داشتم فکر می کردم،
اینکه می گویند سوال های "چگونه" دار از نظر هدف و اتیولوژی شون (!نمی دونم چه واژه ای بایست می گذاشتم اینجا!) والا تر از سوال های "چرا" دار هستند، همیشه ( و حتی در خیلی از موارد) درست نیست. و با این ادعا موافق نیستم! :دی
خیلی وقت ها چرا ها، کاملا چگونه ها رو هم جواب می دهند. تازه خیلی هم راحت! فقط ادمیزاد باید عقل و دقت داشته باشه.
خیلی وقت ها یک چگونه صرفا توضیحات اضافه تر و غیرضروری تر و زمان بر تری رو برای یک چرای ساده تولید می کند.
و اره دیگه... کلا نمی فهمم چرا هی می گفتند چگونه گذاشتن جلوی دغدغه ها خیلی بهتره از چرا گذاشتن.
مثال
چرا- چرا آب بخار می شه؟
چون گرما باعث شکست پیوند بین مولکولی می شه.
خوب این جواب برای سوال چگونگی تبخیر آب کافی نیست؟ واقعا هست.
چرا آب بخار میشه معنیش این نی. معنیش اینه چرا آب مایع نمیمونه؟ اصلا برای چی باید تبخیر شه؟ تبخیر بشه که چی بشه.
حالا اصل و اتیولوژی! پرداختن به این مساله چی بوده؟!
وای ده ساعت فکر کردم تازه یکم حس می کنم رو قضیه اشراف پیدا کردم و می تونم باهات موافقت کنم.
خوب درک چرا ها و تمایز دادنشون از چگونه هاخیلی سخته، نیست؟
اقا خودمم ندانم از کدام گوری اوردم این سوال رو، دیدی فلسفانه های وسط درس!
این همیشه اذیتم می کرد که می گفتند چگونه خیلی ارزشمنده،
ولی چرا ارزشمند نیست
چون خودم خیلی زیاد چرا می پرسم و طرفم حرفش تمام نشده من ده بار سوال پرسیدم ازش
البته نمی دونم شاید منطورم چگونه است ولی چرا می پرسم
شاید فکر کردن به گذشته های دور مسبب بیا کردن این موضوع شد
مرسی خواندی
پست عمیقی بود برای خودم!