جامپینگ اسپایدره بود عکسشو گذاشتم واستون،
اومده بودم پای کامپیوتر گفتم بذار عکسای وبلاگ رو هم ریسایز کنم با طعم لیمو شیرین به چش خواننده تلخ نشه.
بعد دوباره قفل کردم رو عکس عنکبوت، ایزوفاگوس رو صدا زدم گفتم بیا ببین این عنکبوت رو،
آقا اومد دید،
دو ثانیه نگاش کرد،
سومین ثانیه برگشت گفت: "کیلگ من می خوام با این ازدواج کنم."
یعنی می خوام بگم هرچی که هست، احتمالا ژنه و خانوادگی بهمون ارث رسیده.
خوب منم که مات نگاهش نکردم، برگشتم بهش گفتم : "کور خوندی عزیزم، ما یه ماهه عقدیم الآن!"
الآنم که جاتون خالی ساعت دوازده نصفه شبی نشستیم داریم در وصف یک عنکبوت صدای فلپ جک وار از خودمون تولید می کنیم. ( ازون صدا ها که وقتی فلپ جک به جزیره ی آبنباتی فکر می کرد از خودش در می آورد...)
ای خدااااا چه قدررررر این عنکبووووت چشم نوازه. چه طور ممکنه آخه.
دوست دارم بشینم تا آخر دنیا فقط نگاهش کنم.
نیگا:
به قول استاد دمپایی،
آدم فقط دلش می خواد گازش بگیره...
بارالها! لذت ناز کردن همچین موجودی، سریعا لطفا.
چون من حس می کنم همین الآن ازین پشت می میرم اگه واقعا یه روز فرصتش پیش نیاد باهاش قرار مدار بذارم ببرمش یه رستوران لاکچری و تمام مدت خالصانه و عاشقانه تو چشمای هم خیره شیم.بعدش هم خودم رو به عنوان غذا تقدیمش می کنم. گوشت شه به تنش،
محبوب من،
خالص ترین نگاه جهان را از چشمان تو چشیدم،
نگفته بودی قربانی هایت را چگونه شکار می کنی پدر پدرسوخته ی آتش گرفته. ای محبوب بَلای من...
.:. فقط حس می کنم خیلی اذیت شده عکس که گرفتن ازش.