Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

رو نمایی از اشِلِ جنون

مامور شدم این فیل رو از خواب عصرانه ش بیدار کنم، دیگه دیدم تنهاییم و خطری نیست و انرژی مو هم امروز به مقادیر کافی خالی نکردم هنوز،
شروع کردم یکم باهاش شوخی خرکی کردن...

دیگه تا ک رسیده بودم به اون تیکه ی بووو سرده که می گه:

"برو بریم
برو
انریکو و
دمی مور و
جنی لو و
جی زی رو
کلکسیون کن ببین."

از خواب پا شد، دستاشو تو هوا تکون داد انگار ک بلیط بخت آزمایی برده باشه و گفت:
" هزار دلار! هزار دلار می دم واسه همین. همینو بدین می برم. کمیابه جای دیگه پیدا نمی شه."

وللّه ک یه لحظه حس حیوان سیرک بودن بهم دست داد. یعنی بچّه ی سیزده ساله تونم روحش تا این حد خشکیده! چه وضعشه آدم نمی تونه دو دیقه مسخره بازی در بیاره کنارتون؟
شهریار کوچولو؟ احوالات؟ یه چاه بیار با هم توش فریاد بزنیم. چی ان این عصا قورت داده های روانی. :)))


الآن هم طرف نشسته زانوی غم بغل گرفته، می گه وای من نمی دونم چرا این پاک نیّت احمق چهارده صفحه بهم مشق ادبیّات داده! بعد اداشو در می آره می گه طرف بر گشته بهم گفته:" این کار به نفع خونواده ته!" و غر غر های پشت بندش که : "مگه جنگه؟ چرا نمی فهمه امروز روز متوسّط ها بود امّا من تو گروه ضعیفام؟"

پاک نیّت پاک نیّت من خانواده شم. دمت گرم. هات. جیز. واقعا این حرکتت به نفعمونه. جووون. فقط من مشکل دارم هنوز نمی فهمم ک چرا از تبار من همچین جلبک ادبیّات نفهمی در اومده!


# کشفیات: این کتاب ریاضی جدیدا به مقسوم علیه می گن شمارنده. واو. عاد کردنم شنیده بودیم... ولی دیگه شمارنده؟ مگه قلم چیه حاجی؟ حداد عادل تا کجا می خواد بره داخل؟ 

نظرات 5 + ارسال نظر
استامینوفن دوشنبه 18 دی 1396 ساعت 21:57

این حجم از انرژی و سرخوشی از کجا میاد واقعا؟؟!؟
اوووفف...
فک کنم خدا حواسش نبوده سهم من از سرخوشی رو هم داده ب تو ..

اینقدر ک تو این ترانه رو نوشتی تو بلاگت به سرم زد برم دانلودش کنم..حسابی هم تو این هوا میچسبه..

بابا تو راهنمایی منو ندیدی. :)))
یه گلوله ی انرژی بودم ک دست و پا در آورده بود.
هیچ وقت دوباره نمی رسم به اون سطح، ولی تا حدّی دارم سعی می کنم برگردم بهش.
اینقدر مسخره بازی در بیاری ک از دهنت کف و خون بزنه بیرون.

دانلود کن. هر روز صبحم به همه بگو بو سرده کاپشنم کو؟ :)))) گفتم ک ما سه سال دبیرستان همین بود وضعمون با یکی از بچّه ها. یادش به خیر... دیگه هیچی مثل گذشته نمی شه.

Jud سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 00:27

عه ما امشب داشتیم تو راه بووو سرده خونان(!)میومدیم:دی

بو سرده خونان.
یعنی هیشکی هم درک نکنه، من عاشق این ترتیب چینش واژه ها پشت هم شدم. :)))
بو سرده خونان.
:)))))
خلّاق قرنی تو.
:)))))
بو سرده خونان.
بو سرده خونان.

مرد پاییزی چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 14:13 http://unheardarias.blogsky.com/

خب شمارنده که بهتره، هم فارسیه، قابل فهمه و یه کلمه س نه دوتا .... یکی از مشکلات اصلی یادگیری ریاضی همین اصطلاحای عجیب غریب هست ...
من وسط تدریس ریاضی گاهی مجبور میشم عربی هم درس بدم ... خب آخه مگه متن حقوقی هست که علیه ، عنه و ... داشته باشه ...

آره واسه این نسل جدید بهتره راحت می شن تو نمی دونی ما چقدر کشتی گرفتیم که مقسوم الیه غلطه مثلا و باید نوشت مقسوم علیه. یا حتّی چقدر تو سوم چهارم ابتدایی زدیم تو سرمون تا این عبارت نامانوس واسمون عادی شه و بمونه تو ذهنمون. منسوم؟ منصوب؟ مقسوب؟ مقسوط؟ مرسوم؟ خیلی سخت بود!
ولی الآن متاسفانه داره فاصله می ندازه بین نسل های قدیم و جدید. خیلی تطابق دادنش واسم سخت بود.
تو آخرای دبیرستان هم مد شد اینا،من دهن خودمو اون معلّم بدبخت رو صاف کردم آخر هم نفهمیدم شیش دوازدهو می شماره یا دوازده شیشو می شماره. یکی در میون می زدم هر کدوم درست در میومد. یعنی هی حفظ می کنم لفظش رو دو دیقه بعد می پره.

ولی ببین کلا با این عقیده هم موافقم ک می گن علم یه زبان واحد داشته باشه تا بشه نشرش داد. من الآن خیلی از درس های خودمو بخوام به یه آدم خارجی توضیح بدم به مثابه قاشق در عسل می مونم توش.

مثلا یهو همه بگن دیوایزور تا آخر دنیا هم اسمش رو عوض نکنند دیگه.نه اینکه یه نسل بگه مقسوم علیه. یه نسل بگه عاد کردن. یکی بیاد بگه عامل. یه نسل دیگه بگه شمارنده. خوب گیج می شه آدم. صبرت بده خداوندگار.

مرد پاییزی چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 23:47 http://cavatina.blog.ir/

دقیقا همین حرفا رو میخواستم بگم، کامنت اولم پاک شد ... خوشم میاد تا ته ته ته حرفم رو فهمیدی کیلگ :)))
میدونی مشکل اصلی از ترجمه کردن متن های علمی بوجود میاد ...

بازم توی رشته ریاضی در سطح دانشگاهی خیلی کمتره این مشکل چون بیشتر فارسی و انگلیسی هست ... ولی در واقع مخلوطی از واژه ها به چهار زبان فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی رو باید یاد بگیریم.

مثلا توی جبر داریم :
یکریختی، همریختی، درونریختی، برونریختی ...
ایزومورفیزم، هومومورفیزم، اندومورفیزم، ... مورفیزم ....

یا در مورد تابع ها ... پوشا، برو، دوسویی، یکنوا، صعودی .... انژکسیون، سورژکسیون، on to ، ...

عاد کردن،مقسوم علیه، بخش پذیری، شمردن شمارنده ، divisor devise

به خاطر همین هست که من وقتی کتاب انگلیسی میخونم خیلی راحت تر مفاهیم رو درک میکنم چون هم خیلی بهتر توضیح میدن و هم واژگان استانداردتری دارند.

مرد پاییزی چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 23:51 http://cavatina.blog.ir/

ببخشید اون کلمه آخر divide بود اشتباهی نوشتم.
شک داشتم بهش

نمی بخشم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد