-
یاکریم
پنجشنبه 3 اسفند 1396 14:47
ناتانائیل! به من بگو، چرا اینقدر مرگ؟ امروز لاشه ی یه یاکریم افتاده بود، و جوجه هه داشت تیکّه ش می کرد. اینا همه چیزای کوچیکی هستن، ولی چیزی که من دارم تبدیل می شم بهش تحت این اتّفاق ها، چیز جالبی در نمی آد ازش. و هم زمان دارم به موج جدید اپیدمی آنفولانزای پرندگان هم فکر می کنم.
-
شما اینو چه جووور می خونید؟
پنجشنبه 3 اسفند 1396 11:20
گهی هستی گهی بادیگرانی گه خموشی... چون اینو ته یکی از کتابای علوم پایه نوشته. و یه چند دقیقه هس باهاش مشغولم، می خونم به خودم می گم ببین رسما داره باهات حرف می زنه گُه جان. آهان البته حضور پدربزرگم که نشسته کنارم و داره یه ریز نصیحتم می کنه هم بی تاثیر نیست تو این معنای بدیعی که از دل شعر کشیدم بیرون. نمی دونم چرا...
-
محض بیست و یک سالگی
چهارشنبه 2 اسفند 1396 23:22
"با نام و یاد خدا، امروز بیست و یک م فوریه ی سال دو هزار و هجده، من کیلگارا، بیست و یک سال سن دارم..." پارسال فهمیدم که در اصل دوم اسفند همیشه می افته روی بیستم فوریه. تا قبلش فکر می کردم بیست و یکم فوریه س. از هم آرایی عدد ها نوشته بودم. از تنها روزی که تو زندگی هر انسانی، یه بار اتّفاق می افته: روزی که عدد...
-
اسفننننننننند
سهشنبه 1 اسفند 1396 00:00
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:19
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:18
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:15
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:15
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:15
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:15
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:15
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:14
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:14
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:14
-
سفید
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:14
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:14
می خوام صفحه ی آخر وبلاگم سفید شه الآن.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:13
مُرده لاشخور کثافت عوضی مُرده می فهمی اینو دوست ما رفیق ما یا هر خر دیگه ای که بود مرده الان تموم شد کو؟ نیستش تیکه پاره شده به فجیع ترین و دردناک ترین وضع هم کشته شده مرگ معمولی نبوده از رو کهولت سن نبوده سهل انگاری خودش نبوده یه چیزیه که اینقدر واسه همه غیر قابل درکه که فقط می تونن بهش بگن قسمت دقیقا واسه چیزای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:13
Helli born ya harchi, Bahs ine k En karaE k ina daran mikonan bayad do ruz pish anjam mishod na aln! Va believe me hamin rustaye noqol ro ham rusie beheshun yad dade, Xodeshunam rasman daran migan emruz balgard hamun ezafe shode, En yani chi? Yani age kaC ham zende mimund be xatere das das kardane ina talaf shode, Va...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 12:10
خب به این نتیجه رسیدم که ما اصلا با هم دوست نبودیم. حالا هر چند وقت یه بار بیرون رفتن و به اشتراک گذاشتن عقاید مشترک و بغل دستی بودن و چند تا فعالیت مشترک داشتن رو که اسمش رو نمی ذارند دوستی. عمیق نبود، نچ. این مسخره بازیا هم که دارم در میارم به خاطر ترس خودمه از مرگ، طرف خودش قدر سر ارزن واسم مهم نیست. اصلا الآن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 11:56
عه الآن به این فکر کردم که قطعا نمی دونسته می خواد بره بمیره تو اون هواپیما. تا حالا به این فکر نکرده بودم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 11:38
کاش من نیروی امدادی پهباد بودم. یه صحنه نشونشون داد، از شدّت استواری و قدرتشون خوشم اومد. خیلی آدمای قوی همه چی تمومی بودن. پر صلابت... انگار که بتنی اند. خیلی استوار در حال رای زنی و تصمیم گیری بودن. و مدیریت بحرانشون عالیه اینجور آدما. اصلا هول نمی کنند، اگه می ترسن کسی نمی فهمه، اگه حالشون خوش نیست به کسی نمی گن،...
-
قبر من
دوشنبه 30 بهمن 1396 10:49
الآن باز داشتم فکر می کردم، که هیچ وقت دوس نداشتم تو قبرستون دفن شم کنار بقیه. با کفن و فلان و سنگ قبری که سال هاست دغدغه ی اینو دارم روش چی بسپرم بنویسند... و هزار تا قبر بشیم تو بیست متر جا. و مرده ها اون قدر زیاد باشن که فرقی بین تو و بغلیت نباشه و هر دوتا تون با کفش زنده ها لگد مال شید. الآن این حالتی که طرف جنازه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 10:41
حالا خوبه این همه سختی دارند می کشند واسه نفود تو کوه، یهو برن اونجایی که انتظار دارن هواپیما باشه، و ببینن اوپس خالیه هواپیما نیست... بعد بگن عه ببخشید رد سیگنالو اشتباه گرفته بودیم جمع کنید بریم؛ بین اون دو تا قله اونوریه س هواپیما. خبرنگاره می گه دویست کیلومتر فاصله داریم. همه ی این دویستا رو پیاده می خوان برن؟...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 10:36
نه خب از امروز صبح که بیدار شدم، دارم فکر می کنم اون قدر ها هم صمیمی نبودیم. محبّت های من یک طرفه بود تو این ارتباط.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 02:19
آخه بابا دچار دوشواری شدم. من الآن که قراره بخوابم، موندم امشب چی آرزو کنم چشمامو ببندم... هواپیما پیدا شه یا نشه؟ والا اگه جنازه س توش، نه خب نشه. مال خود کوه دنا. انگیزه ای هم می شه واسه کوه نوردی و یافتن غنائم مدفون شده ی هواپیمای ای تی آر. اگه زنده منده هست توش ولی، خب پیدا شه. کنار می آییم باش. فوقش این دوستمون...