تا به اینجای کار،
مروان فلینی در ترکیب تیم مالی بلژیک قرار ندارد (مو قشنگ کذایی) ولی در وقت میان دو نیمه در حال گرم کردن مشاهده شد،
و بلژیک با یک گل مونیِر از انگلستان پیش افتاده است.
بازی بلژیک انگلستان، از شبکه ی سه ی سیما، با گزارش گری جواد خیابانی در حال پخش می باشد که گزارش گری اش قطع و وصلی دارد و هر وقت دلش بخواهد بیدار می شود و اندکی گزارش گری می کند در غیر این صورت مسئولیت گزارش گری را تخیل تماشاچیان محترم عهده دار خواهد بود.
دستگاه پخش پارازیت گرفته است و ما به اجبار از دستگاه دیگری بازی را به تماشا نشسته ایم و نمی توان مثل همیشه لش نمود و خب آدم دل چرکین می شود که گویا در زندگی هیچ فاکین چیز کوچکی را نمی توان سر جایش نگه داشت و عین آدمیزاد لذّت برد...
رنگ دوم پیراهن تیم ملی بلژیک زرد انبه ای می باشد،
و شاهد تقابل زرد انبه ای ها با قرمزی ها هستیم که البته قرمز ملایمی است.
بازی را علی رضا فغانی با لباس سرمه ای سوت می زند که در دقایق آخر نیمه ی اول فرصت ارسال کرنر را به انگلسی ها نداد.
فرم لباس دروازه بان بلژیک، کورتوآ، بی شباهت به لباس علی رضا بیرانوند در بازی با پرتغال نیست.
هم اکنون داور اولین کارت زرد را نشان داد.
نگارنده ده دقیقه از بازی را خوابش برد و مثل لوکاکوی له له زننده، تلاش کرد اما باز هم در هدف گذاری هایش ناکام ماند.
لوکاکو هم اکنون از بازی بیرون کشیده شد، و با چهار گل در مقابل شش گل هری کین، از کسب کفش طلای جام جهانی باز ماند و اکنون با احتمال نود و نه درصد می توان گفت که هری کین این افتخار را از آن خود کرده است و با یک جفت کفش طلایی به خانه باز خواهد گشت.
.:. آزارِ هازارد.
.:. این بازیکن شانس توپ طلای جام جهانی را دارد.
آخ که دلم آتیش می گیره وقتی بهش فکر می کنم این آخرین باریه که همچین پستی می ذارم.
مهم نیست،
hell yeeeeeah
helll yeaaaaaaaaaaaaaaah
final
finaaaaal
finaaaaaaaaaaal
go go go!
یه کار خیلی قشنگی که کردن،
کل فینال های تاریخ جام جهانی رو کلیپ کردن نشون دادن امروز!
و من هنوز با وجود اینکه نیم ساعتی هست تموم شده،
این جوریم که دستمو زدم زیر سرم،
زیر باد کولر
با خودم فکر می کنم و
هی به خودم می گم...
عح بوفون جوون دو هزار و شیش رو دیدی؟
کاسیاس دو هزار و ده رو دیدی؟
و جون خودم که قلبم سوراخ می شه.
اصلا طاقت درک این گذر ایام رو ندارم. نمی خوام. کشنده ست.
اصلا اون جام دو هزار و ده رو هر بار که هر چیزی ازش می شنوم قلبم سوراخ می شه!
جدی می گم
جدی می گم
قدر شاخک سوسک حمام
باورم نمی شه هشت سال گذشته!
اصلا.
چون تغییری تو خودم نمی بینم متاسفانه که حس گذر بهم بده.
انگار فقط یه جمع و تفریق ساده س.
من هنوز احساس می کنم همه چیم پشت چهارده سالگی هام جا مونده.
همون مغز، همون احساسات، همون افکار،
ولی با محیطی که زمان ازم دزدیده تش!
حس می کنم به همون موقع تعلق دارم و نباید میومدیم جلو تر.
حس می کنم به زور آوردنم تو امروز. بیست و اندم تیر ماه نود و شیش.
حس می کنم شوخیه.
بهم گفتن بزرگ می شی یادت می ره،
این قدر درگیر این یادم نرفتنه بودم...
که بزرگ نشدم.
حالا هی با خودم می گم ای کاش یادم بره. ای کاش فقط بزرگ شم یادم بره!
کسی نیست به جای من بزرگ بشه یادش بره؟
این خاطره ها یکم زیادی اذیتم می کنن.
هزار کیلو وزنه به مغزم آویزونه.
هم زمان هم به میثاقی حسودی می کنم (فرض کن به بهانه ی پوشش اخبار تیم ملی، احتمالا با بودجه ی صدا و سیما، رفت جام جهانی و تا همین الآن یک ماههههههه که مونده تو روسیه)،
و هم می دونم بیچاره داره چه جونی می کنه تا پس زمینه ی فیلماش واسه صدا و سیما اکی باشه. یعنی در این حد، این زجره واسه یه خبرنگار حاده ... که من نمی دونم ارزشش رو داشت پاشه بره یا نه! اون سری هم داشت می گفت فیلم بردار ما آسمون رو خیلی دوست داره فیلم بگیره، یه لحظه نگرفتم مفهومشو ولی الآن یادش افتادم و درکش کردم. خیلی سخته اونجا بگردی یه جمع مرد خالص غیر منشوری پیدا کنی و ازشون گزارش بگیری چون صدا و سیما اسپانسر سفرته و باید سانسوری باشه!
واسه همین می ذاره نصف شبا فیلم می فرسته و خودشو راحت می کنه عموما. :))) و یعنی می ره یَک جاهای خلوتی فیلم می گیره که رسما خود خلوت هم تو خلوتی هاش اونجا ها رو پیدا نمی کنه!
دنبال مکان خلوتید بدین میثاقی براتون اکی می کنه. خوراکشه.
اینش باحاله که حس می کنم احمدی هم بهش حسودی می کنه. :))) با یه لحن منزجری همیشه انتهای تماس ها بر می گرده به میثاقی می گه:"محمّد حسین جان زوووود برگرد که کلییی دلتنگتیم!" و حس می کنم میثاقی تو دلش اینجوریه که :" ولی من دل تنگت نیستم نکبت حسوووود! چش نداری ببینی صدا و سیما منو فرستاده نه تو رو و مجبوری هی روبیکا روبیکا کنی جلو ملّت!"
.:. ایزوفاگوس اومده بهم می گه کیلگ بیا یه خبر جدید، خب پس شمام بیایید یه خبر جدید: فغانی رفته با یه داور برزیلی خانوم دست داده عکسش لو رفته الآن فدراسیون خودمون می خواد دیگه حق داوری بهش نده. خدایا خدایا فدراسیون کوفتی مون می خواد داور منتخب فیفا رو محروم کنه! افتخار کنید! این نشان مخصوص حاکم بزرگه! میتی کوووومااااان.
.:. یکی دیگه هم اینکه نمی دونم شما در جریانش بودید خیلی وقت بود می گفتن این جام آخرین جام ۳۲ تیمه س.
و از جام جهانی بعدی ۴۸ تیم خواهیم داشت که من داشتم فکر می کردم چه بی مزه می شه اونجوری و کی می آره اون همه وقت رو واسه دیدن بازی ها!
حسی که داشتم بهش مثل حسی بود که موقع روند قارچی شکل رشد مدرسه های سمپاد داشتم. ولی امروز خبرش تکذیب شد و قرار شد جام جهانی ۲۰۲۲ تو قطر با ۳۲ تیم برگزار بشه و خوب شد!
حتّی فکر کردن بهش که من تا اون موقع مجبورم درگیر این رشته ی کوفتی باشم فرسوده م می کنه! راستش به طرز جدی ای داشتم فکر می کردم بشینم پول جمع کنم واسه چهار سال دیگه. مامان بابامون که شیک میپیچونن قول هاشون رو، و ما هم دیگه گنده بکی شدیم واسه خودمون و گویا نمی شه ازشون انتظار داشته باشیم (هرچند من اصلا موافق این طرز تفکر نیستم ولی خب مجبورم می کنن بپذیرم). ضمنا معلوم نیست دیگه کی نزدیک ماها باشه جام جهانی! البته اینم هست که من دیگه همه ی بازیکن های مورد علاقه م به تاریخ پیوستن و شاید این جام یه جورایی آخرین شانسم بود که تمام.
تو اخبار یه زوجی بودن ۷ تا جام جهانی رو رفته بودن از نزدیک دیده بودن! باهاشون که مصاحبه می کرد، می گفتن ما خیلی شب ها غذا نداشتیم بخوریم و فقط فکر پس انداز جام جهانی مون بودیم و همین زنده نگه مون می داشت!! :-"
داره یه کیلیپ نشون می ده از اینکه رونالدو رفت یوونتوس و رسما تقابل مسی و رونالدو رو تا ابد به خاطره هاتون بسپارید!
بعد وسطش نمی فهمم چرا کاسیاس رو نشون می ده....
وجدانا الآن گریه می کنم. خیلی کهییییر می زنم ازین فاز تموم شد، تموم شد ها راه می ندازن!
+ به زیدان می گین زیزو؟ جدی؟ جالب شد. چون من یه زیزوی مجازی می شناختم که اصلا نمی دونست فوتبال یعنی چی و ایکاش الآن بهش دسترسی داشتم و می پرسیدم چرا زیزو؟
حالا کلا الآن خداحافظی کردن چه مدلیش بیشتر حال می ده؟
اینجوری که مثل اینیستا بدونی داری می ری و برات جشن بگیرن و کلی خاطره ازت ثبت کنن ، کلی عکس بگیرن، کلی هوادار ها حواسشون بهت باشه تو بازی آخر، از ترس اینکه داری تموم می شی...
یا مثل رونالدو یهو بکَنی بری. به هیشکی نگفته باشی، آخرین بازیت رو فقط خودت بدونی آخرین بازیته، کسی برات جشن نگیره، کسی به فکر شماردن آخرین هات نباشه و سوژه ی عکس نباشی، چون نمی دونن داری تموم می شی...
راستش خودم که فکر می کنم، روش رونالدو دردش کمتره. با وجودی که به عنوان یه هوادار برعکس فکر می کنم و باید به روش اینیستایی از بازیکن ها خداحافظی بشه چون لیقتشونه!
منتها اگه دست خودم باشه همه ی رفتن هامو همه ی کنده شدن هامو همین جوری می کنم. مثه رونالدو. فکر می کنی واقعا احساسی نداره؟ داره قطعا! از بیرون که دردش کمتره. از درون.... حس می کنم خیلی حس محشریه که صرفا خودت بدونی بازی آخرته و بقیه ندونن. اون غمی که تو خودت می ریزی یه درجه ای داره که به نظرم قشنگش می کنه داستان رو از دید یه راوی سوم شخص!
اگه خودتم ندونی که بازیه آخرته که بهترین حالته اصلا، مینیمم درد.
"But I will say this: When the scientists of the future show up at my house with robot eyes and they tell me to try them on, I will tell the scientists to screw off, because I do not want to see a world without him. I don't wanna see the world without Augustus Waters..."
کلا خراب بودن دیروز بلاگ اسکای خیلی گند زد! همه ی پستام فرت شد.
دی روز یاد این تیکه از این کتاب TFIOS افتادم. (کتاب The Fault in Our Stars)
که خب آره جدا کتاب خوبی بود و یادمه از روزی که خوندمش قرار بود ازش بنویسم اینجا ولی نشد دیگه حسش نیومد و به درک واصل شد. کلا من اینجوری ام یا حسش نمی آد یا وقتی حسش می آد که دیره! از صد درصد چیزایی که به نظرم ارزش ثبت شدن توسط شخص شخیص بنده رو داشته، به جرئت می گم هشتاد و پنج درصد حسش نیومده عموما! چه محتوایی تباه شده واقعا.
این کتاب جزو اولین تلاش هام بود برای کتاب زبان انگلیسی خوندن. و چون دیروز به خاطر همین چند خط دوباره رفتم سراغش، می تونم اینجا با اطمینان بنویسم که فصل بیست، صفحه ی ۲۵۸ پاراگراف انتهای صفحه و مطمئن باشم اگه یه خارجکی هم اینا رو بخونه پیداش می کنه. چون کتابم تطابق داره باهاش و مجبور نیستم هی متن انگلیسی رو (و نه ترجمه) از تو سایت های مختلف همیشه فیلتر سرچ بزنم.
یه فیلمم داره که بعله خوب ساختنش و می تونم پیشنهاد کنم که اکیه ببینید و احتمالا خوشتون بیاد. کم هم معروف نیست و شاید اصلا کل دنیا دیده باشن. نمی دونم. عید سال کنکور من اوج ترکوندنش بود و منم تو همون حال و هوا نصفه دیدمش و بعدم نرفتم سراغش.
فلذا الان تو دو ثانیه می خوام کل حسی که به این کتاب رو داشتم به فنا بدم، چون به این نتیجه رسیدم اون زمانه نمی آد که سر فرصت با کیبورد و پست لینک دار و عکس دار و فلان!
خلاصه ش اینه که یه مشت بچه ی سرطانی اند و کلا عشقیه داستانش.
ولی این تیکه که گذاشتم و باهاش کار داشتم، مربوط به زمانی ه که اگوستوس شخصیت سرطانی رو به مرگ، از دوستاش می خواد یه مراسم خاک سپاری زودهنگام براش بگیرن... چون می خواد متن سخن رانی دوستاش در مراسم خاک سپاری خودش رو بشنوه و حالا که هنوز زنده س، جلو جلو ببینه دوستاش چی می خوان بگن درباره ش.
و این تیکه دقیقا متن سخن رانی دوستشه، آیزاک، که سرطان چشم داره و کور شده،
و همین جمله شه که قلب آدمو سوراخ می کنه تقریبا.
آیزاک می آد می گه اگه یه روز حتّی چشمای روباتی هم واسه بیماری من اختراع بشن و مخترعینش بیان دم خونه م و بهم بگن امتحانش کن، من بهشون می گم گه اضافه نخورن و برن پی کارشون، چون نمی خوام دنیا رو بدون آگوستوس ببینم و ترجیح می دم تا آخر عمرم کور بمونم به جای دیدن دنیایی که توش آگوستوس واترز نداره.
همین دیگه، دیروز می خواستم بذارمش اینجا. امشب می ذارم. چه فرقی کرد!
قشنگه. ببینید و بخونید اگه شد و فلان.
یه نکته ی جالب فلسفی به ذهنم اومد،
یادتون هست؟
اون شبی که آخرین بازی مرحله ی گروهی داشت برگزار می شد،
همون شبی که بلژیک و انگلیس به هم خورده بودن،
یه بازی تشریفاتی به وجود اومده بود،
چون این دو تیم هر دو تا دو برد گرفته بودن و صعودشون حتمی بود،
و اون بازی باقی مونده فقط رقابت بین اول و دوم شدن گروه بود و اینکه کی بره کجای جدول حذفی!
اون شب تیم انگلیس مهره کلیدی هاش رو گذاشت بیرون، به جاش به تعداد زیادی از نیمکت نشین هاش بازی داد،
با یه ترکیب کاملا متفاوت رفت تو زمین،
که اصلا داد می زد انگلیس واسه باخت اومده...
یعنی تو حتی از فوتبال هم دل خوشی نداشته باشی و فقط بشینی اسم بازیکن های ترکیب انگلیس تو اون شب (اینجا) رو با اسم بازیکن های ترکیب انگلیس تو همین نیمه نهایی دیشب که بازی حساسی محسوب می شد (اینجا) مقایسه کنی دستت می آد که چقد تفاوت!!
همه ی کارشناس ها هم درجا تایید کردن انگلیس طبق معمول با سیاست می ره جلو، حتی تو ورزش... من که بهش می گم کثیف کاری (واسه همینم حال کردم از باخت انگلیس تو نیمه نهایی)!
انگلیس با ترکیب ضعیفش اومده بود تو زمین تا ببازه. چون تیم بازنده ی اون بازی می خورد به کلمبیا و بعدش هم به حریف هایی که در مقایسه با سمت دیگه ی جدول به شدت ماست بودن،
انگلیس اومده بود زرنگی کنه!
از اون ور، همون زمان با سرمربی یا کاپیتان (یادم نیست) بلژیک مصاحبه کردن و گفتن بهش که گویا انگلیسی ها واسه باخت اومدن شما چه طور،
و طرف گفتش که ما برای برد اومدیم،
و برامون مهم نیست کجای جدول بیفتیم تو مرحله ی حذفی،
چون اومدیم همه رو از دم ببریم و قهرمان جام بشیم!!
دقیقا طرز مصاحبه ش القا می کرد که تو اگه به خودت اطمینان داشته باشی واست ذره ای مهم نیست کجای جدول بیفتی چون دلت از خودت قرصه،
آقا خلاصه اون شب اومد و رفت،
بازی برگزار شد،
بازیگر ها نقششون رو بازی کردند.
و تهش بلژیک انگلیس رو برد،
و رفت طرف سخت جدول حذفی.
بلژیک رفت طرف شاخا! طرف برزیل! آرژانتین! پرتغال! فرانسه! مکزیک و کرواسی حتی!
و انگلیس رفت سمت آسونا. انگلیس خورد به کلمبیا و سوئد و سوئیس و دانمارک و روسیه و حالا یه اسپانیا! که شاید اگه تعداد جام های کل تاریخ همه ی این کشورا رو بذاری رو هم، حتّی به اندازه ی همون تک تیم برزیل هم نشه!
و الآن بر اثر گذر ایام و دست روزگار... باز هم هر دو تا تیم به هم رسیدن.
باز تو یه نقطه مدار هاشون می چرخه،
هر دو تا جام رو از دست دادن و برای سوم شدن قراره با هم بجنگند دو روز دیگه.
این دو تیم دو تا استراتژی کاملا متفاوت رو پیش گرفتن،
ولی الآن دوباره هر دو تا یه جان.
همون جایی که یه بار از هم جدا شدن و می خواستن تفاوت رو رقم بزنن.
انگار که یه نیرویی هس...
یه نیرویی هس که می خواست بزنه تو سر هر دو تاشون!
بگه که دیدی فرقی نکرد ماشین حساب دست گرفتن هاتون؟ حالا دیدین کی رئیسه؟ دیدین چی مهم بود؟ هیچی! هیچ کوفتی مهم نبود! از اولش هر دوتاتون بازنده بودید.
یه تیم باباش در اومده تا رسیده اینجا،
اون یکی ولی شاید صرفا اگه تو طول بازی بستنی لیس می زدن باز هم همین نتیجه رو می گرفتن!
بحث اینه که...
انگار به هر دو تاشون فرصت دوباره دادن واسه انتخاب کردن کدوم مسیر تو این دوراهی.
و این حلقه تا بی نهایت تکرار می شه...
یه بحث دیگه اینه که الآن طرز چشم تو چشم شدن بازیکن ها فرق می کنه... که بلژیکی ها وقتی با انگلیسی ها تو طول بازی چش تو چش می شن، بگن که هی اینجا رو نیگا! ما رفتیم طرف سخت ولی باز هم رسیدیم به جایی که شما انگلیسی ها با سیاست و کثیف بازی رسیدید. اینکه بلژیکی ها می تونن بزنن تو سر انگلیسی ها که ما حریفامون قدر بودن و این شد که الان اینجائیم تو رده بندی، شما چی ولی؟ با این همه برنامه چیدن و به تیم های آسون خوردن، بازم باختید؟ عرضه ی شکست دادن آسون ترین تیم ها رو هم نداشتید؟
یه جوریه... انگار که سقف پیشرفت یه حد تعیین شده بود و همه چیز از اولش مسخره بازی بود!
والا خودمم نمی دونم بحث چیه اصن...
سخته بیانش...
ولی فکر کردن به اینا...
یه جوری م می کنه.
حس خوبی القا نمی کنه بهم...!
انگار که صدای تیک تیک ساعت دیسموند تینی تو گوشم باشه،
و پاهای گوشتالوی چاقش بزنه تو ذوقم.
انگار که کتاب آخر فصلای آخره،
"پسران سرنوشت"
و دارِن و استیو صرف نظر از کارهایی که کردن،
دوباره تو یه نقطه قرار گرفته باشن.
اون فصل کذایی رو من پونزده سالم بود وقتی خوندم و دم امتحان حرفه فنی چیزی هم بود! تا یک هفته اصلا نمی تونستم تکون بخورم اینقدر که سیم پیچی های مغزی م به هم ریخته بود از حجم چیزایی که درک کرده بودم و فقط دوست داشتم بی حرکت بشینم فکر کنم. این قدر فکر کنم که تموم شم.
حتی اینم یادمه که حرفه فن سوالش درباره ی هفت ویژگی آب آشامیدنی بود و من فقط شیش تا بلد بودم و دقیقا یادمه به چه روشی و از کی تقلب گرفتم تا کارنامه م گند نخوره. وضعی بود.
این همه سال گذشته.
ولی حسّه عوض نشده.
حسی که بعد خوندن اون کتاب اومد سراغم عوض نشده.
هنوز حس می کنم...
دارن شان هدفش خیلی بالاتر از نوشتن یه کتاب فانتزی بود و با زبون بی زبونی چیزایی رو گفت که اکثر مردم نه دل فکر کردن بهش رو دارن نه دل حرف زدن ازشو... و وانمود می کنن نیست. ولی هست. بوده. و خواهد بود،
شاید هیچ وقت نباید می خوندمش که دچار این افکار نشم. حس حیوون آزمایشگاهی ای رو دارم که بهش ویروس تزریق کردن ببینن تا کی دووم می آره!
یک ساعت اولشو نبودم ولی الآن حدودا چهل و پنج دقیقه س دارن درباره ی "تیم ملی ایران" حرف می زنن!
کانالشون با چی عوض می شه اینا؟
خسته م کردن!
بکن ازن اون ایران! تو گروهی لو لو اومد بردش ایرانو! هنوز ازون دارن حرف می زنن و نقد می کنن و افتخار های مفتکی!
باید بیام مثل گونی سه تا لقد بزنم زیر این کارشناس هاتون تا بفهمین ایران حذذف شده و باید از بقیه حرف بزنید؟
# آخیش موقع نوشتن همین، فغانی اومد اسکایپ. بازی رده بندی بلژیک انگلیس رو بهش دادن سوت بزنه. خب از نظر تیمی که بگیریم بازی خفنه س اگه باز ترسو بازی در نیارن تیما، ولی اگه فینال بود هیجان انگیز تر می شد...
دیدی؟ فقط می خواستی من گزارش نیمه نهایی ها رو نرم!
مث که تو هم هنوز حتی نفهمیدی اینجا رئیس کیه اوری تینگ.
اکی! منم نمی نویسم نیمه نهایی ها چی شد. بمون توش حالا! می ذارمش به حساب اینکه قضا و قدر بوده و قرار نبوده ما گزارش بازی به اون خفنی رو بریم این رو و اگه می رفتیم قرار بود یه اتفاق ناگواری بیفته! مثل اینا که دیدی از یه هواپیما ی سقوط کرده تو فینال دیستینیشن جا می مونن؟ مثل همونا!
حالا خودتی. تنها تنها! خودت برو سرچ کن حالا ببین دمبله ها به هم رسیدن، یا هوگو لوریس اول اسمش چند تا "ل" داره... خودت برو بفهم آبمیوه ی شادلی بازیکن کدوم تیمه! خودت برو پیدا کن سالاد الویه لقب کدوم یکی از بازیکن هاست که بهش دادم ! چون من دیگه هیچ کدومش رو بهت نمی گم و می خوام بذارم خیس بخوره تو گذشته و تموم شه. اصلا حالا خودت برو از زبون پیمان یوسفی گوش کن تا ببینی بالاخره دشامپه یا دشانه یا چی. چون من فهمیدم و به تو هم نمی گم! برو ببین از کی تا حالا صدا و سیمای ایران نه تنها عکس دختر نشون می ده، عکس آبشنگولی توی لیوان هم زوم می کنه روش چون من بهت نمی گم تو کدوم بازی و رو کدوم هوادار بود این اتفاق میمون! بهت نمی گم که قبل شفر قرار بود مربی کرواسی بیاد سر استقلال و اگه می اومد چی می شد!
اصن سر فینالم اگه خواستی قطع شو. نو پرابلم اصن. فااااااین! توتالی فااااااین!
ما همونیم ک لج می کشیدیم وقتی لج کشیدن مُد نبود.
تا آخر دنیا هم لج می کشیم. با کل دنیا هم باشه لج می کشیم.
تری دنتم شده هفتو پونصد اوری تینگ! می دونستی اوری تینگ؟ خب من امروز فهمیدم اوری تینگ. چهار و پونصد بود قبلش اوری تینگ. شصت درصد رفته رو قیمتش اوری تینگ! می فهمی این یعنی چی اوری تینگ؟ این یعنی ما با یه بسته آدامس تری دنت هم لج می کشیم اوری تینگ. تو که رسما عددی نیستی اوری تینگ!
تو رو نمی دونم، ولی من اومدم که لج بکشم و برم. کسی نیاد سر راهم که زخمی ش می کنم. حتی تو! اوری تینگ پدر پدر پدر پدر سوخته.
تو رم یه روز هک می کنم اصلا!
حالا رئیس کیه؟!!
پ.ن. خیلیییی حال کردم با این که قالبم قالب کلاسیک خود بلاگ اسکای نبود و این جمله قرمزه رو خود قالب بالا نمی اومد. جیگرررم حال اومد. این قالب که همه ی دنیا می گن عوضش کن و من بهش چنگ زدم هم چنان، به یه دردی خورد بالاخره! دیدید؟ نگفتم قالب خوبیه؟!!
امتحان می کنیم؛
سه دو یک
؟!
صدا می آد؟
صدا ...صدا... صدا... صدا... صدا... عدم صدا... صدا... صدا... صدا... عدم صدا... صدا... صدا...
نه
نهه
نهههه
نهههههه
نععععععععععع!
مو قشنگ! :(((
موووووووو قشنننننننگ...
من برم پتو درمانی،
با همه تون قهرم !! اصلا چرا نمی میرم دیگه...
اصلا همش تقصیر این بنیامینه.
واستا دارم برات حالا عزیز دل!
نکات کنکوری بازی در روزی دیگر که الآن مود دیگه مود نیست...
فقط اینکه اینو بگم کل تصور هام از امباپه شکست ریخت پایین! حقشه بش بگن سوسیس! خیلی عوضی بازی در آورد. تو بگو واسه یه ثانیه من می گم بی شرفی و نامردی تمام بود اون حرکت. مثل بچه می مونن همه شون. اون گریزمن هم الآن عین فلانا داره گریه می کنه خل مشنگ. منم ته گلوم خراشیده شده، اعصابم خورد شد با ایزوفاگوس دعوام شد، از اونورم به طرز خیلی مسخره ای همین گلو بغضش گرفته. اصلا به من چه الآن... مگه من بلژیکی ام؟
چرا اینجوری شد؟ از زمان باخت اسپانیا و خود ایرانم ناراحت ترم الآن.
بچه ها امکانش هست دو تا دمبله مقابل هم قرار بگیرن اگه تعویض کنه امباپه رو. فرص کن من از اول جام هی دارم به همه می گم "می دونستی دو تا دمبله داریم؟ جون من می دونستی یکی موسی یکی عثمان؟" حالا الآن این بلژیکیا یکی از دفاعشون کارت داشته نمی تونسته بازی کنه، دمبله شون رو از اول بازی فیکس آوردن تو، الآن منتظر دمبله ی فرانسوی هستیم.
یه دمبله داریم دوسش داریم منتظر دومیشیم!
و یه چیزی رو دیدم الآن که پشمام! چرا ما همه به دشان می گیم دشان؟ یا فقط من می گم؟ من حتی حس می کنم کلی تو سایت ها هم حتی دیدم که نوشتن دشان! تو برنامه ی ۲۰۱۸ هم حس می کنم می گن دشان، ولی بابا اسمش دشامپه! یا حتّی دشامپز! نیگا: "D. Deschamps"
حالا ازین به بعد بیشتر دقت می کنم ببینم چی می گن بقیه!
# و اینکه یه نکته ی خیلی خیلی خیلیییی انحرافی!!!
هفتاد و پنچ درصد از تیم های شرکت کننده در مرحله ی نیمه نهایی (سه عدد از چهار عدد)، دارای حروف کاف یا گاف و یا به عبارتی بهتر، دارای حروف سرکش دار می باشند.
.:. پیش بینی م: فینال بلژیک و انگلیسه و رده بندی هم فرانسه کرواسی.
چرا کجهههه؟ حس اینایی رو دارم که تابلوی "و ان یکاد" نصب کردن با هزار تا زحمت بعداز دور نگاش می کنن می بینن کجه!!!!
دیشب یه آیتم درباره ی ناکامی تیم ملی آلمان پخش شد،
توش گفت این آلمانی ها اینقدر غرور گرفته بودشون و به خودشون مطمئن بودن که شب بازی های جام جهانی، به جای خوابیدن و انرژی گرفتن و جمع کردن تمرکز واسه بازی فردا، بازی های اینترنتی می کردن با گوشی هاشون.
اینو که گفت عجیب یاد یکی افتادم.
غرور و اعتماد به نفس مفتکی خیلی بده حسن. ناکامت میکنه در حد حذف آلمان از مرحله ی گروهی...
ولی خوشم اومد ازشون، اینکه مولر و خدیرا و نویر هم حتّی بعله. از این درجه از ریسک کردن هم خوشم می آد. اصلا کسی چه می دونه... بازی کردن خیلی آرامش بخشه... شاید استرس داشتن خوابشون نمی برده!
نمی شه به جای حرف زدن، فردوسی پور فقط بهش بگه آقای شفر سوت بزن؟
یعنی دارم فکر می کنم اگه شفر رو یه روز بذارند کنارم، دو ساعته مثل بچه های دو ساله فراری ش می دم و تهش متلاشی می شه فرار می کنه.
اولش که استخدامش می کنم به بلبل خونه و هر دقیقه بهش می گم سوت بزن. بزن. بازم بزن.
بعدم که هر دو دقیقه یه بار می رم چنگ می کنم تو موهاش،،،
بهش می گم که:" وای شفر ناموسا اینا واقعی اند؟ واقعااااا؟ واقعااااااا؟"
.:. الآن گفت نیمار در جام جهانی هر دویست و چهل دقیقه یک گل زده و هر صد و بیست دقیقه مدل موشو عوض کرده! خوب تحلیل می کنیم دور هم. حرفای خودمونه تو کامنتا رسما. :))) بریم تحلیل ورزشی شبکه سه؟
.:. اینو بگم، بچه ها وقتی بازی های خیلی قدیمی رو پخش می کنن... مثلا برزیل های دوران قدیم... استند های زمین بازی رو نگاه کنین تبلیغاتش رو. خیلی جالبه. یه حس غریبی داره واسم دیدن تبلیغات یه غولی مثل یاهو اون رو! یه جوری می شم. یاهو هم زمانی نیاز به تبلیغات رو استند جام جهانی داشته. فرض کن! دوست دارم زمانو بزنم جلو... ببینم ازینایی که الآن رو استندن، کی در آینده برنده می شه.
آقا اینو می خوام تو آرشیوم داشته باشم خیلی بده که حافظه م خرابه و مجبورم بنویسم که بعدا اگه یادم رفت برگردم بخونم و یادم بیاد!
دقیقا مثل بازی کلمبیا انگلیس بود.
البته بی مزه تر یکم. روندش آروم تر بود.
منتها تیکه ی آخرش شبیه شد.
که رو گل اول مساوی کردن و بعد کرواسی گل دوم رو زد و جلو افتاد ... دقیقا همین جا مدافع کرواسی، واردی، که گل رو زد، لخت شد از شادی که بعد من بعدش از تو اخبار فهمیدم این گویا باید سانسور می شده از نظر صدا و سیما و از زیر دستشون در رفته! کلی جوک و کلیپ در اومده از همین تیکه که مدافع لخت شده اون وسط. الآنم فیفا بهش اخطار داده، ولی به نظرم اگه دلش می خواسته خب کار درستی رو کرده. مگه چند بار فرصتش پیش می آد که مدافع باشی، تو جام جهانی واسه تیمت گل بزنی و بعد واسه صحنه ی خوشحالی گلت لخت شی؟ اون لخت شدن لحظه ای بهش می چسبیده پس گور پدر تذکرات فیفا. با یه تذکر اتفاق خیلی خاصّی نمی افته ولی شادی اون لحظه ی از خود بی خود شدن تا آخر عمرش زیر دندوناش می مونه. خیلی وقتا شکستن قانون در همین حد لذّت بخشه.
می دونی کلا حس می کنم سانسور چی های صدا سیما نرم ترشدن ولی. کلا خیلی عکس دختر بی حجاب نشون می دن که تو جام های قبل واقعا هیچ جوره نشون نمی دادن و فکر نمی کنم این از خنگی شون باشه، دارن سعی می کنن کنار بیان شاید! شاید اونی ام که اون پشت نشسته شصتش دیگه درد گرفته بعد این همه سال و با خودش می گه ولش کن گور لقش دیگه.
بعد از این گل دوم کرواسی، دقیقا بازی مثل بازی کلمبیا انگلیس شد، روسیه خودشو کشت، جون کند آخرین دقیقه های اضافه یه گل زد، مساوی شد، کشیدن پنالتی و بازم تهش باخت. من واقعا هیچ جوره فکر نمی کردم روسیه بتونه این قدر قوی ظاهر شه و دیدگاهم همش این بود که شما ها که به خاطر میزبانی تون اومدید برید بابا (دقیقا مثل این فازی که تو دانشگاها هست که می رن می زنن تو سر یکی که خاک بر سرت تو با سهمیه ی شاهد و ایثارگر قبول شدی بعد می رن می زنن تو سر بعدی که تو یکی خیلی خاک بر سرت با پول مامان بابات قبول شدی دانشگا بعدم می رن نفر سوم رو ترور می کنن تو که هیات علمی بودن مامان بابات اصلا جلو چشم نیا برو تو اتاقت!!!)، برای خود من که روسیه واقعا پدیده ی جام بود همین که تا یک چهارم تونست بیاد! فرض کن اسپانیا رو حذف کرد... کم چیزی نیست. اسمولوف شون رو هم دوست داشتم. از نظر اسمی.
خب یه چند روزی فوتبال نیست و استراحته، فلذا این جا چیزایی که خودم دیدم و خوشم اومده رو می ذارم.
سه نکته،
اوّل اینکه کانال ها و سایتاش متفاوت بودن پس ازم انتظار رعایت حق کپی رایت نداشته باشید نمی دونم از کجا اسکی رفتم! خوش به حال اونایی که رو عکس خودشون آدرس زدن!
دوم اینکه خیلی خنده داره! هوی بلاگ اسکای! من به خاطر یه فایل گیف باید برم تو نماشا ویدیو آپلود کنم! اینو درستش کن کمتر بخندیم به فول امکاناتت.
سوم واسه هر کدوم یه تیتر می زنم که اکثرا همونی بوده که ادمین کانالا نوشتن. بعضی هاشم به سلیقه ی خودم عوض می نُمایم.
+ یادش به خیر قدیم تر ها (طرفای سال هشتاد و هشت نود اینا...) وبلاگ نوشتن این شکلی خیلی مُد بود. یه سری گروه ها هم بودن خبر نامه می کردن می فرستادن به ایمیلت. ما کپی پیست می کردیم تو وبلاگ... وبلاگا دراااااز می شد قدر دُمب اژدهایان.
-.-.-.-.-.-.-.-..-.-.-..-.-.-.-.-.-.-..-..-.-.-.-..-.-.-..-.-..-.-.-.-..-.-.-.-.-..-.-.-.-..-.-.-.-..-.-.-..-.-..-..-.-...-.-..-.-.
"اخلاق مدار ترین فوتبالیست، پشت درب های صدا و سیما!"
یعنی آدم آتیش می گیره... هنوزم.
چه جوووووری تونستید همچین کاری کنید؟
واقعا چه جورییییی؟
به قول فردوسی پور:
"من چه شکلی تو چشاش نگاه کنم؟"
و راستی کلیپ رو که می بینید اگه نفهمیدید هر جاش به چی اشاره داره بگید سعی کنم توضیح بدم تو کامنتا. خودمم یه تیکه ش رو از ایزوفاگوس پرسیدم مال چه زمانیه.
وقتی اسپانیا از جام جهانی حذف می شه:
وقتی کریس رونالدو می خواد پنالتی بزنه:
+پرونده ی اختصاصی:
این قسمت در مورد نیمار و تمارض هاش که اصلا آدم دل درد می گیره اینقدر کلیپ ها و ادیت های مختلف ازش در اومده بیرون (ولی با این وجود دوسش دارم. این تمارض هاش با وجودی که دیگه سوژه شده، ولی باعث تغییر دیدگاهم نشده. مثلا خود رونالدو یا روبن خیلی خنده دار تر تمارض می کنن این چون چند تا پشت سر هم شد جنجال به پا کرده. کلا هرکی رو حس کنم جوونه و جوونی می کنه رو خیلی دوست دارم، نیمار هم خیلی وقته خبراشو دنبال می کنم درسته وسط زمین تمارض می کنه ولی تو دنیای واقعی خیلی خودشه و حرف مردم به کفششه رسما و سعی نمی کنه اتو کشیده باشه اصلا یا با یه سری رفتار تصنعی واسه خودش شخصیت بسازه بر خلاف بقیه ی فوتبالیست ها.):