کیلگارا هستم...
نویسنده ی ناخواسته ی این وبلاگ ناخواسته...
_گاهی اوقات حس می کنم زندگی هم منو تو مسیر های ناخواسته ی زیادی گذاشته... طوری که نمی دونم به کدوم راه برم!_
راستی، وبلاگ منه، حرف های منه، و دیدگاه های من. از شیر مرغ می نویسم تا جون آدمیزاد. به هر حال یه وب ناخواسته موضوع خاصّی نخواهد داشت.
Kilgharrah. I would not have summoned you
If there was any other choice...
mnemailnadaram@protonmail.com
ادامه...
نظرسنجی
جهت تست برنامه نظر سنجی؛ فعلا یه سوال دم دستی ولی عمیق: چیزی که شما در عمق وجودتون هستید، برای جامعه تو ذوق زننده س. چی می کنید؟
هر کدوم از این پست سفیدا شبیه یه خونه خالیه.
شیطونه میگه بریزیم هر کدوم یکی رو تصاحب کنیم :دی
اتفاقا می خواستم پیشنهاد بدم خودم اینو، چه مسیر فکری مشابهی... :))) بریزید بگیرید. هر کدومش مال یکی تون. کم اومد بگید ایجاد کنم باز. فول امکانات اکازیون.
دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 02:36
تبریک میگم وبلاگ زیبایی دارید.موافق تبادل لینک هستید؟با چه اسمی لینکتون کنم؟!؟
پاسخ:
مهرزاد این تویی؟ پستش که از پست های قدیمی خودته ولی چه خبره اینجا؟ یعنی این قدر شیک وب کپی می کنن یا پاره آجر خورده تو سرت؟ :| خب معلومه که تو نیستی.
اینو ولش کن اصن، من پشمام از ضریب حافظه ی تو می ریزه هی. ناموسا جایی اینا رو سیو نمی کنی؟ بداهه می آی اینا رو؟
باید ببینیم فروشنده راضی از ملکش استفاده مسکونی بشه؟:)))
اصلا اینجا پتانسیل پارتی گرفتن داره
من با ملک تجاری مشکلی ندارم قبلا هم توی ملک تجاری زندگی کردم
اختیار دارین زحمت نیست رحمته خوشحال میشم: )))))
کجا سیو کنم مثلا؟!!؟باباجان هنوز یه سال هم نگذشته..بعدم یادم بود که تو پست ثابتت این رو نوشتم..الکی نذار پشمات بریزن...
خب من خودم سیو می کنم متن های مورد علاقه م رو. گفتم شاید تو هم اینجور باشی. و با وجودی که سیو می کنم بازم این حجم از حافظه ی تو رو ندارم. علی ای حال پشم ریخته رو دیگه نمی شه جمع کرد.
آره این واقعا یه دردیه. گاهی جلو خودم رو می گیرم نیام پست بذارم کدومتون گفته بود اگه یه مداد رو بکاریم ستاره سبز می شه از جاش؟ بعد فرض کن با دوستای واقعی هم قاطی می کنم حرفاتونو. بعد از اون ور با شخصیت کتاب ها و داستان ها هم اون دو تا گروه رو قاطی می کنم. وضع شخمی ایه.
صفحه اخر سفید شد
هورااااا
قشنگه نه؟
پست جذابی بود.
به وبلاگ منم سر بزن دوست عزیز :دی
وبلاگتو بده بهم خب دوست عزیز
:دی
از این حرکتای نمکینِ لوس بود فقط.
من شوخی موخی حالیم نمی شه.
طرف گفته بهش سر بزنم.
کیلگ نیستم اگه سر نزنم.
شاید آخرین حرفاش بود تو چی می دونی.
ولی ایول. از ضریب آموزش پذیریت راضیم.
کامنت نامبرده رو که دیدم یاد پارسال افتادم که یه همچین کامنتی این گذاشتم و تو هم خیلییی جدی گرفته بودی:)))))الانم که یادش می افتم خنده ام میگیره
توضیحات بیشتر.
یادم نمی آد متاسفانه...
هر کدوم از این پست سفیدا شبیه یه خونه خالیه.
شیطونه میگه بریزیم هر کدوم یکی رو تصاحب کنیم :دی
اتفاقا می خواستم پیشنهاد بدم خودم اینو،
چه مسیر فکری مشابهی... :)))
بریزید بگیرید.
هر کدومش مال یکی تون.
کم اومد بگید ایجاد کنم باز.
فول امکانات اکازیون.
دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 02:36
تبریک میگم وبلاگ زیبایی دارید.موافق تبادل لینک هستید؟با چه اسمی لینکتون کنم؟!؟
پاسخ:
مهرزاد این تویی؟ پستش که از پست های قدیمی خودته ولی چه خبره اینجا؟ یعنی این قدر شیک وب کپی می کنن یا پاره آجر خورده تو سرت؟ :| خب معلومه که تو نیستی.
اینو ولش کن اصن،
من پشمام از ضریب حافظه ی تو می ریزه هی.
ناموسا جایی اینا رو سیو نمی کنی؟ بداهه می آی اینا رو؟
من اول اینجا کامنت گذاشتم این خونه برای خودمه: )
متری چند حساب میکنی مشتری شیم؟
فردا بیا املاک مبایعه نامه بنویسیم:)))))اره خیلی قشنگ کاملا اسپرته
@شن های ساحل
اینجا دیگه ملک تجاری شده بیشتر :))
ولی اگه انتخاب آخرت باشه، مهمون نوازیِ بیش از اندازهت رو میرسونه.
دیگه ببخشید ما هی مزاحمت ایجاد میکنیم براتون.
@نامبرده
باید ببینیم فروشنده راضی از ملکش استفاده مسکونی بشه؟:)))
اصلا اینجا پتانسیل پارتی گرفتن داره
من با ملک تجاری مشکلی ندارم قبلا هم توی ملک تجاری زندگی کردم
اختیار دارین زحمت نیست رحمته خوشحال میشم: )))))
کلیگ چطوری؟
احساس خاصی ندارم.
کجا سیو کنم مثلا؟!!؟باباجان هنوز یه سال هم نگذشته..بعدم یادم بود که تو پست ثابتت این رو نوشتم..الکی نذار پشمات بریزن...
خب من خودم سیو می کنم متن های مورد علاقه م رو. گفتم شاید تو هم اینجور باشی.
و با وجودی که سیو می کنم بازم این حجم از حافظه ی تو رو ندارم.
علی ای حال پشم ریخته رو دیگه نمی شه جمع کرد.
شاید چون وبلاگایی که میخونی زیادن...
آره این واقعا یه دردیه.
گاهی جلو خودم رو می گیرم نیام پست بذارم کدومتون گفته بود اگه یه مداد رو بکاریم ستاره سبز می شه از جاش؟
بعد فرض کن با دوستای واقعی هم قاطی می کنم حرفاتونو.
بعد از اون ور با شخصیت کتاب ها و داستان ها هم اون دو تا گروه رو قاطی می کنم.
وضع شخمی ایه.
یعنی الان یک ساعت بدنیا اومدی اخی کوچولوی گوگولی: )))))
انگشت به دهان می مکد.
میگم که نمبخوای یه پست بنویسی امروز تقدیر و تشکر کنی از خودت که همت کردی بدنیا اومدی یا مثلا 21 سالگی چه حسی داره یا کلا تولدم مبارک؟
عه تو عم داری از پست سفید استفاده می کنی؟ :)))
اممم.
فعلا ک تبریکامو فول و کامل گرفتم پا یه پست دیگه. :)))