اینا خیلی ترسو عن یا من خیلی کلّه خرم؟
یعنی یه ژن گریفندوری تو این خانواده نمی بینم من.
این چه وضعشه... فقط بلدین مثل کبک بشینین تو خونه با فیلتر شکن تلگرام اسکرول کنین، تهش آروق سیاست بزنین سر میز نهار و شام و مغز منو با تحلیل هاتون به گا بدین؟
به جدّم ک لایک لایک فول لایک دارین!!!
الآن واسه لحظه ای دلم آزادی سال اوّلمو خواست. دور از خانواده، تو یه شهر دیگه. خودتم آقای خودت باشی. هر غلطی هم می خواستی می کردی، مامان بابا هم بالا سرت نبود هی زرت زرت کنه. اینا دیگه این روزا واقعا تو دست و پامن ... یه طور برخورد می شه باهام اینگاری ک بچّه چهارده پونزده ساله ام! :))))
بعد اون وقت می گن چی می شه ک دروغ می گین. بفرما بفرما! دروغ نگیم که شلوارو از پامون می کشید بیرون... دروغ کمربندمونه حقیقتش.
# خودشون رفتن انقلابشونو کردن، حالا به ما ک رسید آسمون گرفت. چی بگم. خب می خوام برم گند شما رو جمع کنم اگه ک مورد نداره. حداقل یه چند تا چس شعار بدم! یکم نیگا کنم دلم خنک شه. دنیا ک عوض نمی شه ما همان بدبختی هستیم ک بودیم ولی لااقل دل صاب مرده ی خودم آروم می شه قدر سر سوزن. دارم می پوسم تو این مملکت حقیقتش. حیف چهارده م. حیف پونزده م.حیف شونزده م. حیف هیفده م. حیف هیژده م. حیف نوزده م. حیف بیست الآنم! حیف هر لحظه نفسی ک دارم می کشم تو ایران.