Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

بوی برگ درخت هلو

توی دماغمه چون بدیهتا سرم توشه الان،

و این نعمت از سوی پدر که هم اکنون به خونه رسیده و یک جعبه هلوی پیشکشی دوستش رو با خودش اورده تو اپارتمان، نصیب من شده.

ما شهریا نسبت به هرچیز غیرشهری ای از این واکنش ها داریم. یعنی این قدر ندید بدیدیم. 


بوی چی می ده این لعنتی. بوی گل شب بوست انگار. 

کاش می شد در عالم بلاگری رایحه رو براتون پست کرد. طعم جالبی داره واقعا.


همه نشستند هلو می خورند، من سرم مثه بز لای برگ درخته! عالمیه.

بوی مایع ماشین لباسشویی

بوی ملافه و لباس تازه شسته شده رو با چی تاخت می زنید؟

من با هیچی.

اصلا برای همینه شنبه ها کلا روز روال و قشنگیه.

که ملافه ها و لباس های جدید رو بکشی تو سرت و لا به لاشون بیهوش بشی.

یا حتی برای همینه از نظرم خوابیدن تو تخت هتل ها یک حال عجیبی داره. چون ملافه هاشون بوی مایع شوینده می ده.

بیایید با بوی ملافه و لباس تازه شسته شده بمیریم!!

البته دقت کنید ها، بوی صابون را نمی گم، نه. بوی مایع شست و شو خیلی با بوی صابون متفاوته. من شخصا بوی صابون رو تا این حد دوست ندارم کمی آزار دهنده است...


حالا این مدت که من بیشتر خونه ام، قشنگ روی این امورات زندگی خودم شخصا رسیدگی دارم. این مایع ماشین لباس شویی رو با خیال راحت شررررر می دهم داخل ماشین لباسشویی (که البته مادر خانواده بفهمه خونم  حلال می شه واسش) دور ماشین هم می برم بالا و از نتیجه اش هم بسیار راضی ام. 


کلا خیلی واسم وسوسه انگیز و رویاییه که مثلا یک روز لا به لای سکشن پودر ها و مایع های دست شویی و لباس شویی  شهروند سکنی بگزینم.

هر وقت مجبور باشم بیکاری طی کنم داخل فروشگاه ها، دقیقا تو قسمت پودر ها اونقدر انتظار می کشم تا صدام بزنند برگردیم خونه.


راستی شما کدوم بخش از فروشگاه های زنجیره ای رو بیشتر دوست دارید؟ بهش فکر کردید تا حالا؟

هفته ی یاس

این هفته دقیقا همون هفته ای از اردی بهشته،

که دلم می خواد:

سبک ترین لباس ممکن م رو بپوشم، کوله پشتی خالی م رو بردارم و تنها بزنم بیرون...

برم به جای جای ایران...

هر چی بوته ی یاس هست رو بکنم و بندازم توی کوله م اون قدری که دیگه جا نداشته باشه و درز هاش تا مرز پارگی پیش برن...

بعدش شب ها،

_بی دغدغه_

کله م رو تا ته ته ته بکنم تو کوله م و بخوابم.

اون قدری یاس ها رو بو بکشم  و خواب یاس ببینم که یا سلول های حساسه ی بویایی م از کار بیفتن یا خودم از مستی بیش از حد ناشی از بوی یاس سنکوب کنم و دیگه به هوش نیام.