بچه ها کسی اون جوکه که تو بچگی های دوران ما مد بود و حول محور خرگوش، دندون، هویج و آب هویج می چرخید رو یادشه؟
امروز خیلی بدجور تقلا کردم تعریفش کنم، واقعا تقلا کردم. هرچی زور زدم درست حسابی خاطرم نیومد. (گریه ی حضار- کیلگ خنگ شده!)
تهش لبخند روی لب مخاطبم ماسید وقتی استیصال من در به یاداوری جوک رو دید. :(
(گزینه ی فرعی نظر سنجی- کیلگ از قبل خنگ بوده، خنگ تر شده!)
بیایید یه جوک دیگه بگم!
ما سه نفریم،
از رو هم تقلب زدیم.
کپی = پیست.
یکی رو داده ۱۸،
منو داده ۱۲،
اون یکی رو انداخته. :))))
ماده ی مصرفی مورد علاقه ی استاد ما را پیدا کنید.
یه پست جدی درباره ش نوشته بودم، پاکش کردم. گفتم تو قالب جوک بخونید هیجانش بیشتره. ولی قبول کنید استاده خیلی خُله.
بیایید جوک بگم براتون شاد شید.
امتحان تاریخ داره،
برگشته می گه :
"مگه معاویه پسر عمر و عاص نبود؟"
جدی این سوتی ضایع تریه یا اینکه من فکر می کردم اسم رهبرمون اصغره؟
می خواستم بش بگم، آره. تازه خبر نداری... ابوموسی اشعری هم بابابزرگشون بود. :)))
ولی به جاش سر کارش گذاشتم. الآن ایزوفاگوس کاملا متقاعد شده که عمر و عاص یه کشوره! :)))))
پ.ن. خب جهت جذابیت بیشتر، سناریو رو عوض کردم. ایزوفاگوس الآن فکر می کنه عمر و عاص دو نفر بودن. "عمر" و "عاص". رفیق شیشای معاویه.
خب یه چند روزی فوتبال نیست و استراحته، فلذا این جا چیزایی که خودم دیدم و خوشم اومده رو می ذارم.
سه نکته،
اوّل اینکه کانال ها و سایتاش متفاوت بودن پس ازم انتظار رعایت حق کپی رایت نداشته باشید نمی دونم از کجا اسکی رفتم! خوش به حال اونایی که رو عکس خودشون آدرس زدن!
دوم اینکه خیلی خنده داره! هوی بلاگ اسکای! من به خاطر یه فایل گیف باید برم تو نماشا ویدیو آپلود کنم! اینو درستش کن کمتر بخندیم به فول امکاناتت.
سوم واسه هر کدوم یه تیتر می زنم که اکثرا همونی بوده که ادمین کانالا نوشتن. بعضی هاشم به سلیقه ی خودم عوض می نُمایم.
+ یادش به خیر قدیم تر ها (طرفای سال هشتاد و هشت نود اینا...) وبلاگ نوشتن این شکلی خیلی مُد بود. یه سری گروه ها هم بودن خبر نامه می کردن می فرستادن به ایمیلت. ما کپی پیست می کردیم تو وبلاگ... وبلاگا دراااااز می شد قدر دُمب اژدهایان.
-.-.-.-.-.-.-.-..-.-.-..-.-.-.-.-.-.-..-..-.-.-.-..-.-.-..-.-..-.-.-.-..-.-.-.-.-..-.-.-.-..-.-.-.-..-.-.-..-.-..-..-.-...-.-..-.-.
"اخلاق مدار ترین فوتبالیست، پشت درب های صدا و سیما!"
یعنی آدم آتیش می گیره... هنوزم.
چه جوووووری تونستید همچین کاری کنید؟
واقعا چه جورییییی؟
به قول فردوسی پور:
"من چه شکلی تو چشاش نگاه کنم؟"
و راستی کلیپ رو که می بینید اگه نفهمیدید هر جاش به چی اشاره داره بگید سعی کنم توضیح بدم تو کامنتا. خودمم یه تیکه ش رو از ایزوفاگوس پرسیدم مال چه زمانیه.
وقتی اسپانیا از جام جهانی حذف می شه:
وقتی کریس رونالدو می خواد پنالتی بزنه:
+پرونده ی اختصاصی:
این قسمت در مورد نیمار و تمارض هاش که اصلا آدم دل درد می گیره اینقدر کلیپ ها و ادیت های مختلف ازش در اومده بیرون (ولی با این وجود دوسش دارم. این تمارض هاش با وجودی که دیگه سوژه شده، ولی باعث تغییر دیدگاهم نشده. مثلا خود رونالدو یا روبن خیلی خنده دار تر تمارض می کنن این چون چند تا پشت سر هم شد جنجال به پا کرده. کلا هرکی رو حس کنم جوونه و جوونی می کنه رو خیلی دوست دارم، نیمار هم خیلی وقته خبراشو دنبال می کنم درسته وسط زمین تمارض می کنه ولی تو دنیای واقعی خیلی خودشه و حرف مردم به کفششه رسما و سعی نمی کنه اتو کشیده باشه اصلا یا با یه سری رفتار تصنعی واسه خودش شخصیت بسازه بر خلاف بقیه ی فوتبالیست ها.):
از جمله مکالمات رد و بدل شده بین اسکُل ( داداش معرف حضور :-" ) و شِنقِل (پسر دایی جان!!)...
اسکُل تیکه ای به شِنقِل می اندازد... و چیزی در مایه های فحش رد و بدل می شود بینشان...
شِنقِل حرصش می گیرد و می گوید :
-خودتی!
-عمّممممممممممممممه ته!!!!
-خره!!! عمّه ی من که مامان خودته... :)))))
(اسکُل هول می کند)
-خب اون یکی عمه ته...
-ببین می گم باهوشی!!! اون یکی عمّه م هم خاله ی تو می شه!!!
(اسکُل جوش می آورد...)
-خب خاله ته!!!
و نقطه عطف داستان اینجاست که نه عمّه ای که مامان من باشن در صحنه حضور داشتن... نه اون یکی عمّه ای که خاله ی ما باشن!!! ولی خاله بخت برگشته ی فحش خورده ی پسردایی دقیقا رو به روی ما سه نفر نشسته بود.
و من فقط #ریسه می رفتم از خنده!!!
+نتیجه می گیریم از این به بعد تو فحش دادن به عمّه دقت کنیم! شاید عمّه ی طرف ...!