مادرم گفت که عاشق نشوی... گفتم چشم!
چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد...
و برای اینکه فاز عاشقانه ی شعر به حد اعلای خودش برسه، من این پست رو با تب احتمالا دو یا سه درجه بالاتر از دمای طبیعی بدن انسان دارم می نویسم که می کنه سی و نه یا چهل درجه حدودا. کولر خاموشه و در عوض دارم آتیش می گیرم. چشم هام قرمز و خمارن... و ازشون اشک چیکه می کنه شر شر آبشار نیاگارا. نمی دونم چه کوفتیه، ولی شما بگیرید واسه معشوقه مونه این ادا اصولا. خوش به حالش واقعا.
من واقعا نمی دونم شفیعی کدکنی وقتی داشته اینو می نوشته چی تو کلّه ش بوده...
ولی چیزی که اکثرا ازش برداشت کردن این بوده:
مادرم به من گفت عاشق نشو... و من بهش گفتم چشم مادر من خیالت تخت... ولی وقتی چشمای لعنتی تو رو دیدم، هرچی چشم گفته بودم در جواب اون بیچاره از خاطرم رفت و عاشقت شدم.
اون وقت من چی برداشت کرده بودم؟ بنویسم جدّی؟ آره جدّی اومدم بنویسم که بخندید:
مادرم به من گفت عاشق نشو... و من بهش گفتم چشم مادر من خیالت تخت، چشمای خودت اون قدر قشنگه که دیگه نیازی نمی بینم با چشم هام کس دیگه ای رو نگاه کنم و عاشقش بشم.
برداشت و مفهوم یکی ه. فرقش اینه که من می گرفتم بیت دوم رو هم در جواب به مادرش داره می گه.
به هر حال اگه معشوقم امشب منو تو خواب کشت و ذوبم کرد، پست خوبیه به عنوان آخرین.
آآآخ سرماخوردگی تو تابستون خیلی بده..ان شاءالله زودتر خوب بشی کیلگارا
:(
امیدوارم زودتر خوب بشی خیلی مواظب خودت باش
خوب شو خواهشا
قرص چی خوردی؟کلداکس و کلداستاپ و از اینا خوبه
خودمم از درد معده بیدارم:)
ساعت چهار رفتم خونه بابابزرگم..الان برگشتم. از پا درد و کمر درد دارم میمیرم...واقعا تف به این دنیا.
.
.
این مدل خوانش تو واسه اینه که مامانتو خیلی دوس داری. حالا هر چی هم پست بزاری نه و من اصن بی تفاوتم الکیه..چون تهِ عمقِ ذهنت از این تفسیرت مشخصه. هندونه نمیخوری؟!
کلا علاقه داری به نصفه شب هندونه خوری ها. :)))) خب اون مثانه که می ترکه تو خواب بشر. عجب آدمی. :)))
کیلگ بهتری؟
:)))))
:}
بهتری کیلگ؟کمپوت چی بگیرم برات؟:)
نه واقعا... خراب و خراب تر... حال همین وبلاگ چک کردن هم ندارم.
شن های ساحل خیلیییییی خوبی:))))))))براش کمپوت اناناس بخر...
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه میگذرد ای داکتر؟
با قرص و کپسول و خواب های خرس قطبی وار...
امروز بهتری؟انشالله زود خوب بشب
خرس قطبی چطوری؟توی غار خوش میگذره؟:)
؟
الآن که اینو می نویسم خوبم. دوران نقاهت رو می گذرونم و انصافا خیلی بهترم. زنده موندم هورااا.
سپاس از پیگیری.
خداروشکر.:)
امروز چطوری کیلگارای اعظم؟:)
من پیگیر رد کردم: ))))))
امروز دیگه کاملا اکی ام. :))))))
خوبه که خودتم می دونی و می گیش که دیگه ما احساس معذب بودن نکنیم.
چقدر خوب و خوب و خوبه این شعر
من یه عادتی دارم بیت شعرهایی که خیلی خیلی باهاشون حال میکنم رو مینویسم روی کاغذهای یک هشتمِ آچار ! بعدش یا میذارم کنار بقیه ی کاغذای این شکلیم و هر از چند گاهی همشونو میخونم و حال میکنم یا میچسبونم بالای تختم
این بیت هم رفت جزو اونا
خیلی خوب بود
مرسی از اینکه معرفی کردی همچین بیت قشنگیو