-
تولد آرتور
شنبه 19 مهر 1393 08:37
خب خیلی مسخرست می دونم... همیشه از این وب هایی که می دیدم توش تولد برگزار می کنن تا بی نهایت متنفر بودم. به نظرم واقعا لوس بازیه! ولی خب از اون جایی که تو سردفتر وب هم ذکر کردم که من یکی از تنفرات خودم هستم(:دی) قصد دارم تولدی برگزار کنم (هار هار هار) برای شاه آرتور. امروز تولد بردلیه. بازیگر نقش آرتور... توی فیلم...
-
همه درگیر کنکور، من ناراحت این جور مقوله ها...
پنجشنبه 17 مهر 1393 18:33
#حاضرم هر کاری هر کاری و هر کاری بکنم ولی بزرگ نشم! #فوبیا ی بزرگ شدن... #چرا از بین این همه آدم فقط من بودم که 16 مهر داشتم از ناراحتی خفه می شدم؟ هیشکی عین خیالش هم نبود سر کلاس! همینه می گم رفتارام هیچ وقت به هم سن و سالام نخورده! #پایان ها همیشه خیلی برام تلخ بودن. حتی پایان کوچک ترین چیز ها و احمقانه ترین هاشون....
-
نوستالژی
یکشنبه 13 مهر 1393 22:30
نوستالژی! یه واژه که خیلی به وفور شنیده بودمش ولی واقعا معنیش رو تا خود همین الان درک نکرده بودم. به نظرم واژه ها بعد دارن و حتّی در طی زندگی می تونه به بعد هاشون اضافه شه. منم یکی از ابعاد این واژه که تا به حال واسم دست نیافتنی بود رو تونستم درک کنم. البتّه مطمئنّا الان هم درک کاملی از این واژه ندارم ولی در حدّ خودش...
-
حدس گلدباخ
یکشنبه 6 مهر 1393 16:20
کم کم داره می ره به این سمت که تبدیل به یه حدس شه... مثل گلدباخ... بعد واسش هوار هوار پول بذارن. هیشکی نتونه ردش کنه. نتونه هم اثباتش کنه. :-)))))))) {فرو رفتن یک آدم خیال باف در عالم خیال و رویا} البته حدس که نه.... بیشتر از این اشتباهات ریاضی که هنوز کسی نفهمیدش. تهش می فهمم که از اشتباه محاسباتی جوب خوردم. شرط×
-
وقتی معلم ریاضی از رو جزوه ت عکس می گیره...
یکشنبه 6 مهر 1393 00:26
حال می کنم با سوتی گرفتن از معلم ریاضی تجربی ها :))))) حال نمی کردم قبلا، ولی خب دوستان فتوا دادن که حال کنم. فعلا که با حربه ی وقت ندارم زنگ آخره، عکسی گرفته شد و در آیفون معلم ذخیره گشت. :- بدجنس :- مغرور می باشم... می دانم که اصلا خوب نیست... مطمئنا بعدا جزایش به سرم می آید... با کله می خورم به سنگ. ولی به هر حال...
-
ترسناک طور
یکشنبه 6 مهر 1393 00:19
واقعا نمی تونم باور کنم که پدر جان می فرمایند که جناب همسایه رو شب قبل از فوت تو خواب دیدن... اونم با لباس سفید!! این قضیه دیگه داره بیش از حد ترسناک می شه. البته اگه قصد یه سری ها سر کار گذاشتن من نباشه. :| به چشم قاتلی چیزی بابا مو می بینم جدیدا :-" شایدم از این خواب نما ها... می خوام بهش بگم شب قبل کنکور من یه...
-
من تو را عاشق ای خزان!!!
جمعه 4 مهر 1393 13:59
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری ست که عاشق شده است... # اینه بلاگ اسکایی که می گفتن خیلی خوبه؟ :| این که هر وقت من میام هنگه... چه وضعشه آخه؟ # موافق نیستم با مصرع اوّلش زیاد. ولی خوب مصرع دومش خداس! #پست جهت فراموش نکردن بیت بالا و در آستین داشتن آن.
-
آن شب که تو در کنار مایی روزست...
پنجشنبه 3 مهر 1393 19:55
و آن روز که با تو می رود نوروز است... می دانم... خودم خوب می دانم که خودخواهم. ولی ای کاش ... نه نمی گویم. هیچ وقت شکست کسی را آرزو نمی کنم حتی اگر خودخواه باشم. حتی اگر به نفعم باشد. فقط این که... جایت است. # واقعا برای نوجوانی 17 ساله مثل من مرگ غیر قابل باور است. آن قدر که انگار اصلا وجود نداشته باشد. ولی وقتی داد...
-
اعترافگاه
دوشنبه 31 شهریور 1393 10:53
اعتراف می کنم عذاب وجدانی شدید دارم از این که به خاطر خرابکاری این جانب ( و طبعا مخفی کاری :-")، یک نفر دیگر آن ور دارد توسط مادر دعوا می شود، کلییی فحش می خورد به خاطر ضرر رساندن به وسایل خانه و با هق هق می گوید : "به خدا قبل از این که من بهش دست بزنم همین جوری بود..." و در آخر به اینجانب پناه آورده و...
-
یا حضرت شفاف
یکشنبه 30 شهریور 1393 13:08
آری آری، از این به بعد در نقش حضرت شفاف ایفای نقش می نمایم. # وقتی ته تیکه ی یه آدم، حضرت شفاف باشه... می فهمی که خوب تونستی روی اعصابش رژه بری. Mr.transparent says Hello :-) to world! # ذکر میکنم که دیشب تا دم دم های صبح به دنبال هش تگ مخصوص خودم بودم. در اینستا. پیدایش کردم، بالاخره! :-))) یک هشتگ که فقط و فقط مال...
-
سر در های این وب ناخواسته
یکشنبه 30 شهریور 1393 12:46
در راستای اعلام حمایت از hatter نازنین(!) می خواستم عکس پروفایل وب رو به این مضمون تغییر بدم. ولی قبلش تصمیم گرفتم قبل از ایجاد هر گونه تغییر در وب همیشه یه اسکرین شات ازش داشته باشم تا یادم بمونه روند تغییر ظاهر وبم چه جوری بوده... چون برخلاف تمام نوشته ها که حفظ می شن، قالب ها عوض می شن و بعد از مدتی از یاد می رن....
-
Alice in wonderland
یکشنبه 30 شهریور 1393 12:35
کاش همه می تونستیم مثل آلیس به چیزایی که نمی خوایم نه بگیم... برای خودمون زندگی کنیم. ای کاش این قدر ordinary نبودیم. ای کاش همه می تونستن درک کنن که ordinary بودن برای این که صرفا هم رنگ جماعت بشی، کار سختی نیست و این که عجیب بودن هم به معنی خوارو پست بودن نیست. شعار هم نمی دم اصن...{خطاب به اون بخشی از مغزم که مدام...
-
اعترافگاه
پنجشنبه 27 شهریور 1393 14:45
اعتراف می کنم که همیشه از خالی کردن کوله ی مدرسه م فوبیا دارم. این خالی کردن که به منظور انجام شست و شوی پاییزه می باشد، از دست کردن در یک سبد زالو هم برای من وحشت ناک تر است... واقعا پتانسیلش را دارد که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد از دل و روده اش بیاوری بیرون. یاد سوسک دو سال پیش می افتم... یا فسیل نارنگی سال پیش....
-
آپدیت جدید کلش آف کلنز
چهارشنبه 26 شهریور 1393 21:43
از هر کجا دان می کنید ، بازار نباشد لطفا... در غیر این صورت می روید برای ترک اعتیاد. مثل معتادی که می بندندش به تخت! ورژن جدید فیل است. در نتیجه: بازی ری لود می شود... هی ری لود می شود... و دوباره ری لود می شود... و دوباره... و دوباره... و بعد از آن... خودتان ری لود می شوید. #هرچند تقصیر بازار نیست× کلا اگر فلفل شکن و...
-
نی نی غول آسا وار!!!
چهارشنبه 26 شهریور 1393 21:16
من سمپاد آبیمو می خواااااااااام ! لعنت. :- ((((((((((((((((((((((((((((((((((( #من پسمو دوست دارم یاهو... چرا زورم می کنی عوضش کنم؟! اصن به نظرت اگه عوضش کنم دیگه می تونم واردش بشم؟ بعد 10 سال؟ واقعا مغزم گنجایشش رو نداره! منم هی اسکیپ می زنم حالت جا بیاد. بعدش هم حال خودم جا بیاد: یکی هکم کنه؛ تو ام زود زورش کنی......
-
طلایی ، زردی ست آمیخته با کهربایی
سهشنبه 25 شهریور 1393 09:27
وقتی دوست صمیمیت طلا میشه و تو هنوز یه کنکوری بد بخت بی همه چیز هستی! وقتی به این فکر می کنی که دیگه به احتمال خیلی زیادی با هم سر یه کلاس نخواهید بود. :| وقتی خوشحالی از این که یه سری ها طلا نشدن و به خودت می گی من چقد خبیسم :{ وقتی ناراحتی از اینکه یه سری ها طلا نشدن... وقتی متعجبی که یه سری ها واقعا چه جوری طلا...
-
واقعا تا حالا از یاهو ارور نخورده بودم!
پنجشنبه 20 شهریور 1393 02:01
#اه.... لعنت به این قالب که هیچ وقت گیر نیومده... گیرم اومده آشغالاش شده مال ما! هی تصویر ریسایز کن، چک کن، خراب بود، دوباره ریسایز کن! ای کاش حوصله داشتم یکی بسازم... نمی گم وقت... چون جدیدا وقتام به جای اینکه کم بیان اضافه میان! تازه اگه حوصله داشتم هم تگای بلاگ اسکای رو بلد نیستم.... کلا بی خی! اصلا ایده ی خوبی...
-
عزیز
پنجشنبه 20 شهریور 1393 00:56
وقتی یه عزیز داری تا نداره... البته از اون ور بوم نه این ور بوم... تو ضایع کردن آدم تا نداره. یا وقتی که مامان بزرگات با هم متضاد متضادن! از زیر تا رو! اپیزود اوّل: مهمونای غریبه ای که برای بار اول بعد از N سال اومدن خونتون: وای.... زحمت کشیدین. چقدر هم غذا درست کردین. بوی قورمه سبزی خونه رو برداشته! راضی نبودیم...
-
این خیلی باحاله!!!
چهارشنبه 19 شهریور 1393 10:26
هار هار هار! From now , I will promise that I will use Google before asking a dumb question. #راستی... گوگل اسم خاصه! مثل اسم اشخاص و افراد مشهور... یعنی اگه بنویسی google ، ادیتور ازت غلط می گیره(مثل همین الان تو ادیتور بلاگ اسکای)، suggest میده که: Did U mean G oogle? :D #ای کاش اون معلم عزیزی که برای مدت ها باش...
-
نتایج کنکور بعدی وسط فرق سر من فرود میاد...
سهشنبه 18 شهریور 1393 10:55
وقتی می ری به یه نفر که برق تهران قبول شده، این طوری تبریک می گی: "خیلی خوشحالم که شریفی شدی... خفن ترین رشته و خفن ترین دانشگاه رو اوردی. باریک!" بعدش می فهمی که ... گویا در یک لحظه دانشگاه شریف رو با تهران قاطی کردی. فکر کنم هیچ کامنت تبریکی تا این حد نزده باشه تو ذوق کسی. #البته خفن ترین رشته بازم از نظر...
-
کلش آف کلنز!
شنبه 15 شهریور 1393 12:26
همممممممم... خب تو روح اون کسی که یه کنکوری رو به همچین چیزی معتاد کنه. البته در مورد من کسی در کار نبوده. خودم کردم که... # نمی دونم چرا تو اون قسمت چتش فقط عرب ها هستن. :| # آها راستی سازنده ش واقعا کار خاصی نکرده... کپی پیست تراوینه! فقط چون رو موبایله این همه مردم عاشقش شدن. در حقیقت اینایی که می گن کلش آف کلنز...
-
وقتی تو کل عمرت یه "معلم" ادبیات گیرت اومده...
چهارشنبه 12 شهریور 1393 22:16
من درد در رگانم حسرت در استخوانم چیزی نظیر آتش در جانم پیچید... هی یاوه یاوه یاوه خلائق! گیجید و منگ... # چرا پایه مون با یه دیوونه ی روانی بود که گند بزنه تو هممممه چی؟!
-
سلطان سلیمان قسی القلب
دوشنبه 10 شهریور 1393 21:10
تموم شد. از فردا خون یک گند زاده در رگ هام جریان خواهد داشت. :-تریپ مشنگ زاده های هری پاتری حالا یکی بیاد ما رو جمع کنه... آخه این چه کاری بود سلطان سلیمان عزیز؟! بچه ی خودتو؟ واقعا؟! خیلی شانس آوردم که به خاطر بهت فیلم دیشب نرفتم گند بزنم به تغییر رشته ی امروزم! من هیچ وقت مصطفی رو دوست نداشتم ولی الان که مرد خیلی...
-
every thing and nothing
جمعه 7 شهریور 1393 17:52
آقا عنوان رو بخونین قشنگ! فرقش با عنوان وبلاگ من فرقی بین یک and و یک but! خب همینه که یکیش می شه وبلاگ شخصی من و دیگری میشه وبلاگ شخصی Eion یا سر گواین! اصلا هم تقلب نکردم... شاید ضمیر نا خودآگاهم تقلب کرده باشه ولی از خودم مطمئنم. خیلی وقت پیش دیده بودمش. نوشتم که ثبت شه! همین× # حس بدی نداره که اسم وبلاگت عین وبلاگ...
-
ناراحتی یعنی:
جمعه 7 شهریور 1393 17:37
الان کانتست بیان باشه {چیزی که آرزوشو داشتی و تو سه سال دبیرستانت فرصتش پیش نیومد شرکت کنی} ؛ بعد تو زیست تغییر رشته ی فاکیده رو بزنی تو سرت! دقیقا یعنی همین. من خیلی بد بختم می دونم. I miss u! # می دونستی به نهیلیسم رسیدم؟ بدون هیچ قصدی تو ی همه ی شعر هام هست... #سرورشون پوکید. نباید این طور باشه ولی خوشحالم. :) هار...
-
تولدی دوباره یا مرگی دوباره؟!
دوشنبه 3 شهریور 1393 11:08
شنیدین که قو ها در دوارن کودکی موجودات به شدت زشتی هستن و وقتی بزرگ می شن زیبایی اصلیشون رو به دست می آرن؟! خب من الان کاملا حس یه قوی برعکس رو دارم. قویی که از اوج دوران زیباییش بر می گرده به دوران زشتی ش! خیلی با خودم کلنجار رفتم... ولی نتونستم خودم رو تو امتحان شهریور بندازم... چون هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست...
-
من ثقیل فهم، مشکلی هست؟!
شنبه 25 مرداد 1393 21:32
نه واقعا اگه مشکلی هست بگو! خنگولا همه جمع شدن تو تجربی از "فهم" معنا هم ارائه می دن واسه خودشون! آخه اگه شما فهم داشتین که زیست نمی شد زیبا ترین درستون... همتون با هم ، از دم برید به درک! آری، آری! # مستر N محبوبم! می دانی هیچ نمی خواستم در روز تولد بهترین و خفن ترین دوستم تو را ببینم! اصلا نمی خواستم همین...
-
والیبال؟! روح بال؟! قبر بال؟! درد بال!
یکشنبه 29 تیر 1393 19:01
آن قدر حالت تو قوطی باشد که والیبال نیمه نهایی ایران برایت بی معنی باشد و ناخواستنی. آن قدر که حتی نتیجه اش هم برایت مهم نباشد. برای تویی که سرت درد می کرد برای این چیز ها. و تهش از جمله ی "آمریکا چی کارش می کنه؟ سوراخ سوراخش می کنه..." بفهمی که والیبال هم امید نشد.
-
جدال پایان ناپذیر ریاضی ها با تجربی جات
یکشنبه 29 تیر 1393 18:52
سرم دهشت ناک میدردد! از این اوضاعی که اوضاع نیست.... کابوس هم نیست. همه را رد کرده. گویی زنده زنده در گوری تاریک و نم ناک خاکت کنند. نه دوستی برایت بماند، نه درسی، نه اشتیاقی و نه خانواده ای. همان قبر است صد در صد... ور نه چه چیز دیگری می تواند باشد؟! تمام دلخوشی هایم خلاصه می شود در آن یک minute آهنگی که ساعت 6 صبح...
-
می دانی چیست کله مکعبی؟! دلم عجیب گرفته است...
چهارشنبه 25 تیر 1393 21:54
کلّه مکعبی عزیزم... دلم برایت تنگ شده... بیشتر از آن که فکرش را بکنی... از کنکور متنفرم که مرا از تو جدا کرد. از تنها دوست واقعی و همراهم... از او متنفرم هر چند به اجبار مجبور به پذیرفتن حضورش هستم. برای همین است که الان بی هدف تایپ می کنم و تایپ می کنم. بلکه این بغض لعنتی یا بیرون بیاید یا قورت داده شود. کله مکعبی...