Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اتو بوس؟! :))

فرض کن،

موقعی از دانشگاه وارد اتوبوس می شی که اتوبوس خالیه و  می گیری با خیال راحت تا آزادی می خوابی.

یهو وسطش با صدای افتادن ساک یکی از مسافرا ازخواب می پری و حس می کنی محیط یه جورایی غیر عادیه! :{

تو صندلی بغل دستیت یه دختر و پسر خیلی راحت هم دیگه رو می بوسن.

فکر می کنی طبق معمول از توهمات خوابته...

می بینی نه آقا ول کن نیستن گویا!

پسره حتی می بینه تو داری خیره خیره نگاشون می کنی بهت چشم غره می ره و بر می گرده سر کارش.

بعد یهو یکی از مسافرا به انگلیسی خیلی سلیس و لهجه طور از کمک راننده در مورد کرایه ی اتو بوس می پرسه...

یه اس ام اس می رسه بهت.علاوه بر دو دویی دیدن متنش می بینی هیچی ازش نمی  فهمی چون به زبون خارجکیه.

 اون وسط یه خانومه می آد آب بخوره و یه بلوز کوتاه تنشه صرفا.

هیچی دیگه. یه لحظه فکر کردم به مقصد خارج از کشور اتوبوس رو اشتباهی سوار شدم. :))))

نظرات 5 + ارسال نظر
شایان یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 11:49 http://tahvieh17.blogsky.com/

از این اتو بوس ا کجا داره ما بریم سواری..؟؟

اینجا خانواده رد می شه.
عرض می شود خدمتون بعدا در خفا. :)))

شن های ساحل چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 00:23

سلام کیلگ جان خوبی؟اومدم بگم من یه مدت نیستم مواظب خودت باش:)

وای مرسی.
خیلی ناراحتم که از خواننده هام هیچ بلاگی ندارم که وقتی دلم تنگ شد برگردم بخونمشون.
همین الآنش با شما می شین 5 تا خواننده ی خیلی مورد علاقه م که هیچ جوره بهشون دسترسی ندارم و نمی دونم الآن کجان چون وبلاگ نمی نویسن.
نتیجه ش می شه صرفا انتظار برای هر وقتی که خودتون به میل خودتون کامنت بذارید.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 20:38 http://algorithmic.blog.ir/

تعبیرش این است که بالاخره عقلت سر جایش میاد برمی‌گردی میای دنبال کامپیوتر. ای‌سی‌ام است بیا شرکت کن از طرف دانشگاهتان! :) اینترنتی‌ها را یک نفره هم می‌شود داد.

وای وای وای وای وای!
ای سی ام؟
واقعا؟
کجا؟
چی؟
کی؟
منو مطلع کنین آقا جان.
بیان که نیست. چون پارسال بود.
حیف که دو روز از هفته رو اینترنت ندارم.
با کله شرکت می کنم توش دیگه مانعی وجود نداره... هر چند هیچی یادم نمونده شاید امتحانی هاش رو هم اکسپت نگیرم حتی.
بعد اینکه از دانشکده علوم پزشکی می شه ای سی ام ریاضی ها رو شرکت نمود؟ بهتر نیست تو بخش آزادش شرکت کرد؟
+راستی سرنوشت من اول و آخرش یه پیوندی می خوره به کامپیوتر. حسش می کنم. :{ دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نه. همین الآنش به خاطر اینکه بیشتر از این مطالب یادم نره دارم دوباره وست وکریتیو می خونم.

والا من وبلاگ دارم منتهی خیلی در مورد موضوع خاصی نمی نویسم بیشتر غر میزنم و چر ت و پرت می نویسم بیشتر شبیه یه دفتر خط خطی...یه لطفی بهم بکن و نخون ولی ادرسشو میزارم برات اگه کارم داشتی هستم

نیست که ما همچین مقتدرانه و متبحرانه بلاگ می نویسیم از اون لحاظ. :|
مال شما یه دفتر خط خطی... مال ما یه پاکت تهوع!
حالا جدی جدی نخونمش؟ :|

شن های ساحل یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 17:22

نمی دونم من ترجیح میدم نخونی اگه دلت خواست بخون منتهی بدرد سن تو نمی خوره تو الان باید درست بخونی یا مطالب مثبت یا حتی طنز بخونی پایه ذهن توی همین محدوده سنی محکم میشه من خیلی تیره و تار مینویسم معمولا برات خوب نیست

خب پس اولویت رو می گذاریم بر ترجیح شما. نخوانده ولش می کنیم همان پایین مثل یک کودک بی پدر و مادر زندگی اش را بکند و لینک شده بماند برای روز مبادا.
ولی من خودم کاملا آگاهم که خودم اینجا فوق العاده دارم روشن و شفاف می نویسم و مطالب تیره و تار ذهنم رو خراب می کنه ! :| :| :| شک نکن.
شادی و شفافیت مال خیلی گذشته های پیش بود تو دنیای من.
اگه کسی بخواد تاثیر بپذیره چه مطلب تیره و تار بخونه چه نخونه پایه ی ذهنش کج و معوج می شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد