Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اولین امتحان اسکایپی

تا حالا امتحان مجازی دادید با اسکایپ؟ من همین الان از سر اولین امتحان مجازی اسکایپی خودم می آم و فقط حس مرگ می کنم.

تمام.

چی بود اقا پشماااام.

حالا می فهمم بنده خدا اون دوستم که مهندس نرم افزاره چرا هر بار که تو این پنج شش ماه زنگ می زنه درجا می گه من موهام ریخته سفید شده کچل شدم و بعد شروع می کنه نقیدن درباره ی امتحاناتش.

البته ما هم یک سامانه ی پشم ریزاننده تر داریم برای امتحانات استاژری که هیچ مدل دانشجویی از پسش بر نمی اد مگه خودمون... ولی اخه ناموسا دیگه ویدیو کال؟

مرگ بر ویدیو کال! مرگ بر هرکسی که بخواد تصویر من رو در اشیانه ام ضبط کنه.مسخره بازی ها چیه. یعنی نمی دونستم حوله ی حموم رو ببرم تو کدوم گوری بچپونم استاد نبینه.

یا در و دیوار اتاقم که پر مرغ و این چرت و پرت ها بهش وصل کردم.

یا تنه ام که از بالا تا کمر لباس بیرون بود از کمر به پایین لباس تو خونه!


تهش هم استاد فهمید من عرضه ی استفاده از اسکایپ ندارم، گفت با واتس اپ زنگ بزنید.

به خدا انگار مار نیشم زده بود نمی دونستم چی بگم که این یکی هم بلد نیستم.

خلاصه تهش با ور رفتن یاد گرفتم با نیم ساعت تاخیر نسبت به باقی بچه ها برای اولین بار تو عمرم تماس واتس اپی گرفتم (اون وسط واتس اپ پیام می داد اجازه می دی من به تصویرت دسترسی داشته باشم؟ و من اینجوری بودم که احمق خاک بر سر معلومه که اجازه نمی دم ولی مجبووووورم می فهمی؟ مجبوووور)،

به استاد با واتس اپ زنگ زدم،

فهمید من دقیقا همان پیر تکنولوژی گریز عصا قورت داده ای هستم که ادعا کردم، گفت بشین جواب بده کاریت ندارم بدبخت مجازی گریز. و همه با دوربین و اینجانب بدون دوربین امتحان دادیم.

تهش دیگه دوربینا رفته بود رو سقف هر کی کار خودشو می کرد.

دو تا سوالم که خالی موند کلا.

خیلی زشت شد. جلو شصت تا ادم داشتم می زدم تو سرم می گفتمممم عررررر استاد من با اسکایپ بلد نیستم‌ ویدیو بفرستم!

تهش فهمیدم به خاطر اینه که وبکم نداره سیستمم!! (فول عظیمی بود نه؟)

یعنی یکی دو تا دیگه اینجوری بگیرند، کیلگتون ستاره شده تو اسمون ها.

تهش حتی ایمیل هم نمی رفت جواب ها رو بفرستم، بهم می گفت بیا داخل تلگرام بفرست. یعنی می خواستم برم بالا ساختمون خودم رو پرت کنم پایین در جا. جرئت نکردم بگم من تلگرام هم اصلا بلد نیستم. شکر خدا ایمیل رسید.


حالا انگار چه شاهکاری بود. صرفا جوش باحال بود. برایش هم نوشتم، من می دونم نمره ام خنده دار میشه به خاطر اینکه از زمانی که کلاس مجازی شد دیگه دنبال نکردم، ولی با این حال دوست داشتم کلاسمون رو.

حالا قرار شد به من نمره ام رو بگه اگه زیر هفده بود (چه غلطا) برم حذف کنم معدلم پایین نیاد.

عجب کوفتی بود.

و آن قدر لای روزمرگی ها جا می مانی

که نمی فهمی، انجمن محبوب نوجوانی هات... ماه هاست تخته شده.

و دریغ از هیچی... حتی یک اسکرین شات.

دیگه هیشکی نمی فهمه اون آنلاین سبزه ی ۲۰۱۰ من بودم. همون آنلاین لاله که هیشکی نمی شناختش ولی آمار همه شون رو داشت. هیشکی دیگه از چت های نصف شبی که توش استراق سمع کردم و فکر می کردن روبات اینترنتی ام، خبر نداره. از رمز و راز هایی که کشف کردم و جیک نزدم و پیش خودم تنها تنها زیرزیرکی خندیدم. 

همه ی خاطره هایی که یادم هست و یادم نیست، به محض اینکه بمیرم برای همیشه فراموش می شه. یه پیام واسه یکی گذاشته بودم. مطمئن بودم یه روز تو آینده بر می گرده و می خوندش و چشماش پره اشک می شه. الآن ولی می دونم که اون روز دیگه هیچ وقت نمی آد. 

من همیشه فکر می کردم هرچی بشه انجمن پا برجاست. فکر می کردم بعد سال ها دوباره دور هم جمع می شیم...


بچه ها، ما خاطره شدیم! ما حباب روی آب شدیم و زمان ترکوندمون. 


منم دیگه دلم نمی خواد جلو برم تو زمان.

آیدی اونایی که یادم می آد رو روی کاغذ می نویسم تا بیشتر از این یادم نره. همین الآنش هم اسما رو یادم نمی آد دیگه. 


که جهان جمله سراب است...


.:.  یه روزم درباره ی جمع وبلاگامون این کلمه ها رو پشت هم ردیف می کنیم؟ آره. مطمئنم. اون روز هم می آد. و بدونید، اون روز... دقیقا همون روز...  این دوست مجازی تون، با وجودی که هیچ وقت نمی فهمید چی داره براتون می نویسه.... دلتنگ ترینه. و یه مزه های عجیب غریبی زیر دندوناش حس می کنه که از نوشتنشون عاجزه. بدونید تو اون روز، حسرت لحظه هایی رو داره که قدرشو درست حسابی ندونست. اینم بدونید که جای خاطره هاتون، تو مغز کرم زده ش محفوظه. حتی اگه اون قدری پیر شده باشه که هندل هاتون رو یادش نیاد!