Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جان من! تبلیغات کسب مریض

تو رو خدا هر کی تون کرونا گرفت بیایید از من مشورت بگیرید! 

اخه من فقط همین یه بیماری رو بلدم و از خودم مطمئنم که گند نمی خوره به مریضتون و اعتماد به نفسش هم دارم.

زیر دست خوبان روزگار تهران هم آموزش دیدم مثل طوطی مقلد براتون درمان می گذارم مااااااه. 

بیایید تا من بالاخره یه چیزی بلدم.


امروز جلسه ی گراند راند مانندی داشتیم برای یک بیمار سخت کرونا مون که هنوز خر ذوقشم. رادیولوژیست ها و ریه ای ها و جراح توراکس ها دست جمعی می زدند تو سر هم. و من فقط دعواشون رو نگاه می کردم و عشق می نمودم. سر هم داااااد می زدند ها داااااااد و هوااااار. زیبا بود. *چکه ی اشک.* با خودم فکر می کردم کاش باقی مورنینگ ها هم اینجور بود و مجبور نبودیم از استرس بمیریم و خود استادا صرفا با هم دعوا می کردند نه با ما هیجانش هم بیشتره و راحت تر هم میشه یاد گرفت.


استاد جدیدم هم یه مدل خاصیه و به خاطرش حاضر شدم فیکس کرونا که سخت ترین روتیشن هاست بشم. بعد من یه اخلاقی دارم از یه جایی به بعد ترس از خراب شدن و اینا رو گذاشتم کنار، بی مهابا از اساتیدم سوال می پرسم چون دیگه حس می کنم اینا فرصت آخره و باید تا می تونم تخلیه اطلاعاتی شون کنم. ولی این استاد بهم می گه به ازای هر سوالی که می پرسی باید یه سوال جواب بدی فکر نکن مفته! یاد راه ورودی به تالار ریونکلا می افتم که باید سوال جواب می دادی هر بار. :)))))

بعد سوالش خیلی باحالند.

امروز رفتیم بالای سر یه مریض، هموگلوبین بالا خیلی بالا. بعد من گفتم استاد این هموگلوبینش بالاست ها. گفت خب به نظرت باید چی کار کنیم؟ گفتم جک چک کنیم؟ گفت نچ از بین گزینه هایی که می گم یکی رو انتخاب کن! بعد یک گزینه ی پیشنهادی اش این بود که "انترن درسش را نخوانده است!!!" و فکر می کنید من کدوم گزینه رو انتخاب کردم؟ قطعا همونو. 

کاش من یه کمد عروسک داشتم. استادام عروسک داخل کمد بودند. هر زمان از روز دلم می خواست یکی شون رو در می اوردم با هم عروسک بازی می کردیم. دکمه شون رو که فشار می دادم به سوالام جواب می دادند یا نکته ی جدید می گفتند. البته این استاد از عروسک های دم دستی نیست.  چون نمی ده من اردر بگذارم و ازش دلگیرم. نه که حالا اردر گذاشتن چه کوفت خاصیه ولی خب... انتظار دارم ازش! فرض کن می ده پرستار آی سی یو اردر بگذاره جلو من. خب ادم دلش می گیره. نمی دونم دقت نمی کنه حال نداره وقت نداره. ولی قشنگ نیست این رویه. منتها اموزشش خوبه حداقل بهترین اموزشیه که گیر ادم می آد تو این شرایط. 

و مگوریومی که نیست. و اونی که مگوریوم خونش پایین اومده.مگوریوم می دونید کدوم عروسکم می شد؟ اونی که تا دستم می دادیش خوابم می برد و کنار بالشتم می گذاشتمش شب تا صبح و کلی در  بغلم می فشردمش. :)))))

ملکه هم اونی می شد که فقط نگاهش می کردم از دور فقط فقط نگاهش می کردم و لذت می بردم.

عجب چیزی نوشتم خودم خوشم اومد. باید یکم بعدا دقیق تر فکر کنم که کی کدوم عروسک می شه...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد