فرض کن،
موقعی از دانشگاه وارد اتوبوس می شی که اتوبوس خالیه و می گیری با خیال راحت تا آزادی می خوابی.
یهو وسطش با صدای افتادن ساک یکی از مسافرا ازخواب می پری و حس می کنی محیط یه جورایی غیر عادیه! :{
تو صندلی بغل دستیت یه دختر و پسر خیلی راحت هم دیگه رو می بوسن.
فکر می کنی طبق معمول از توهمات خوابته...
می بینی نه آقا ول کن نیستن گویا!
پسره حتی می بینه تو داری خیره خیره نگاشون می کنی بهت چشم غره می ره و بر می گرده سر کارش.
بعد یهو یکی از مسافرا به انگلیسی خیلی سلیس و لهجه طور از کمک راننده در مورد کرایه ی اتو بوس می پرسه...
یه اس ام اس می رسه بهت.علاوه بر دو دویی دیدن متنش می بینی هیچی ازش نمی فهمی چون به زبون خارجکیه.
اون وسط یه خانومه می آد آب بخوره و یه بلوز کوتاه تنشه صرفا.
هیچی دیگه. یه لحظه فکر کردم به مقصد خارج از کشور اتوبوس رو اشتباهی سوار شدم. :))))