Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

چیستان :: خواننده ای بود روشن دل/لغت نامه ای ارزشمند به زبان پارسی/مدرسه ی تجاوز به دانش آموزان

همیشه یکی از فانتزیام این بود ک وقتی پول دار شدم مدرسه بزنم. 

این قدر مدرسه آرامش گاهم بود.

این قدر مدرسه برام مقدّس بود.


کتاب خونه هم دوست داشتم تاسیس کنم.

ولی فانتزی م این بود.

شایدم اینجوری بهتره ها؟

کلاس های عملی رو من بعد تو نمازخونه برگزار کنید. الهی هم می شه همچین. لابد فرقش اینه ک تصویرش لایو می ره واسه خدا. خدایا کیف می کنی از اون بالا؟

به شاخک سوسک قسم، دیگه منو دارین گیج می کنید. 

دو دیقه دین و ایمونتونو آف می کنید ببینیم دقیقا چه خبره اینجا؟

::

مدرسه ش ک بکن بکنه،

دانشگاش ک بکن بکنه،

خوابگاش ک بکن بکنه،

نمازخونه ش ک بکن بکنه،

تو اتوبوساش تو تاکسی هاش بکن بکنه حتّی،

تو فرودگاهاش بکن بکنه،

این جو خفه تون نمی کنه؟

چون داره منو می کنه.

داره منو خفهههه می کنه. تنفّس مصنوعی؟ نبود؟ تنفّس دهان به دهانم موردی نداره ها. آزاده‌ آقا. اینجا همه چی آزاده. دوشواری نداریم.


اصلا کاری به هیچ چیش ندارم. به بحث اخلاقی ش، به بحث حقوقی ش، به بحث دینی عقیدتی ش، به هیچ کدوم ازیناش کار ندارم دیگه! در صدر همه چی فقط یه چیزه اذیتم می کنه. چقد هیچی شبیه اون چیزی ک به نظر می آد نیست. این که همیشه پشت پرده ای هست، و پشت پرده های منزجر کننده تر همیشه از جامعه های به اصطلاح باحال تری مثل ما تولید می شن. یعنی گاهی با خودم فکر می کنم... تو سوئدم همینه؟ تو دانمارکم همینه وضع؟ هیشکی خود واقعیش نیست؟ همه چیو قایم می کنن و اداشو در میارن ک نیستن ولی دقیقا خودِ خودشن؟ خب نمی شه از اوّل خود خودش باشن؟ این تناقضه مغزم رو درد می آره.

و اینکه نه، تقصیر اون معلّم پرورشیه نیست. تقصیر این فضاست. اون یارو واتسون بود روان شناس خفنه، اگه الآن بود می زد زیر همه کاسه کوزه هاتون و هیجان هایی ک واسه اعدامش دارید، و می گفت :" رفتار گرایی عزیزانم! رفتارگرایی... این یارو رو محیط این شکلی ش کرده." و بعد منم باهاش موافقت می کردم و براش کف و دست و جیغ و سوت و هورا می زدم.


گاه با خودم فکر می کنم این سریال ترتین ریزن ز وای  رو اگه بخوان از تو وقایع "یک روز" ایران زمین بسازن، دقیقا چه صحرای محشری می شه. سریال اصلی در مقابل سریالی ک من پیشنهاد ساختشو دادم، مثل یه آبنبات چوبی کوچیک و خوش مزّه و خواستنی ه. چیزی نیست اصلا! آبنبات چوبیه واقعا.


و یادتون باشه من اوّلین نفری بودم ک گفتم باید می خونه ها و بار ها رو بازگشایی کنیم تو ایران. خط... نشان... درست شدنی نیست. اوّلین بار رو خودم می زنم. رقاص و اینا هم می آرم. و پر از نماز خونه. فرض کن! بهشته نه؟! رو آپشن دانش آموز هم فکر می کنیم واسه نمازخونه های وی آی پی مون.  مرامتونو.

نظرات 21 + ارسال نظر
شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 00:47 http://florentino.blogsky.com

هممون یه ویترین شیک شدیم که خدا میدونه پشتش چه لجنی مخفیه.

من و تو...بیا روراست باشیم. هیچی نمیخواد بگی..فقط یه دقیقه فک کن ببین چندتا فانتزی سکسی و عقده ی جنسی و تجربه محال تو ذهنته که همش حاصل سرکوب و بی تجربگی و بی آموزشی تو این زمینه ست؟

هوارتا‌..

این فقط یه موردشه. یه مورد تابلو که وقتی گندش در میاد همه آخ و اوف و تف و لعنتشون بلند میشه ..
تو همه چی سرخورده و بی تجربه ایم..پتانسیل خوب زندگی کردن داریم نمیگم که نداریم ولی انقدر خورده تو سرمون و جبر خراب کردن سر زندگیمون که پتانسیل آرزو شده..محال شده‌...بخوایم هم نمیشه..از همدیگه خواستن گرگ بسازن واسمون و ساختن. همه گرگ شدیم.
علاجم نداره خداییش..فقط مگه همه مهاجرت کنیم و این جامعه ۸۰ میلیونی رو تو ۷ میلیارد آدم حل کنیم شاید کثافتش کمتر تو ذوق بزنه

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 00:50 http://florentino.blogsky.com

البته این که فقط ادعای پوچیم و قشنگ حرف میزنیم و وقت عمل ** میزنیم یادم رفت..
یه نمونه ش خود من..ببین چه قشنگ حرف میزنم !

پع پغ، نچ.
اگه یه درصد ایده ای داشتی ک تو دنیای واقعی چه جونی می کنم تا حرفایی ک می زنم چرت نباشه هیچ وقت اینو واسم کامنت نمی کردی.
البتّه اینم هست ک ، می دونی اکثرا شکست می خورم! من تقریبا از ترسم اصلا حرف نمی زنم ک چیزیو نقض کنم. هاها.

+ ولی حداقل احساس ادعای پوچ بودنم ندارم دیگه. یا کمتر دارم. بیشتر تو این مایه هاست ک ادعاهای نهی شده ی هرگز گفته نشده. ولی وجود دارن. این تو!
بخوام دقیق بگم از متن همین پست، من خودِخودشم، ولی نه اداشو در می آرم ک هستم، نه اداشو در می آرم ک نیستم.

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 00:58

شتتتتتتتتت!باز هم تجاوز؟!؟؟؟!!!!!!!!!!!!

نگو شت، بگو شععععت.
اقرار پشت اقرار،
انکار پشت انکار،
تکرار پشت تکرار.

+ دیروزم ک دعوت نامه م رو رد کردی. دیگه دعوتت نمی کنم به مناظره! :-"

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:16 http://florentino.blogsky.com

میدونم چه جونی میکنی و میدونی چه جونی میکنم گاها..ولی آخرش چی؟
بهت میگن کسخلی...بهت میگن تو بچه ای..بهت میگن جیبت پره حرف مفت میزنی..بهت میگن زندگی نمیفهمی...بهت میگن دنیا اونجور که فک میکنی نیست
میخوان مجبورت کنن که جبری رو که قبول کردن قبول کنی. آخرش هم باید قبول کنی. تلاشی هم که واسه تغییر کردی به قول خودت میشه یه پارچ آب که خالیش میکنی رو سی پی یو سوزان وجدانت..!

مخم کار نمیکنه دیگه...بیشتر حرف بزنم شر میگم. بگیرم بخوابم بهتره

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:17

دعوت نامه؟؟؟

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:24 http://florentino.blogsky.com

@مهرزاد
تو وبلاگ من به منظره دعوتت کرد بابا....برو پیدا کن دعوتنامه ش را...خودم نمیدونم کدوم پسته خودت برو بجور

یعس، درباره ی رنگ صورتی خودکار های شایان بود.

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:33

واقعا الان انتظار داری برم بین همه پست تهویه بگردم دنبال کامنتت؟؟؟!!؟؟؟؟!؟؟!نه واقعااااااااا؟!!؟!!!!!!؟؟!!!!؟؟

مناظره بخاطر خودکار های صورتی تهویه!؟چرا؟

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:39 http://florentino.blogsky.com

@مهرزاد

آقا به من و خودکار صورتیم ارتباطی نداره..بحث خودتونه.
اون پسته هم خیلی تابلو هستش..اگه میخوای آدرس بدم بری ببینی:دی

(وی مناظره دیدن را خیلی دوست دارد)

همون که مناظره خیلی دوس داره چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:42

http://florentino.blogsky.com/1397/03/06/post-1078/#comments

mehrzad چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:44

خودم رفتم پیدا کردم این دعوت نامه رو..حالا جدای از اینکه وبلاگ تهویه جای مناسبی برای گذاشتن دعوت نامه نیست،چرا الان با هم سر خودکارای ایشون باید بحث کنیم؟نکنه متهم شدم ب زنان علیه مردان؟!هوم؟

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:49

خانم مهرزاد شما احساسات پاک من و این آقا رو به عنوان دوتا مررررد خودکار دوست زیر سوال بردین...

واقعا تا کجا تبعیض جنسیتی؟
تا کجا انحصار طلبی؟
تا کجا سلب حق خودکار صورتی داشتن یک مرد از طرف شما زن ها؟

(خودش از حجم شر و وری که میگوید خنده ش میگیرد)

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:51

هرچی خودکار صورتیه برای تو و دم فرفری:/خودکار آبی بیک مارا بس.

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 01:53

هر چی خودکار صورتیه..مال تو
هر چی که بیک خشکه داریم..مال من

احسان خواجه امیری طور.

کیلگ تو دیگه نیا. پیروز شدیم رفت :)))

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 02:02

پیروزی چی؟کشک چی؟

ولی جدی دلم میخواد بدونم مناظره چرا؟

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 02:22

خب الان رفتم یکم تو سایتا گشتم و ماجرا رو متوجه شدم.
فقط اینکه چرا میگی تقصیر معلم پرورشی نیست؟یعنی چی واقعا؟و بعد اینکه من موندم یه ادمی که داره میره راهنمایی(با همون متوسطه ی اول) چطور بلد نیست از خودش دفاع کنه؟چطور نتونستن اعتراضی کنن؟قاعدتا معلمه نیومده اینا رو با طنابی چیزی ببنده.

شایان چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 09:26

@مهرزلد

مشروب داده بهشون مستشون کرده

مهرزاد چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 15:25

بببین اخه مگه فقط یه بار بوده که میگی مشروب بهشون داده و مست شدن نمی فهمیدن چیکار میکردن؟!
اما خب بازم جای شکرش باقی که خونواده هاشون سعی نکردن این موضوع رو قایم کنن

t چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 17:45

جوکه اصن.سریاله.
مواظب باشیم مارو نکنن :|

beny20 جمعه 11 خرداد 1397 ساعت 02:00 http://beny20.blogsky.com

واقعا نمی دونم ما داریم به کجا میریم ،
یه سری از خبر ها رو هیچ جوری دلم نمی خواد باور کنم ،
هی میگم حقیقت نداره ، حقیقت نداره ،
یعنی یه آدم واقعا این‌ همه می تونه
بی شرف و بی وجدان و بی ناموس بشه ...

beny20 جمعه 11 خرداد 1397 ساعت 02:12 http://beny20.blogsky.com

عصبی شدم ، حسه خوبی که از کامنتت گرفتم رو فراموش کردم ،
کیلگ من الانم به افتخار تو پا واست میکوبم زمین
و واقعا ازت ممنونم ، همیشه به یادتم عزیز جان ...

و سرعت رو از 160 بیشتر نشه
این شوخی منو جدی نگیریاااا ،
دیگه باید یه سرعتی بریم که بتونیم ماشین رو کنترل کنیم ..

و در پایان باس بگم
چشم کسی رو جریمه نمی کنم
اگرم مجبور شدم اینکارو کنم
واسش فقط ده هزار می نویسم خوبه :)

عخی، روانم شاد شد. مرسی.

تو بچگی ها همه می خواستن پلیس شن، تو الآن واقعا داری بش می رسی... خیلی راضی کننده س.

شوخی چی؟ اتفاقا آقا 160 رو شدیدا راضی ام.
آخه رخش سفید من دیگه غوغا که می کنه صد و چهل تا می شه رفت باش تهش سرفه ش می گیره.:دی
تو جریمه هم تاکید کنم حواست به دانشجو جماعت باشههههه. پول نداریم ما. گناه داریییییم بنی.

beny20 جمعه 11 خرداد 1397 ساعت 19:10 http://beny20.blogsky.com

قانون جدید :
جریمه کردن دانشجو ممنوع ،
با آن ها باید فقط دوستانه برخورد کرد

کیلگ ببین به دانشجو ها یه پولی هم میدم خوبه ؟؟؟
راضی ای الان ؟؟

آرررررررره
جوووون
شدیدا؛
قویا؛
تو سرگرد مورد علاقه ی من می شی بنی بیسته. به نیابت همین بیست سال سنّت که هنوز بیست و یک نشده، ماهی بیست تومن هم من راضی ام.
اصلا آقا طبق همون شعری ک گفتم،

"ما پلیسو دوس داریم
بش احترام می ذاریم."

بعد اینجا رامبد جوان می آد می گه "خیییییییییلییییییی!"

وای من اصلا تو فامیل و دوستان و دوستان دوستان و آشنایان و آشنایان آشنایان، هیچ کس رو از نزدیک نمی شناسم که پلیس باشه، خیلی هیجان زده شده م الآن. بی صبرانه دوست دارم بخونم مسیری ک برات پیش می آد رو.

ولی یاد سریال ناتاشا افتادم یک آن،
نری تو این عملیات های جنایی بلایی سرت بیاد ها.
پلیس شهر بشو ک امن باشه جات.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد