ما جزوه هامون تو دانشگا اینجوریه که تهش یه شعر عاشقانه ای، جمله ی حکیمانه ای چیزی می نویسن فضا تلطیف شه بالا نیاریم از حجم کوفتی بودن مطالب.
ته این جزوه ای که الآن دستمه، از گاندی نوشته ک:
" شما می بایست مظهر تغییری باشید که می خواهید در جهان ببینید."
ببین مُخ ش خیلی می کشیده کاریش ندارم. لبخند تو عکساشم دوست داشتم همیشه.
دیدگاهش وسوسه کننده س خب؟ ولی می شه یه دیقه بیاد اینجا من یه چیزایی رو تو گوشش بگم ببینم تا کجا می تونه پشت دیدگاه روشن فکرانه ش رو بگیره؟
بیا گاندی بیا، اون قبرو ول کن یه دیقه بیا اینجا. حریف می طلبم.
د لامصّب من اگه یه روز بخوام مظهر اونی باشم که دلم می خواد تو جهان ببینم، اگه کشته نشم و زنده بمونم و سرم زیر آب نره توسط بقیه ی انسان ها، به دو ساعت نرسیده سر از منکرات و گشت ارشاد و کلانتری و اوین و کمیته مدافع حقوق بشر و سی آی ای و پلیس بین الملل و فدرال و اینترپل در می آرم! تهش تو آتیش کبابم می کنن، استخونامو تو اسید حل می کنن، و خاکسترمو می ریزن تو رود یانگ تسه کیانگ.
اینقدر خودم نیستم. دقیقا همین قدر.
این قدر بعضی افکارم متناقض با جامعه ی بشری شکل گرفته ی امروزیه. دقیقا همین قدر.
...
در این حد دنیایی که تو رویاهام دارم این شکلی نیس. دقیقا همین قد...
این قدر حرفت چرته، پیرمرد ترور شده ی خوش لبخند.