گزارشگر فرمودند،
که رونالدو اعلام کرده،
"ریش هامو تا پایان جام جهانی نمی زنم."
این پست صرفا نقل به مضمون بود و هیچ ارزش مادی و معنوی ای ندارد.
+(صرفا اگه خواستین سرعت رشد ریش بر ثانیه ش رو محاسبه کنین .)
فردوسی پور می گفت تنها چیزی که می تونه درد مسی رو آروم کنه،
اینه که امشب رونالدو حذف شه مقابل اروگوئه! :)))
آخه واقعا به نظرت مسی این شکلیه؟ نیس، تو ذهن من که نیست.
ولی بازم به نظرم رونالدو می باااازه امشب. بابا اروگوئه یه باخت نداده تا حالا. حالا اینم هست گروهش آسون بود و یوزپلنگی چون ایران نداشتن تو گروه،
ولی بازم نه امتیاز خیلی خفنه.
.:. راستی داشتم فکر می کردم من همین که اون پرچم های اول بازی رو بهم بگن بیا برو گوشش رو بگیر واسم کافیه. تقاضای زیادیه یه گوشه ش رو هم بدین من بگیرم؟ حالا مربی و بازیکن نخواستیم بشیم.
من شکل گارفیلدم؟
من شکل گارفیلدم؟!!
خودت شکل گارفیلدی! :<
مسخره ی بی مزه.
" اینا همه ش ماهیچه س."
آقا مسی حذف شد. چهار سه شد!
چقد از تنهایی هاش غمم می گیره.
تازه اون گل دقایق اصافه رو اگه اگوئرو نمی زد من الآن ۱۴ امتیاز گرفته بودما!
ببین همین که همه تیم آرژانتینو،
مسی صدا می کنن خودت باید بگیری ینی چی.
مثلا ما داشتیم سر و صدا می کردیم،
مادر پرسید بازی کی و کیه؟
گفتیم آرژانتین فرانسه.
گفت خب فرانسه چند تا زده؟
گفتیم چهار تا.
پشت بندش پرسید خب حالا "مسی" چند تا زده؟
یا مثلا من خودم می خواستم برنامه ی بازی ها رو بگم به کسی، گفتم امروز عصر مسی و فرانسه بازی دارن.
خب تا اینجاش که قهرمان و نایب قهرمان جام ۲۰۱۴ حذف شدن.
طبق قرعه ی فینال دیستینیشن هم که بریم جلو، مرگ بعدی مال هلند و برزیله. هلند که اصلا به جام نرسید! پس برزیلی ها، برید فرار کنید زیر پتو هاتون از همین الآن.
و چقدرررر چقدر گل دی ماریا خوب بود. از بیرون. ازون فاصله. کیف کردم. کاش بلاگ اسکای یکم دستمون رو بیشتر باز می ذاشت تا گلش رو می ذاشتم. اینجاست که راحتی استفاده از تلگرام خنجر می شه می ره تو قلبت.
نمی شد فغانی اون پنالتی رو نگیره؟ آره می دونم، حقشون بودا... ولی کاش نمی گرفت ته دلم می گه مسی نباید حذف می شد تازه حرف خداحافظی ش هم هست. به نظرم اگه به پنالتی می کشید مسی اینا می شد ببرند.
ولی خوب وجدانا آرژانتینم حقش صعود نبود. چیه دفاعشون. من همین الآن بهتر از مدافع هاشون دفاع می کنم. نون نخورده بودن. هی جا می موندن...
بچه ها بچه ها!
ملکه ی زنبور ها حذف شد. ای بابا.
حیف شد. افتاده بین یه مشت آدم که نمی ذارن شکوفا شه.
یعنی مثلا نیگا، شاید اگه از اول مسی رو بر اساس عملکردش تو این تیم می خواستند بسنجند، اصلا بازیکن مشهوری نمی شد و دیگه اسم لیونل مسی پشت پیرهن هر بچه ای نمی بود.
محیط خیلی در شکوفایی تاثیر داره.
می تونی مسی باشی با این حجم تکنیک ولی حذف شی تا وقتی دور و بری هات این شکلی چپر چلاق اند...
جدول به زودی ضمیمه می شود/ در دست آپلود/صبور باشید.
به روز رسانی:
آقا الآن که خوابم می آد،
ولی یه روزی می آد،
اگه زنده موندم می آم کاملش می کنم این پست رو،
و چیزی که تو سرمه رو می نویسم واست،
یه شب تا صبح کامل برات می نویسم،
من از احساس خواهم نوشت،
از احساسی که هر کی رد شد تجویز کرد از سرت می پره،
و نپرید...
ولی امشب نه،
یه شب می آد که سنگامون رو وا می کنیم،
اون قدر که تمام حرفای دنیا تموم شن،
و کیبورد های جهان از کار بیفتن و دکمه هاشون صدا تلق زدن بده.
کلّه مکعّبی من...! 3>
امروز فوتبال نداشت چون روز استراحت بود تا ورود تیم ها به یک هشتم،
و به همین میمنت من برای اولین بار با قیافه ی بازیکنان تیم ملی مون آشنا شدم و اسماشون رو با قیافه شون لینک کردم تو ذهنم. حقیقتا این حجم از عرق ملی که درون خودم یافت می کنم، ستودن داره.
جدی زشته واقعا،
الآن تعداد بازیکن های اسپانیایی که با قیافه می شناسم، یا حتّی آلمانی ها، کم کم ش هفت هشت برابر قیافه ی بازیکنان ایرانی شناس هست تو ذهنم. این یعنی چی؟ من غرب زده ام؟
اصلا نمی فهمم چرا لیگ نگاه نمی کنم. چرا رغبت ندارم. چرا اینقد گارد دارم. یعنی حتی با چه ذوقی از جام ملت ها حرف می زنن و بازم هیچ احساسی ندارم. آره. کوفتش بزنن، من خیلی غرب زده ام.
یک سری جزئیات اند، آزارم می دن.
فراموش شدن آزارم می ده. مثلا اون زمانی که دوم راهنمایی بودم، اینترنت به این وسعت نبود که یه سوال داشته باشی و سرچ بدی یا حداقل من دسترسی نداشتم به این وسعت. یه ساقی داشتم از کل مدرسه فقط همون همه ی هری پاتر ها رو داشت، و ازون کتاب ها رو می گرفتم. یک استرسی داشتم که نکنه اسم یه شخصیت داستانی، اسم یه ورد، یا هر نکته ای رو جا بندازم که تقریبا نسخه ی دست نوشته ی هری پاتر درست کرده بودم واسه خودم.
و الآن هم طبق همون حس، برای مثال تو مغزم کلیک می شه که باید ترتیب حضور بچه های تیم ملی تو برنامه ی ۲۰۱۸ رو حفظ باشم. واقعا نمی دونم چرا! حرص زدن واسه جزئیاتی که سرنوشتشون فراموش شدنه. اهمیتی ندارن که ثبت بشن. نمی فهمم چرا باید همچین وسواس فکری واقعا احمقانه ای داشته باشم! فقط یکی نشسته اون تو دستور می ده که هی تو باید بنویسی ش تا یادت نره. اگه فلان روز دلت خواست بدونی نفر دومی که از تیم ملی اومد تو برنامه ی ۲۰۱۸ کی و در چه تاریخی بود، و یادت نیاد چی؟ و بدبخت هیچکس رو نداری که به این سوال جواب بده و اعصابت خورد می شه و فلان! و در جواب این فکرا هیچ چی ندارم تو ذهنم که باهاش مقابله کنم.
برای همین مجبورم بنویسم ترتیبشونو، چون مغز مبارکم به علل نا معلومی حس می کنه این جزئیات باید ثبت بشن و داره خودشو پاره می کنه و تازه از طرفی خنگ تر از اونه که تو خودش نگه داره اینا رو. ولی نکته مثبتش اینه که شاید کمکم کرد قیافه هاشون یادم بمونه.
1- (پریشب) میلاد محمدی اومد.
2- (دیشب) علیرضا جهان بخش اومد. (که قیافه ی این یکی رو استثنائا از روی تبلیغ شامپو می شناختم!)
3- (امشب) امید ابراهیمی اومد.
4- (امشب) رامین رضائیان اومد.
5- (امشب) سید مجید حسینی اومد.
ای بابا،
این دو تا بازی هم زمان امشب،
لباس های هر دو تا تیمشون قرمز سفیده.
اینور تونس سفید پاناما قرمز،
اونور انگلیس سفید دانمارک قرمز.
دیگه نمی فهمم چی می شه.
گزارش گری تو مغزم این شکلی شده ک:
هورا... قرمزای اینور گل زدن!
هورا حالا قرمزای اونور گل زدن!
این چه وضعیه.
گه گیجه.
اوپس،
همین الآن فهمیدم دو تا دمبله تو جهان فوتبال وجود داره.
یکیش که همونیه که بارسایی ه، یه ماه و اندی از من کوچیک تره و فیکس فرانسه س، با نام عثمان دمبله...
این یکی مال بلژیکه، با نام موسی دمبله... که خدا رو شککککککر این دیگه خیلی پیر تر از منه از جهت فوتبالی و سی سالشه الآن چک کردم.
هجوم دمبله ها خلاصه.
.:. این یارویی هم که تو تبلیغ ایرانسل می آد می گه : "حالا چرا انقد خودشو گرفته؟" کپی یکی از بچه های مدرسه س. که اتفاقا خیلی هم خودشو می گرفت واسه ما. خوبه راضیم... بلایی که سر ما می آورد، دقیقا تو این تبلیغ سر خودش می آد.
.:. این فردی هم که داره لقمه ی آغشته به پنیر سفید آمل رو گاز می زنه تو تبلیغ، شبیه اندی ه. شبیشه ها! شبیه.
هورا، بالاخره یه موقشنگ که قطعی بالا بیاد، پیدا کردم:
مو قشنگ، مو قشنگ حمایتت می کنیم!
یه فامیلی جالب هم پیدا شد تو بازی قبلی، از بین کلمبیایی ها:
من همیشه قاطی می کنم،
حس می کنم لباس تیم ملی خودمونه. بعدا سر فرصت برم مقایسه کنم ببینم چه فرقی دارن.
راستش از نظرم خرج اضافیه اصن،
برزیل، کلمبیا و سوئد هم پولاشون رو بذارن رو هم یه کیت ورزشی زرد مینیونی طراحی کنن و هر سه تا همونو بپوشن دیگه بابا جان.
چیه پول اضافه. وقت اضافه. طراح اضافه.جاش بقیه ی پولا رو بزنن به زخم های اقتصادی کشوراشون.
این همه زور می زنن سه تا لباس زرد متفاوت طراحی کنن که تهش از پشت دوربین بازم همشون زرد دیده می شه. :-"
دو تا سوال خیلی حیاتی دارم:
۱) چرا آهنگ بچه های آسمان رو انداختید رو صحنه تکل ها و دریبل های بچه های تیم ملی و هر پنج دقیقه یه بار پخشش می کنید؟ من مخم قاطی می کنه! قاطی. قاط. قاط. قاطی می کنم. این چه کاریه؟ کدوم یکی از بازیکن های تیم شبیه علی حیوونکی با کفشای پاره پوره ش هستن؟ بیرانوند شاید. که اونو کلا تو کلیپ نذاشتید! می دونی من بچه بودم چقد با دیدن پاهای پر از ماهی علی گریه کردم؟ چرا این کارو با من می کنید؟
۲) چرا تبلیغ روبیکا رو ریختید تو تبلیغ گاج؟ روبیگاج؟ واقعا؟ واقعا؟؟ روبیگاااااج؟! می خوام بدونم!! خود تبلیغ های گاج به تنهایی کشنده نبود؟ خود صدای محمد رضا احمدی که هر فرصتی مثل بی بی دی بابیدی بو می پرید وسط روبیکا روبیکا می کرد کافی نبود؟ روبییییگاااااج؟
۳) می خوام یه پیشنهاد فنی بدم به همه ی قیمه تو ماست ریزنده ها و علاقمندان به رشته ی خطیر قیمه در ماست ریزندگی! بیایید تبلیغ اویلا رو هم بریزید تو تبلیغ فامیلا، منو راحت کنیییید. جون من بیایید.
می دونی چیش باحاله؟
بستگی به زرنگی مسئول تبلیغاتتون داره.
اگه بخواید تیکه ی اول اویلا رو بریزید تو تیکه ی دوم فامیلا، نتیجه ی نهایی تون می شه "اوی" + "لا" یا همون خود اویلا.
اگه بخواید تیکه ی اول فامیلا رو بریزید تو تیکه ی دوم اویلا، نتیجه ی نهایی تون می شه "فامی" + "لا" که می کنه خود فامیلا.
نیم ساعته اینو کشف کردم دارم باهاش ور می رم تو ذهنم و کیفورم.
بیایید سریع تر این قیمه رو بریزید تو ماست. این قیمه و ماست برای ریخته شدن تو هم آفریده شدن. بیایید. بجنبید.
تبلیغشم می شه:
" دی دی دی دی،
دی دی دی دی،
روغنیلا سرخیلا فامیلا!"
وای من چقد خلاقم. من چقد خلاقم. من چقددددددر خلاقم.
.:. پیشنهادات دیگه هم دارم، عطر بیک رو بریزید تو فرش ستاره ی کویر. بعد ماحصل رو بریزید تو تبلیغ نوستالژیگ پنیر پنج ستاره ی آمل. آخخخخپ حالا بعدا دقیق تر مطرح می کنم.
انگلیسی های توطئه گر! انگلیسی های توطئه گر!
الآن می گم اینفانتینو بیاد دو تا بزنه زیرتون که نمی خواید واقعی بازی کنید.
همیشه سیاست مدار بودید.
ورزش سیاست نیست،
خجالت بکشید... بکشیییییید، بکشییییییییییییید!
خود واقعی تون باشید،
من واسه بازی بلژیک انگلیس مثل چی ذوق داشتم.
خودتون باشید.
متئطع ها! (اینو خودم بردم تو باب توطئه :> )
خشک شدم.
اومدم ازش بنویسم،
اینجا هم قطع بود، خشک تر شدم. :)))
به خداحافظی قوچی گفتم احساسی،
ولی این حرکت آزمون اکیه برام. کاملا اکیه.
وقتی قدرتو ندونن دقیقا باید بزنی زیرش.
خیلی وقتا بوده سر فعالیت های مختلف که احساس های ناجور داشتم در مقابل گروه آدمیزاد ها، حس کردم له شدم با رفتارشون حرفاشون و همه چی، هی به خودم گفتم وایسا به وقتش که کارتون گیر افتاد، می ذارم تو کاسه تون،
دقیقا مثل گرگ گرسنه نشستم سال ها انتظار کشیدم که کار کسی که ازش دلگیرم بیفته بهم،
و آی کنفش کنم، آی کنفش کنم...
ولی متاسفانه هیچ وقت قدر سردار آزمون خفن لجندری نشدم که واقعا محتاجم بشن و این شانسیه که داشتنش تا اینجا :)))،
حتی خیلی وقتا که یکی بهم بدی کرده، منو رنجونده، بهم سردرد و طپش قلب اضافه تحمیل کرده،
مثل فیلمای هندی،
قشنگ روزی رو آوردم جلو چشمام که تحصیلاتم تموم شده (به هر حال این رشته ی چرت باید به درد یه کوفتی بخوره) و اون روزی می آد که طرف داره جلوم بال بال می زنه و التماسم می کنه (مثلا پزشک خفنی شدم)، و من بهش می گم متاسفم من نمی تونم کمکت کنم برو پیش یه دکتر دیگه کمکت کنه. شاید هزار تا دکتر ریخته باشه، ولی من همیشه اون یه نفری ام که کمک نمی کنه و می ذاره تو کاسه ش. چون باید یادشون بیاد قبلا چه طور رفتار می کردن.
یه گرینچ تمام عیار دارم تو خودم. قبلا ها از وجودش خبر نداشتم، چون آستانه تحملم بالا بود. هی خودم رو گول می زدم. که منظوری نداشت. شوخی کرد. فلان بود. من بد برداشت کردم.... ولی وقتی دیگه هیچ کدومش جواب نده، وقتی می فهمم توی فرضی از قصد می خوای منو برنجونی و روانم رو دستکاری کنی در صورتی که کوچک ترین کاری باهات نداشتم، خب متاسفم برات چونکه رسما گرینچو بیدارش کردی... و فقط برو پیش خداوندگارت دعا کن کارت به گرینچ نیفته چوونکه بهم ثابت شده کوچیکی ه این دنیای هردمبیل!
این طرز تفکر خیلی لجنیه و بچه گانه س و خیلی چیزا، ولی منم قول ندادم انسان دوستانه رفتار کنم وقتی باهام انسان دوستانه رفتار نشده. وقتی بویی از انسانیت نشنفتم. می خوام بشینم ناله هاشونو ببینم، و یاد وقتایی بیفتم که مثل یه سگ زخمی افتاده بودم زمین و لگدم می زدن و هرچی با زبون بی زبونی عو عو می زدم یکی محکم تر می زدن تو دلم. اصلا مونده تو گلوم. مثل عنکبوت منتظر روزی نشستم که بیان و توی تار های تنفری که از خودم ترشح کردم بیفتن.
خلاصه، آره مردم با آزمون بد تا کردن، خیلی داغون،
و این جوابیه شه. بکشن حالا!
باید خفن باشی،
بعدم بزنی زیرش.
و حالا یابو بدو علف بدو.
حس انتقام خیلی شیرینه.
حالا سماق بمکند با تیم بدون سردار.
تیم مون دیگه سردار نداره، می فهمی این یعنی چی؟ فاجعه س. بیست و سه سالشه و اینجوری ش کردیم. فقط بیست و سه! واسه یه فوتبالیست این عدد دقیقا همون لحظه ی شکوفایی شه. بعد مثلا وقتی بازتاب جهانی پیدا کنه این شکلیه:
"سردار آزمون از فوتبال ملی کناره گیری کرد،
چوونکه ملتش فحش کشش کردن."
.:. هر چند حدس می زنم برگرده. خود زیدان و مسی هم از تیم ملی خداحافظی کردن و برگشتن، غریب نیست... باید نظاره کنیم.
.:. و عنوانم چقد ایهام داره با حال و هوای این روزا. بچه ها، همه تون یه موفق باشید گنده، البته ازون واقعی هاش نه ازون ته برگه امتحانی ها.
آقا اینقد بازیش ندادن، که خداحافظی کرد.
ولی می دونی به نظرم دیگه ازین لوس گری ها نداره،
یکم احساسی برخورد کردنه نسبت به منطقی تصمیم گرفتن،
خود منو هزار بار تو هزار موقعیت مختلف بازی ندادن،
تحویلم نگرفتن،
فلذا به عنوان یه لاستیک زاپاس ابدالدّهری عرض می کنم...
احساس فوق العاده گندی داره،
اعتماد به نفست که رسما ریش ریش می شه،
و اصلا حالت از موجودیت خودت به هم می خوره،
ولی خب گاهی باید قبول کنی دوستت ندارن و به کار نمی آی،
اصلا آدم بغض می کنه ها...
ولی خودت باید خودتو بکشی کنار قبل اینکه بزنن درت،
بار اولش فقط خیلی سخته،
چون عادت نداری که تره برات خورد نکنن،
ولی کم کم عادت می کنی،
این گوچی بار اول بوده که نادیده گرفته شده و الآن فیوز پرونده،
و باز کم کمش آقا حداقل قوچی دعوت شد به تیم ملی،
اونایی که انتطار می رفت و در کمال ناباوری نشدن چی بگن،
از نظر مربی،
تو جام دو هزار و چهارده باید اونقد بهت بازی می دادن،
تو جام دو هزار و هجده باید نیمکت می موندی،
قبولشم سخته،
که هی منتظر باشی به درد بخوری ولی نخوری،
ولی همینه دیگه،
مربی صرفا حس می کرده بهتر از تو وجود داره،
و این به معنای گند بودنت نیست.
الآن مثلا ترشتگن هم بیاد خداحافظی کنه؟
طرف دروازه بان فیکس بارساس،
ولی یوآخیم لو یه بازی هم بهش نداد تو جام،
و تهش درست مثل ما دماغ سوخته برگشتن خونه شون،
چرا چون ترشتگن بد بود؟
گلر پر افتخار ترین تیم لالیگا بد بود؟
نه خیر،
صرفا چون لو حس می کرد نویر بهتر تره.
قبول این جمله واسه افراد کمال گرا خیلی سخته،
انگار که بهشون فحش داده باشی،
نمی تونن قبول کنن توی بهترین ها، "بهترترین" نباشن.
کاش یکی کنارش باشه که همین یه جمله رو بهش بگه:
"تو بد نبودی گوچی، فقط از نظر مربی بین بهترین ها،بهتر ترین نبودی."
یا شاید اصلا بهتر ترین هم بودی، ولی صرفا به کار تیم نمی اومدی.
.:. آقا کو اون روزای بلند تابستون؟ اصلا حتی وقت نمی کنم اون طور که دلم می خواد وبلاگ رو به روز رسانی کنم. بر خلاف اسمش اصلا بلند بودن روز رو حس نمی کنم. زود تموم می شه. الآن هنوز اینقدر محو صحنه های بازی آلمان کره هستم که نمی تونم ذهنم رو جمع کنم ازش بنویسم. و اینقد فاز داد، جای کل بازی ها باید ازین نوشت، خیلی ناب بود... وااای.
یه دوست آلمانی داشتیم نمی دونی نامرد دیشب چه جوریییی لحظه شماری می کرد واسه حذف آرژانتین و مسی. کجایی الآن دقیقا کجایی؟ شوکولات بدم عمویی؟