
وسط تماشای بار ده هزارم این فیلم، یهو ناگهانی داشت گریه م می گرفت. آخه اصلا چیزی هم نداره واسه تحریک شدن احساسات، یعنی خب آدم طبیعتا با یه فیلمی مثل خطای ستارگان بخت ما باید گریه ش بگیره و قابل قبول هم هست (که در عوض اون زمان ما نشسته بودیم و سیلاب اشک اطرافیان رو نگاه می کردیم) ، ولی آخه چارلی و کارخانه ی شکلات سازی؟...
-
خوشا نیشت، خوشا زخمت، خوشا زهر
چهارشنبه 4 مهر 1397 00:28
نیگا: به قول استاد دمپایی ، آدم فقط دلش می خواد گازش بگیره... بارالها! لذت ناز کردن همچین موجودی، سریعا لطفا. چون من حس می کنم همین الآن ازین پشت می میرم اگه واقعا یه روز فرصتش پیش نیاد باهاش قرار مدار بذارم ببر مش یه رستوران لاکچری و تمام مدت خالصانه و عاشقانه تو چشمای هم خیره شیم.بعدش هم خودم رو به عنوان غذا تقدیمش...
-
عملیات ۱۲۵ - ۲
دوشنبه 2 مهر 1397 23:16
سعید تمدن مُرد. با رد و بدل کردن این دیالوگ های احساسی و شاید هم کلیشه ای: - اسم این درخت چیه؟ - چیزه... تبریزی. - چقد... خوبه... آدم تو دنیایی زندگی کنه... که درخت تبریزی سبز توشه. وای من دقیقا یادمه، بار اولی هم که دیدم رو این تیکه خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و اعصابم ریخت به هم. زورم می اومد طرف سر همچین چیز مسخره ای...
-
اول مهر اول مهر اول مههههر
دوشنبه 2 مهر 1397 01:21
چه اول مهر لاکچری ای! باورم نمی شه پس از سال ها، احساس گند جوجه غریب ها رو نداشتم. وی عار واقعا د چمپیونز کیلگ. همین که بعد پنج شیش سال این احساسمو تونستم تا حدی درستش کنم، اوووف خیلیه. اینقدر انرژی داشتم امروز که فرصت نکردم به حس آشنا نپنداری خودم بها بدم. من برای اولین بار توی جمعی بودم که بهم احساس اضافه بودن رو...
-
تنهایی یعنی
یکشنبه 1 مهر 1397 02:20
آقا یک جوک بگم روانتون شاد شه، طی وبگردی شبانه تا که خوابم ببره، رسیدم به یک وبلاگ دامنه بیان دیدم نویسنده ش داره نق می زنه و نوشته قرص هاش (قرص چی اصلا؟والا منم نمی دونم) اثر نمی کنن و گفتم جور شد امشب می رم انرژی مثبت رو با سیخ داغ فرو می کنم به چشمای این آدم نا امید. آره دیگه منم خودم یه کیس نادرم، آدم نا امید می...
-
هفت در هفت در هفت = ۳۴۳
یکشنبه 1 مهر 1397 01:17
درسته که ما یه هفته س رسما هلو سامر دادیما، ولی حالا امشبم با یه دنیا انرژی گوبای سامر می دیم. آقا ما ترم پنجی بودیم، یه روز یه فیزیو پاتی در بوفه کشیدمون کنار، تو گوشمون گفت عخی بیچاره های بدبخ دیگه ازین به بعد سامر ندارید. لب و لوچه هامون رو می دیدی همه تو قوطی! ولی طرف نامرد بود چون اینو نگفت که فیزیو پات کلّش...
-
خجالت نمی کشی؟
شنبه 31 شهریور 1397 09:20
یکی از کشفیاتی که کردم تو هفته ی پیش، این هست که هر چه قدر مخاطب شما از دستتون عصبانی تر باشه، موقع گفتن جمله ی تحقیری "خجالت نمی کشی فلان قدر سالته!" بیشتر از نظر ریاضوی حد می گیره به سمت بی نهایت. الآن که بهش فکر می کنم خنده م می گیره. وسط دعوای اون روز صبح برگشت بهم گفت : "خجالت نمی کشی؟ بیست و پنج...
-
سری مذاکرات نوترونی، اپیزود سوم
شنبه 31 شهریور 1397 01:39
البته من یک نگاهی به آرشیو انداختم و متوجه شدم اپیزود هفتم هستیم و تا به اینجای کار شیش پست دیگر مشابه این نوشتم. تو هش تگ چکش کنید اگه خواستید. ولی ترجیح می دم دیگه عنوان ها رو تغییر ندم و با همون شمارش قبلی بریم جلو، شما هر بار که عددشو می بینید یاد این بیفتید که تعداد حقیقی ش چهار دانه بیشتر از تعداد مجازی شه و...
-
عملیات ۱۲۵ - ۱
جمعه 30 شهریور 1397 23:37
آقا من دارم این سریال رو دوره می کنم امسال. ضمن اینکه مرسی از شبکه نسیم خصوصا ساعت ده شبش هر چند کیفیت افتضاحه و ناموسا فکر می کردم تو خود پخش صدا و سیما کیفیت های بهتری از فیلم های قدیمی موجود باشه. از اون جایی که یکی از سریال های محبوب نوجوانی م بوده ترجیحا یک بخش براش توی وبلاگ درست کردم تا هی درباره ش حرف که نه،...
-
ده سال با مرلین
جمعه 30 شهریور 1397 21:56
گویا دیروز ده سال از تاریخی که سریال مرلین رو فیلم برداری کردن گذشته گرچه من خودم تقریبا چهار سال دیر تر از با این فانتزی آشنا شدم. بردلی جیمز دیروز یه عکس گذاشته اینستاگرامش به این مناسبت، خودشو کالین مورگان اند در اون دوران. چقد کیف کردم که هنوز یادشه، چقد کیف کردم دوباره تو یه قاب دیدمشون. یعنی از من به عنوان یه فن...
-
شام غریبان ۹۷
جمعه 30 شهریور 1397 01:40
اولندش که، امسال کسی نریخت شمع خاموش کنه، این از این. اطلاع رسانی کردم در جریان تبادلات دین و سیاست مملکت قرار بگیرید و مقایسه کنید سال به سال. دومندش که، یک تعزیه و یا حالا نوحه طوری لایو دیدم، توش با گریه می گفت حضرت زینب می گیره لباس تن امام حسین می کنه یا همچین حالتی و بعد می گه دوست ندارم برادرم بی لباس باشه داخل...
-
کاف کاف - ۲
جمعه 30 شهریور 1397 01:14
" اینکه از یک احساس حرف نمی زنم، دلیل نمی شه که وجود نداشته باشه."