اعتراف می کنم که همیشه از خالی کردن کوله ی مدرسه م فوبیا دارم.
این خالی کردن که به منظور انجام شست و شوی پاییزه می باشد، از دست کردن در یک سبد زالو هم برای من وحشت ناک تر است...
واقعا پتانسیلش را دارد که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد از دل و روده اش بیاوری بیرون.
یاد سوسک دو سال پیش می افتم... یا فسیل نارنگی سال پیش.
مراعات میکنم، ذکر نمی کنم دیگر چه چیز هایی... نمی خواهم همین تعداد اندک بازدید کننده هم دمشان را بر سر و کول شان گذاشته و در حالی که از انزجار دست را بردهان و بینی گرفته فرار نمایند.
# حقیقت؛ من خیلی خیلی خیلی شلخته هستم. خودم که مشکلی ندارم. اطرافیان زجر می کشن صرفا! بیچاره کوله ی سیاهم :-|
# وقتی عمو پورنگ به طرز کاملا فاحشی در کامنت های اینساتگرامش "قلت دیکطه ای " دارد!
چرا کیفت رو تمیز میکنی؟ :)
من تا عامل خارجی مجبورم نکنه چیزی رو مرتب کنم همچین کاری نمیکنم! تازه اگه هم مجبور بشم چیزی رو مرتب کنم سطحی مرتبش میکنم که قابل بازگشت باشه. (اصلاً هم عادت ندارم اتاقم رو مرتب کنم مثلاً! اگه مرتب باشه حس میکنم دیگه اتاق من نیست! :| )
سعی کن منو الگو قرار ندی! :)))
خب حفظ ظاهر لازمه که یک وقت کسی نفهمه چقد شلخته ای! :-)))
اوهوم. کلن حس می کنم فلسفه ی وجود اتاق به نا مرتبی شه!
قابل بازگشت رو خوب اومدی ;-))))))))))))
اینم دستور مامی(عامل خارجی) بود که کیفت رو خالی کن بنداز تو ماشین، وگر نه من عمرا از این حرکت های خودجوش اوّل مهر بزنم! :-|
سلام
دراین مهرکه پیش روداریم تولدیکی ازعزیزانم هست که دوست دارم
براش تبریک تولدجمع کنم هرچقدرشد البته هرچه زیادتربهتر
ممنون میشم دراین پست فقط تبریکهایتان رابزارید