Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

پایان نامه - اپیزود صفر - رقصی چنین لبه ی پشت بامم ارزوست

اقا بیایید منو دریابید من واقعا دارم تو ایران تلف می شم!

در باب پایان نامه،

به یکی از اساتید می گم من از عنفوان جوانی به فضا علاقه داشتم و فکر می کنم  الان که دارم پزشک می شوم دوست دارم پایان نامه ای در زمینه  ی پزشکی در فضا بردارم که اصلا هم کار نشده و زمینه ی کاملا سفیدیه.

گفت به نظرت تو ایران خریدار داره جوجو؟

گفتم معلومه که نه.

گفت خب پس.


ما تو ایران حتی فضانورد هم نداریم! ماهواره های امیدنشانمون می ره و هنوز وارد جو نشده سقوط می کنه. طرف دو زار بارش نیست مسئول تمام برنامه های استراتژیک هوا و فضاست که البته فرقی هم نداره چون زمینه کلا سفیده و اداشو در می ارند ولی هیچ غلطی نمی کنند. بسیجی و ارزشی نباشی، عمرا اصلا بگذارند ورود کنی به یک سری رشته ها حتی اگر دانشت سقف فلک را بشکافه! موشک هامون صرفا صرف سقوط دادن هواپیما های مسافربری می شه. بعد من بگم ترکیب پزشکی در فضا؟ چه انشرلی وارانه! و اینجور می شه که جبر جغرافیا نمود پیدا می کنه. 

وای شت می دونی این رشته چیه؟ جدیدا از دو سه سال پیش متخصص هم می گیره هر سال دو تا فکر کنم دانشگاه ارتشی گوری جایی. :( من به وضوح حس می کنم اینده همینه. سفر به فضاست. ولی نمی فهمم به عنوان عضوی از کره ی زمین چرا هیچ سهمی نداریم؟

بدبختیم. رشته های جذاب ندارییییم. چرا؟ چرا همه چی فکر و خیاله تو این قفس؟

من می خوام پزشک ناسا بشم خب لامصبا. اگه گذاشتند.

متاسفم برای مملکتی که توش افکار من مثل یک جوک می مونه براشون.

یه بار به بابام گفتم پدرررر من دوست دارم پزشک ناسا بشم ها! گفت خدا رحم کنه معلوم نیست دوباره چه پروژه ای رو شروع کردی؟

یه بارم ناگهانی به مادرم گفت، ببین خانوم هر وقت دیدی یهو ریختند خونه مون بدون این کیلگ بالاخره موفق شده یه غلطی بکنه!


ولی می دونی به این دلم خوشه که ادم هرچی دیوونه تر، مسیر تکاملش هم متفاوت تر.

و از اونجایی که من بین دوستای هم رشته ام ادمیزاد به خل و چلی و احمقی خودم پیدا نکردم که وسط کرونا و بدبختی پره انترنی، اسب خیالش یورتمه بره دنبال پایان نامه ی پزشکی در فضا، فکر کنم می تونم به خودم امیدوار باشم. نیست؟

کم کمش اینه که بابا هل یس، نویسنده ی علمی تخیلی خوبی می شم.

همه ی دوستام موضوع این مدلی برداشتند که بررسی قد و وزن در مریض های فلان. به همین احمقانگی و سادگی و خوشمزگی. و نشستند مثل ادم خرشون رو می زنند. بعد من دارم از اون ور بوم با کله سقوط (پرواز) می کنم. تبریک!

یه چی می شه تهش دیگه. 


پ.ن. کارمند پست! حاجی اخراج شدی، فدا سرت! من فقط ارزومه یه روز به فابریکی تو برقصم. تو یک پروانه ی آزاد و  فابریک ترینی... زرت و پرت های روزانه ی زینب سلیمانی و امام جمعه ی اصفهان و اون خانمه که پوزیشن های جنسی نوین معرفی می کنه و معلوم نیست دقیقا ساقی اش از کجاست فدای یه تار موت. درد و بلات تو سر همه ی اینا به ترتیب. و من فقط یه روز مثل تو برقصم! لطفا! کلاس رقص باید برم به نظرم. بیا و معلمم شو. قبانت فدات بوس بوس ستاره بچینی. ناراحت اخراج شدنتم نباش.در عوض یه مملکت دارند با کلیپ فابریک رقصت کیف می کنند و ارزو می کنند شبیه تو برقصند.  و در نهایت به عنوان حسن ختام الان دارم علم الهدی رو در حال رقصیدن تصور می کنم! یا قمر بنی هاشم.


پ.ن. استادم اینم بهم گفت. که می دونی من اولش می خواستم باستان شناس بشم! خودمم نمی فهمم چی شد الان تو این رشته ام. دیگه خودت تا تهشو بخون خدا به من رحم کنه که می خوام پزشک فضا نورد بشم. هاعی.

نظرات 4 + ارسال نظر
شایان دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 21:34

میگم، یه میمونه بود فرستادن فضا سالم برگشت...می تونی رو اون کار کنی.

عنوان پایان نامه: چک کرد وی اس میمون فضانورد ایرانی و تلاش برای برقراری ارتباط هدفمند با وی‌.

وای نگو من همان موقع هم کلیپ هاش رو دیدم اینقدر اعصابم به هم ریخت که نگو. خیلی در اضطرار بود حیوانکی. فلبم فشرده می شد.

یه موضوع دیگه هم دارم.
اثر کاراموزی و کارورزی از راه دور (در خانه) بر یکی از دانشجو ها. خیلی فداکارانه حاضرم خودم هم بشم نمونه ی مورد ازمایش. بسوزه پدر فداکاری!

+ کجایی بابا؟ ایام به کام؟

Zal دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 21:55

احیانا نباید زرت و پرت‌های روزانه‌ی زینب سلیمانی و امام جمعه‌ی اصفهان و اون خانمه فدای یه تار موی ایشون بشه احیانا؟ یا برعکسش مطلوبه؟

نه اخه من عاشق زینب سلیمانی شدم و تبدیل شدم به فرزند خلف انقلاب!
کاملا درست بود. :)))))

+ دقت عالی، کیف کردم. اصلاح شد.

شایان سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 01:09

کجام؟
همین جا

بازگشتم به پیشه ی سابق وبلاگ نویسی.

پیشه ی سابق وبلاگ نویسی برگشته به تو. :)))
هرچند حس می کنم هیچی قدیما نمی شه ولی بازم..

morad سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 15:30

تبریک میگم
اگه این متن رو دستکاری میکردی و جدی تر می نوشتی میتونستی توی ویکی پدیا به نام خودت ثبت کنی
شیرازی ها یه ضرب المثل دارن میگن
حرف اول اوله حرف دوم گه خوردنه
یعنی اینکه همیشه اولین فکر اولین اندیشه اولین اختراع اولین ابتکار اولین ترانه خاص اولین فیلم خاص اولین مغازه خاص میگیره و خب فروش میکنه بقیه دیگه فقط تقلید صرفه
نمیدونم درست توضیح دادم یا نه باور کنید برای توجیه این ضرب المثل فقط باید با زبان محلی بیان کنم با نوشتن نمیشه

قربان شوما فدا مدا شرمنده می کنید به مولا اینقدر تعریف می دهید.
مگر همچین متنی رو داخل ویکی ثبت می کنند؟ :)))
من این ضرب المثل شیراز رو نشنیده بودم، ولی عجب چیزی. اره به طور کلی صحیحه از نظر من هم چون همیشه یک خلاق پیدا می شه باقی پشت سرش صف می کشند. ولی نمی دونم شک دارم همیشه هم حرف اول اول باشه! شاید گاهی تغییر و انعطاف بد نباشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد