الان کانتست بیان باشه {چیزی که آرزوشو داشتی و تو سه سال دبیرستانت فرصتش پیش نیومد شرکت کنی} ؛ بعد تو زیست تغییر رشته ی فاکیده رو بزنی تو سرت!
دقیقا یعنی همین.
من خیلی بد بختم می دونم.
I miss u!
# می دونستی به نهیلیسم رسیدم؟ بدون هیچ قصدی تو ی همه ی شعر هام هست...
#سرورشون پوکید. نباید این طور باشه ولی خوشحالم. :) هار هار هار!
#اولین نفری که بیان رو به من شناسوندی، دلم فوق العاده تنگته...
# رنه دکارت... شاید یه رگه هایی از وجودم به اون رفته باشه: اول میاد انقلاب هندسه رو با هندسه دکارتیش به وجود میاره. بعد میره پزشکی می خونه... بعد می زنه تو خط فلسفه! البته فرقمون هم اینه که من فقط بلدم از این شاخه بپرم برم برینم رو یه شاخه ی دیگه بعد دوباره بپرم!
# چه خریه. نمی فهمه من دارم آرشیو می خونم دستم می خوره. می بره تو بروز شده ها.
اگه تو فقط دبیرستان گیر این بودی من الآن ارشدم و هنوز توی هیچ کدوم از این کانتستها و المپیاد و امثالهم به جایی نرسیدم. :))
چرا رفتی زیست آخه؟ آدمی که انقدر تابلو معلومه که چی جذبش میکنه که نمیره سراغ یک کار دیگه. من خیلی وقتها فکر میکردم که شاید به خاطر جو این چیزها رفتم سراغشون ولی به این نتیجه رسیدم که آدم انقدر جوگیر نیست مخصوصا اگه انقدر هم شکست خورده باشه و از رو نرفته باشه. :)
اینکه به عمق مطالب علاقه داری به نظرم خودش نشونهی خوبیه که کامپیوتری هستی. سعی میکنی همه چیز رو بفهمی و مدل کنی.
معمولا راههای سرراست به اون جایی که آدم میخواد نمیرسن. خیلی وقتها آدم باید کارهایی کنه که از نظر بقیه دیوونگیه ولی تهش به نتیجه میرسه و دلیل بقیه برای اینکه میگن دیوونگیه اینه که جدیده. سعی کن همیشه راهی رو انتخاب کنی که به هدفت نزدیکتره و به احمقانه بودنش هم اهمیت ندی. آدم یک بار که بیشتر زندگی نمیکنه.
سلام
من سر سوال ۱ کل وقتم رو تلف کردم (به جای شرط بیشتر از ۱۰ حداقل ۱۰ گذاشته بودم هر چی هم چک میکردم نمیفهمیدم کجا رو اشتباه نوشتم.) و فقط همون یکی رو اکسپت گرفتم.
روز اول دانشگاه منم همین فکر رو میکردم گفتم همون اول با قدسی درس نگیرم که پیشش ضایع بشم. بعد ازش کتک خوردم که چرا این درس رو نگرفتم و گفت استاد پروژهام نمیشه و حالا این ترم تازه میخواهم باهاش الگوریتم پیشرفته بگیرم.
تو اگه المپیادی بودی برای چی انقدر اعتراض میکنی دیگه! منو مامانم کشت اون زمان که چرا رفتی المپیاد و کنکورت هم نابود کردی. تهش نشستم کل درسهای دبیرستان رو توی یک سال خوندم و قشنگ یادمه که قرابت معناییهای ادبیات رو با همون روش کامپیوتر (تعداد کلمات مشترک بیشتر!) جواب دادم! یک بار هم تستهای پیش ۲ دینی رو به جای پیش ۱ داده بودن من ۱۰۰ زده بودم! :))
حالا یک رهنمود هم به من بده پس: چطوری این سوالها رو حل میکردی؟ من اصلاً تشخیص نمیدم یک سوال مال چه مبحثیه.
من کنکور گند زدم (علوم کامپیوتر امیرکبیر) بعد معدل آوردم تغییر رشته دادم (نرم افزار) بعد رتبه ۱ شدم رفتم بدون کنکور ارشد. الآنم طبیعتاً سال دومم چون سال بعدیها هنوز نیومدن و ارشد دو ساله.
مبحث مبحث یعنی چی؟ حس میکنم هیچ وقت توی عمرم درس نخوندم. اصلاً برام آشنا نیست. کد فورسز کانتست میدادم ولی چون هیچ پیشرفتی در عملکردم به وجود نیومد بیخیال شدم.
سوالهای قدسی خیلی سختن واسه همین دارم مرور میکنم مطالب رو که معجزه بشه. البته شاید واسه تو آسون باشه سوال مبنای فیبوناچی رو حل کنی من که هیچ امیدی ندارم با این وضع به جایی برسم.
تو بچههای ما المپیادی نیست (کسی که من بشناسم) به جز امیر مهدی احمدی نژاد که اون هم باید فارغ التحصیل شده باشه یا تا آخر همین ماه میشه.
نه قدسی امیرکبیر درس نمیده، من الآن دیگه شریف میخونم! (جهت اطلاعات بیشتر به صفحهی دربارهی من توی وبلاگ مراجعه کن!)
مشکل من با سوالها اینه که صورتش رو نمیفهمم! وگرنه حل کردنش رو مشکل ندارم. این سوال مبنای فیبوناچی رو هم حلش رو دارم. چون گفته بود O(1) باشه گیج شده بودم که بعد از خوندن تحلیل سرشکن (!) فهمیدم قضیه اون ۱ چیه.
از روی حل بقیه خوندی یاد گرفتی؟ چون خودش که آموزش نداره (مثل تاپ کدر نیست) هر چند اون هم بیخوده چون آموزشهاش اصلاً مفهوم نیست. اکثر چیزهایی که من نمیتونم حل کنم تگش brute force و constructive algorithm یا یه همچین چیزهاییه.
دوست دارم بازم به وبلاگتون سر بزنم بیشتر مطلب هاتون را کی قرارمیدید
خیلی ممنون میشم بگید