جدا کی روش می خواد بره؟
آقا من نمی دونستم.
اینقدر گفتین گفتین حال منم گرفته شد.
کی روش خیلی خفنه بابا نذارن بره. چشماش که آرامشه اقیانوسه رسما، تیم رو هم تا حالا ندیدم کسی تو کل تاریخ بتونه به اینجا ها برسونه.
اون برانکوی خل وضع خوب بود مثلا؟
نکنید آقاااااا.
من تیم ایران رو با کی روش دوست دارم.
یعنی حتما باید قهر کنه، دست ملت بمونه تو حنا تا قدر بدونند.
یه تیم اونم مثل تیم احساسی ما، خیلی طول می کشه تا به مربی جدید عادت کنند و خودشون رو پیدا کنند. الآن دوباره وارد دوره ی سقوط و اضمحلال می شیم، حتی سهمیه ی جام جهانی هم نمی آریم دیگه تا سال ها.
نمی خوام خب.
من با کی روش داشتم کم کم... ذره ذره... قدم قدم... قبول می کردم که اکی، تیم ایرانم می شه تیم باشه! اینقدر تعصب نداشته باش رو فوتبال غرب. ایران هم داره غول می شه. باور کن ناخودآگاهم داشت کم کم قبولش می کرد. کی روش داشت ذره ذره مزه ی قهرمانی رو به ما می چشوند. مزه ی بزرگ شدن. شاخ شدن ذره ذره... غول شدن. بر شاخ غول ها ایستادن.
و حالا اینا جدا، کی روش از مسیر جداگانه ای عشقه کلا. آرامش و منطقش رو دوست دارم. قلب. نمی دونم تا کی می خواهند این قدر وطن پرست باشند و تعصب بی جا داشته باشند. این کی روش واقعا خوبه. فقط می خواهند وایسند جلوی کسی که هم ملیتی شون نیست و هی بکوبندش. بابا قرن چنده الآن. این ادا ها چیه. دهکده ی جهانیه، رها کنید دیگه تعصب رو.
اینا همیشه با آدم های صاف و ساده و راستگو مشکل داشتند، از ازل.
کی روش خیلی راستگو هست. بخواهیم تعصبی بگیریم، من می گم تنها عیبش این بود که ژن ما ایرانی های دروغ گو رو نداشت!!
پ.ن. رفت دیگه. رسما رفت.
خیلی غریبانه بود.
منم رفتم صمیمانه (!) مراتب ارادتم رو بهش اعلام کردم که حالا ایشالا بین اون همه کامنت توهین و هتاکی و اون گروهی که می خواهند ببرند کیروش رو به سیخ بکشند، گم نمی شه و کامنت های امثال ما رو هم می بینه و دلش گرم می شه.
هشت سال عدد کمی نیست. میشه بیش از یک سوم عمر من. و فوتبالی ترین یک سومش.
خیلی سخته برام ترک عادت ها.
حس می کنم تیم ملی مون امشب مثل یه بچه ای بود که از نرّه غول مدرسه کتک خورده، با صورت اشکی دویده تا خونه پیش باباش، از اون ور باباش هم زده تو گوشش گفته کره خر به من مربوط نیست، خودت تنهایی.
اون قدری که از رفتن کیروش اعصابم ریخت به هم، نتیجه ی تیم ملی تو بازی امشب برام مهم نبود.
به هر حال مرگ که نیست، به نبودن کیروشم عادت می کنم، همون طور که دارم به نبودن دستبند یادگاری م عادت می کنم این روز ها چون گمش کردم.
کیروش رو هم پشت قرن ها جا گذاشتیم کیلگ. با همه ی خوبی ها. بدی ها. اشک ها. شادی ها. استرس ها.و قلقلک های ته دل.
کی روش رفت، و امیدوارم حداقل از آرامش ته چشماش برای تیم ملی، یادگار گذاشته باشه.
.متن خداحافظی ش رو می گذارم اینجا، یادگاری بمونه رو وبلاگم:
carlosqueiroz_oficial:
اصلا همین که می نویسه melli و نه meli، خودش دنیایی ه.
اینم کنفرانس خبری بعد بازیش، جاهاییش که دوست داشتم:
کیروش درباره نقشی که در این شکست داشت، گفت: نقش من در بازی امشب مثل هشت سال گذشته بود و تمامی مسئولیت در زمین را قبول میکنم. دوست دارم از شما بپرسم در هشت سال گذشته نقش شما چه بود؟ نقش شما سکوت بود اما من در زمین برای شما و تیمتان جنگیدم.
سرمربی پرتغالی تیم ملی در خصوص آینده نیز گفت: من آینده را برای تیم ملی ایران خوب میبینم. هم تیم پایه خوبی دارند هم مرکز و زمین تمرینی عالی برای استفاده که میتواند نسل آینده را تامین کنند. اعتقاد دارم در هشت سال آینده هر که سرمربی شود انتخاب بازیکنانش مثل حال حاضر است.
کارلوس کی روش که چند باری برای پایان کنفرانس مطبوعاتی تلاش کرد، درنهایت با انجام این صحبت ها از جای خود بلند شد تا به سمت رختکن حرکت کند که در این بین یک خبرنگار که در ردیف اول نشسته بود رو به او گفت که آیا نمی خواهد از مردم ایران عذرخواهی کند؟ در این لحظه کی روش انگشت خود را به سمت خبرنگار گرفته و گفت: تو باید عذرخواهی کنی! و سپس از راهرویی که مقابل او بود، خبرنگاران را تنها گذاشت.
حالا اصلا اینا رو ولش. تیم ملی خر کیه. آسیا چیه! حوصله هیچ کدومشونو ندارم دیگه.
می دونید امروز تولد کیه؟
تولد آقامون بوفوووووونه.
بعد اگر گفتید کاسیاس چی گذاشت برای پیغام تبریک؟ یعنی عشق کردم. عکس یکی از بازی های جوونی هاشون مقابل هم رو گذاشت. این قدر رقیق شدم که نگو. نمونه ی بارز دو تا قهرمان، رقیب و برادر. کیف کردم. خیلی خوبن این دو موجود. ایده آل.
واژه ی ایده آل رو حتی تعالی بخشیدند این دو تا با رفتار هاشون.
کافیه من یکم بشینم فیلم های کاسیاس و بوفونی که ذخیره کردم رو دوره کنم تا همین لحظه درجا اشکم دربیاد از حجم باحالی شون.
زین پس مرا در هش تگ های مربوط به بوفون جستجو کنید ک قسم به خدای کعبه رستگار شدم. یعنی تا خود صبح می خوام خفففه کنم خودمو با مصاحبه ها و عکسا و فیلما. خوبه عینکمو دادم رفت واقعا.
تو ویکی پدیا هم اوّلین نفری بودم ک ساجست دادم صفحه ی یووه رو به روز کنن به این مضمون ک بوفون از ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸ کاپیتان بوده. دو هزار و هیجده ش رو من ساجست دادم. دارم باهاش کنار می آم.
اصلا می خوام بریم با بوفون در آرامش یک لیوان چایی بخوریم بعد از این همه حجمه های احساس. داغون شدم بابا. آره من کشتم خودمو ولی تهش به علّت ایرانی بودن آخرین بازی ش رو درست حسابی ندیدم... ولی بوفون کاملا می آد با هم بریم یه لیوان چای داغ بخوریم و باد سرد از پنجره بخوره تو صورتمون و نَمی که با باد می آد داخل لای موهامون بشینه و در سکوت به صدای خیس تایر ماشین ها تو خیابونی که نور های زرد طلایی سو سو زن آسفالتش رو روشن کردن، گوش فرا بدیم و چند قطره اشک از گوشه ی چشمامون جاری بشه در سکوت به یاد قدیما. بوفون جان، بیا بریم.
داغونم اصلا. داغون.
+ دروازه بان جدیده ک اومد زرت گل خورد. دقیقا به زرتیِ زرت گل خورد! اینم بنویسم یادم نره. دو یک شد. به نفعِ؟ خب جوابش سخت نیست.
# پی نوشت. شجر می خواند ک دو نقطه دو نقطه ابر و باران و من و یار ستاده به وداع... من جدا گریه کنان، ابر جدا یار جدا. اینجا مراسم گریه کنون. به جون همین اوری تینگ حیفه! وقت دارید و حجم دارید برید اینستا برید یوتیوب یا برید هر جا که باید رفت و ویدیو هاش رو ببینید و اخبار رو دنبال کنید. جا من ببینید اصن. پیجشو برید باز کنید ببینید چه خبره اون زیر. جو ورزشگاهو ببینید. اینا یه باره تو تاریخ. از اینکه مقارن شدید با این لحظه های اسطوره ای، استفاده کنید جون اوری تینگ. یه زمانی می آد که ایشالّا شبیه آلوی چروک خورده شدید (اگه تا اون موقع ایران از رو نقشه پاک نشه کلا) و خاطره ی همین اسطوره ها رو دارید تا واسه نسل بعد تعریف کنید ازشون... اشکاشو تو ذهنتون ثبت کنید. یه جور که گذر زمان نتونه دستکاری ش کنه. میکس این ویدیو کم ترین کاری بود که از دستم برمی اومد.