-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:58
خب دیگه به خاطر رحم کردن به سرور بلاگ اسکای و چشمان شما عزیزان هم که شده، لاگ اوت می کنم. راستی این آخرین روز کیلگارا دات اسکای دات کام بود. نگفته بودم؟ عه، چه بد شد. پ.ن. بابا من آدم شوخیم. هشتگشم زده بودم واستون. جرم ندین. هستیم حالا در خدمتتون. :دیییییی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:53
بابا تو چته؟ پست تسلیت طوری می ذارن می خوای له شون کنی! پست شادی طوری از عشق حال زمانه شون می ذارن باز می خوای له شون کنی! آروم حیوون. کدوم وری بالاخره؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:50
شرطی شدن یعنی، صبح تهران - یاسوج سقوط کنه، عصر ایلام - مشهد از ترسش فرود اضطراری کنه تو یه شهر بینابینی. + اضطراری رو نوشته بودم استراری. کلمه جدیده. به وقت گل کردن ذوق کلمه سازی در شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی. و فلان فلان فلان. . . . راست اندوهی فراهم، تو را من چشم در راهم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:48
چند تا از فالوئر هاش دوباره سیاها رو برداشتن. خوشم اومد. این شد. اینام امید دارن هنوز.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:47
چرا جیک ذره احساس به حرفای امیر تتلوئی ندارم؟ عجیبه. خونم جوش نمی آد تا برم چار تا لیچار بارش کنم. ولش کنید بابا اینم آدمه. الآن دارم با دقت روی اون جمله ی به خصوصش فکر می کنم. که اینایی که مُردن مرگ حقّشون بود. بهش فکر می کنم خیلی به نتیجه ی درخور توجّه ای نمی رسم. بود؟ .... نبود؟ شاید واقعا بود! نبود؟ تبریک می گم...
-
گوشت
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:11
تو فقط یخ نزن امشب والا من هنوز امید دارم اینا همه چرت می گن اون فوکره نبود مگه که داستانشو گذاشتم؟ یا خود همون خلبانتون که آرتیستی بوده واس خودش... یا شاه قدمی! اینا فکر و خیال نبودن که. رمان فانتزی هم نبودن. اتفاق افتادن. ولی چیزه. سرنشینای اون فوکره واس اینکه از گشنگی نمیرن گوشت هم دیگه رو خوردن. عزیزم تو می تونی....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:49
برو بابا من تازه خوشم اومده. امروز ابواب جدیدی از بلاگ نویسی به رویم گشوده شد. فک کنم ازین به بعد باید دست و پامو ببندین به تخت که پست نذارم.
-
777
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:40
عه دیدی چی شد؟ پست 777 رو امروز گذاشتم. آخی. چه بد شد. پست مرگی شد. برنامه داشتم یا نداشتم واسش؟ به تقاطع یه عالمه هفت با هم فکر کرده بودم. که نشد. یکی تون براش یکم بیشتر مفهوم داره این تقاطع همه ی هفتا. :)))) ولی کلا گور لقّ همه برنامه ها. خخخ. 777
-
ایز در انی آپر لیمیت؟
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:32
داشتم فکر می کردم این سیستم پست گذاری تو وبلاگ سهمیه ای نیست؟ یه آپر لیمیتی چیزی نداره؟ هر چه قدر بخوام می شه پست بذارم؟ مجانیه؟ پولی چیزی نباید بدم از یه حد به بعد؟ یا لاک نمی کنن اکانتمو بگن تو تبلیغاتی ای چیزی هستی؟ اجازه هست؟
-
رکورد زدیم
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:31
-
همه ش یه روز بود؟ واقعا؟!
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:27
دیشب که داشتم سرمو این شکلی رو بالشت می ذاشتم کی فکرشو می کرد فرداش این شکلی باشه؟ غول چراغ جادو! به این یارو که نذاشتی پیام بدم... حداقل بذار یه پیام به دیشب خودم بفرستم. به خودم بگم: "عزیزم فلانی فردا می میره به سبک رنجر توی شهربازی با دور تند، کاری هم نمی تونیم بکنیم واسش، تو فکر خودت باش سعی کن قوی باشی."
-
چراغا هم که خاموش شد
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:23
و من ماندم تنهای تنها. من مانده ام تنها، میانِ... گلوپونه ها عا... بی هم زبانی... آتشم زد... آتشم زد... می خواهم اکنون تا سحرگاهان بنالم؛ افسرده ام؛ دیوانه ام؛ آزرده جانم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:18
مادر بزرگ می گه فردا صبح که بیدار شی دیگه پیداش کردن. و مادرم اومد رسما کنترل شبکه شیشو ازم گرفت. تق. خاموش کرد. نمی خوام خب. چه وضعشه؟ یه کنترلم مال من نیست تو این خونه؟ حتّی تو شب مرگ دوستم؟ خب دیگه فک کنم اینقدر اکی برخورد کردم الآن همه شون/تون باورشون/تون شد من اکی ام. هنوز دارید سناریوی فیلمو نوت برمی دارید ازش؟...
-
Happy death day to you my freind
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:11
عه روز عوض شد!
-
دعوا
دوشنبه 30 بهمن 1396 00:10
وای اینقد صحنه ی باحالی بود این بچه صداشو انداخت رو سرش که ولم کنید می خوام اسکافیلد ببینم مامانم رفت تو اتاق + بابام + خودش صدای شت و پت شدن و شل و پل شدن و کوبیده کوبیده شدن اومد یک فروند مادر + پدر اومد بیرون بچه با اشک های ریزان و صورت بر افروخته در چهارچوب در نمایان شد بعد کم کم قاطی کرد، داد و هوار هوار......
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:47
نوشته صبح دوشمبه از سر می گیرند. یعنی الآن دیگه تموم شد علی الحساب؟ جمع کنیم بخوابیم ینی؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:44
هیچ وقت بر نمی گردم آرشیو بهمن نود و شش م رو بخونم. شد مثل آرشیو نود و چهار. دیگه فوقش شاید فقط تا ده روز اول.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:43
خوبیش اینه که ساعت پخش اخبار سراسری رو تو تلویزیون حفظ کردم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:42
عه شبکه شش ورداشته بند سیاهشو! امید چارجینگ؟ مادربزرگ هم می گه خوب کردن من ناراحت شدم از دستشون. این کار درست نیست.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:40
عه بعد اخبار سراسری، دینی دوم دبیرستان هم درس می دن! داره وجود خدا رو اثبات می کنه می گه واجب الوجوب.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:39
خیلی از کشور های دیگه دنبال ATR های ما هستن الآن. - فرد مصاحبه شونده ی خبر سراسری شبکه ی دو، هم اکنون. آقا اجازه کدوم کشورا؟ آفریقا، بنگلادش، سومالی.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:30
خب دیرین دیرین فیلمم که خاموش کردن چون ایزوفاگوس باید می خوابید... و منم که دیک آو دانکی رسما، یعنی یه امروزم که دوستم مرده به حالم ترحّم نمی کنین. دوباره بر می گردم به شهر لعنتی ام.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:27
عه یادم اومد! اون فیلمی که تو سینما آزادی دیدیم نگار بود.
-
ماهون
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:26
عخی الکساندر ماهون. دلم واسش تنگ شده بود. کاراکتر مورد علاقه م بود...
-
فرار از زمان
یکشنبه 29 بهمن 1396 23:13
عه بیایین فرار از زندان ببینیم از کی تا حالا شبکه تماشا داره اسکافیلد می ذاره؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 22:51
کاش من یه پهباد بودم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 22:41
عزیزانم حالا فهمیدید شده حتی خودتونم پاره کنید نباید دانشگاه خارج از شهرتون بزنید؟ فرض کن من شاید جاش می بودم. دو سال پیش منم این رفت و آمدا رو داشتم مادرم خودشو پاره می کرد که نرو بیا جنگ روانی داشتیم سرش تازه قرار بود راهنمایی ش کنم انتقال بگیره اینم مثل خودم بیچاره حیف شدی حیف لابد تو این چند سال هم داشتی خر می زدی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 22:36
در پگاه پیروزی سر زد از افق خورشید در بهار بهمن ماه نور ایزدی تابید دارارارام دارم فکر می کنم خرخون بود، ولی خیلی اهل حال تر از این یکی ها بود هر وقت برنامه سرود و خوانندگی بود می اومد وسط وای آخرین دوستم هم بود که در حد خودم نسبت به ایران، اون حجم از احترام و تفاخر رو داشت و دادش می زد من هیچ وقت داد نمی زدم این می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 بهمن 1396 22:15
شبکه خبر داره یکی ازین آهنگ بی کلام هایی که خیلی معروفن رو پخش می کنه رو عکسای ورزشی همیشه همینو پخش می کنه رو خبر های ورزشی ش دو نکته: ۱) من اگه داشتم تو یه هواپیما به سمت کوه دنا سقوط می کردم، دوست داشتم این آهنگ لحظه آخری تو گوشم پخش شه که خیلی نترسم و نشاشم به خودم از استرس. آخه به من بگو تو لحظه ی آخر آهنگ چی پخش...
-
خبر مرگت
یکشنبه 29 بهمن 1396 22:11
تازه اون موقع که فهمیدم داشتم به یکی دیگه از بچه ها زنگ می زدم مطمئن شم اون خبری از زنده بودنش داره یا نه که اون اصلا حتّی نمی دونست هواپیما سقوط کرده، مادربزرگم سرزنشم می کرد می گفت الآن اگه نمرده باشه زنگ می زنه بهت و از دستت ناراحت می شه می گه کیلگ تو منتظر خبر مرگ من بودی؟ بهش گفتم مادربزرگ! کاش واقعا همین باشه،...