Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

و لحظه هایی که لحظه اند

بابا عح،

پنج شیش ساعت پیش، خیلی اتفاقی یه سایت خارجی دیدم هک شده بود.

حجم یرخی` بودن و ادبیات هکره و عکسش به دلم نشست و  به خودم گفتم اینو امشب شات می گیرم پستش می کنم واسه بچه ها تا که اونام جییییییگرشون حال بیاد.

الآن اومدم می بینم سایتو پسش گرفتن!!

خب رسما خاک تو سرم که شاتو همون موقع نگرفتم. دارم آتیش می گیرم.

و همینک جوجه  ققنوسی در میان خاکستر ها به خود می لولد، چرا که شات هایش را به موقع نگرفته است! و پر و بال خود را به سر می کوبد که چرا هیچ وقت قدر فرصت های خویشتن را ندانسته فلذا قصد خودکشی با خاکستر های زیر پایش را دارد.


می دونی هکره زیر شاهکارش چی نوشته بود:

" hope you firewall work your screwed"


با همین گرامر و لحن!

نه "you're screwed"

و نه حتّی " youre screwed" که بگیم حوصله ی آپستروف نداشته! (هر چند که به قول اژدهاهان، هیچ کس حق نداره به آپستروف اهمیت نده! چون آپستروف لیاقتشو داره، می فهمی؟ همیشه چیزای بیشتری واسه دیدن هست. و وای بر شما اگه اینایی که تو این پرانتز نوشتم رو نفهمیدید چون ثابت می کنه اون پست که رسما خودمو سرش جر دادم مطالعه نفرمودید خوانندگان!)


علی ای حال، با دیدن این جمله ش یاد موقعی افتادم که ایزوفاگوس بچه تر بود و عصبانی که می شد؛ می خواست فحش بده  و بگه که آرره منم اعصابم الآن خط خطیه،

یهو تو چشام زل می زد بهم می گفت "شاپانزل" و بعد می دوید تو اتاقش و در رو می کوبید به هم...

بر وزن "راپانزل"،

که البته منظورش "شامپانزه"بود.

هنوزم با این سنش یاد نگرفته... والا از اول دبستان مونده رو زبونش.


خلاصه اینقد خوشم می آد از جمله هایی که هکر ها رو سایت های هک شده شون می نویسن! لامصب از جمله ی روی سنگ قبرم حساس تره. 

سال هاست دارم جمله انتخاب می کنم.
سال هاست...
مثل فوتبالیستایی که طرح شادی بعد گل برا خودشون می سازن،
یا مثل برنده های این جایزه های اسکار و گرمی اواردز که از قبلش تمرین می کنن اون بالا که رفتن چی کنن،
ولی فکر کنم آخرم اگه یه روز موفق بشم، اینقد هیجان زده شم که اسم خودم هم یادم بره همونجا پشت سیستم از هم متلاشی بشم! جمله و لقب و اینا که بماند!



` یرخی یعنی دیمی! اینو از یکی از استادا یاد گرفتم. بعد به من می گن کلاس شرکت نمی کنی. به خدا اگه یکی تون بلد بودید...!  بلد بودید؟!

هک شدن 140 سایت ایرانی

روز گذشته بیش از ۱۴۰ وب‌سایت داخلی هک شدند که همگی برروی یک میزبان اشتراکی قرار داشته و دسترسی برقرار شده بصورت محدود و تنها شامل بارگزاری یک فایل متنی بوده است. به گزارش ایتنا از ایسنا، در پی هک بیش از ۱۴۰ وبسایت داخلی در روز جمعه مورخ ۱۳۹۶/۱۲/۰۴ مرکز ماهر وزارت ارتباطات اعلام کرد که موضوع را سریعا مورد بررسی قرار داده و اقدامات فنی لازم را از همان ابتدای لحظات حادثه مذکور با همکاری شرکت میزبان انجام داده است. بنا بر اعلام، سایت‌های مورد حمله همگی برروی یک میزبان اشتراکی قرار داشته و دسترسی برقرار شده بصورت محدود و تنها شامل بارگزاری یک فایل متنی بوده است. امروز اما محمدجواد آذری جهرمی با اشاره به گزارش مرکز ماهر درباره تخلف یکی از اپراتورها در مقوله نقض حریم خصوصی کاربران، اظهار کرده بود: گزارشی را که برای ما فرستادند نشان می‌دهد که برخی اپراتورها با دسترسی به IP مشترکان خود، اطلاعات وب سایت‌هایی را که مراجعه کرده‌اند را برای تبلیغات هوشمند در اختیار یکسری از کسب‌وکارها قرار داده‌اند که دستور جلوگیری و توقف این کار داده شد. وی با بیان این‌که دسترسی به IP مشترکان می‌تواند باعث انجام سوء‌استفاده‌هایی شود، گفت: مردم بدانند که اگر گزارشی را برای ما ارسال کنند، آن موضوع را پیگیری خواهیم کرد. البته اطلاع‌رسانی این موضوع در حال حاضر به عنوان یک اخطار به اپراتورهاست و البته عدله حقوقی را برای برخورد قضایی به دادستانی ابلاغ می‌کنیم.


می دونی من چرا اینو اینجا کپی پیست کردم کیلگ؟

چون واقعا نمی تونم خودم رو کنترل کنم وقتی خبری درباره هک می خونم.

با گشاد ترین درجه ی ممکن لبخند شیطانی می زنم اینور مانیتور.

ای خداااااااااا.

همیشه استادای رشته ی کامپیوتر می گن  اینایی که به خاطر هک می آن سمت کامپیوتر جزو احمق ترینان. 

ولی من با این سن و علم به همه ی این موارد هنوز تو خیالای خرگوشی خودم به گشت و گذار و هویج جویدن می پردازم... و خوشمزه س. بفرما یه گاز هویج!

فقط این برنامه ی یادداشت برداری می دونه من تا حالا چند تا اسم هکری واسه اون روز خودم اختراع کردم.

 از زمانی که باکتری و قارچ و ویروس پاس کردم، کلی از اسما رو با الهام از همینا اختراع کردم اصن.


اگه یه روز بالاخره از تو این خیال نو جوونیم کشیدم بیرون، می آم همه شونو رو همین وبلاگ می ذارم روانتون شاد شه.

اگه هم مثل الآن هم چنان توش بمونم، که بالاخره یه روز یکی از این ابداعی جاتم رو بالای سایت فلان و بهمان و بیسار می بینید.

حالا چیزه زدن این سایتای ایرانی فکر نکنم خیلی سخت باشه با توجه به گفته های اینا.


هلو

الآن در خفا عکس جوونی های مامانمو دیدم با این مانتو های اپل دار تا روی قوزک پا و عینک ته استکانی.هوووووف.
هلویی بوده واسه خودش با اون تیپ و قیافه...
خواستم بگم نه وجدانا آفرین بابام خیلی خوش سلیقه بودی. خوشم اومد، طرف اصل جنسه.



پ.ن:

 آقا اینو دی روز نوشتم تو نوت تبلتم چون بهم گفت کیلگ عکسای گالری م رو به راست بزن نگاه کن، من به راست زدم ولی تهش لحظه ای که حواسش نبود جیک ثانیه برگشتم ببینم اگه به چپ می رفتم چی انتظارمو می کشید. کلی بشّاش شدم با عکساش یه دو سال از الآن من بزرگ تر بوده.


من کلا همیشه با خودم قرار می ذارم اگه فضولی کردم و اطّلاعات مردم رو جوریدم، نباید اطّلاعاتی که به دست آوردم رو با کس دیگه ای شیر کنم و صرفا برای پند گرفتن خودمه. که صرفا دستم بیاد طرفم کیه و چقد با اونی که ازش تو ذهنم ساختم فرق می کنه. 

یعنی رسما نقطه ی پایان اطّلاعاتی می شم. یه اصطلاح داریم تو بیماری های منتقل شونده به نام Dead End Host. میزبان بن بست. 

میزبانیه که بیماری رو می گیره و مریض می شه ولی نمی تونه منتقلش کنه به کس دیگه ای. منم رسما همینم تو فضولی کردنام. یه دد اند اینفو پوینتم. نقطه ی بن بست اطّلاعاتی. 

اطّلاعاتو می گیرم، تصوّراتم دست خوش تغییر می شه، گاهی داغونم می کنه اصن به تصوّراتم گند می زنه، گاهی هیجان زده م می کنه، گاهی غمگینم می کنه، گاهی غیر قابل باور می شه برام... خلاصه باش تب می کنم لرز می کنم به مرگ می کشونتم ولی حتّی بمیرم هم منتقلش نمی کنم. این تنها قانون اختراعیمه تو فضولی کردن. 

فکر کنم فقط یک بار تو زندگیم رعایتش نکردم که حالا قصّه ش مفصله اصلا عواقب خوبی نداشت و پند گرفتم که آدم شم چون همه ک مثل خودم نیستن ک. اصلا حتّی خود طرفم هم نمی فهمه چی شد که با اطّلاعاتش مریض شدم چون رفتار من باهاش عوض نمی شه اصلا. 

می خوام بگم هکر که نیستم ولی هکرم می شدم هکر بی آزاری می شدم کلا. هی اطّلاعات می کشیدم بیرون یه نیگا می نداختم و فوقش مریض می شدم و تموم.


الآن دیگه بعد یه روز مادرم خودش علنی صدام زد گفت یه دیقه بیا عکسامو ببین، ببینم می تونی بفهمی من کدوم دختره ام؟ منم با کلّی هیجان که مثلا بار اوّلمه عکسا رو دوباره دیدم و درباره ی لباس های عجیبشون و صورت ساده ی آرایش نداشته ی بچّه هاشون نظر دادم و تهش بش گفتم خودش خیلی خوشگل بوده توشون.  کیف کرد. تعریف الکی هم نکردم ناموسا به نظرم خیلی هم عوض نشده. جوونه هنوز جدّی. 

خلاصه الآن دیگه مشکلی نداره پستش کنم این افکارمو. من راضی، طرف راضی، کی ناراضی؟

اینتر.

شایان هکر

آخه باید شب یه امتحان سه واحدی  (که حدودا سی صد و اندی صفحه س)ماه عسل یکی از خفن ترین سوژه های خودش رو رو کنه؟

_منم که بی خیال... چشمام رو به روی تمام واحدا می بندم و از برنامه شون لذّت می برم!_

طرف یه سال از من بزرگ تره، دیپلم نگرفته، حداقل پنجاه تا حساب بانکی هک کرده...

من خاک بر سر المپیاد کامپیوتری بودم، الآن دارم مدیکال ترمینولوژی می زنم تو سرم در حالی که نهایت موفقیتم در زمینه ی هک بیرون کشیدن کارنامه کنکور دوستای نزدیکم بوده...

تازه اون ور پدر و مادر دارن هوشش رو ستایش می کنن. هی می گن این چه نابغه ای بوده ها... هیچ اشاره ای هم نمی کنن که منم تو دوم راهنمایی سرور داغون مدرسه مون رو هک کردم. :|

خب شما بودین حسودی نمی کردین؟ :|

این حجم از تناقض اون قدری آزارم می ده که با  وجودی که ماه عسل حدودا چهار ساعته که تموم  شده بازم عین آدم نمی تونم بشینم سر 170 و اندی صفحه ی باقی مونده ی مدیکال ترمینولوژی م که استاد اصلا زحمت درس دادن یه کلمه ش رو هم به خودش نداده...

زندگیه داریم؟

حتّی وقت نوشتن رو هم ندارم که راحت کنم خودمو... :|