Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

مخوف طوری

و از توی همه ی این به اصطلاح بابام کسخلک بازی هایی ( :)))) ) که من امشب در آوردم، یه فیلم درام عالی هالیوودی در می آد حول محور اینکه دوران بلوغ، و بعد از اون نوجوانی و حتّی عنفوان جوانی چقد دوران داغون حمّالی طوریه که کم ترین کسی می تونه از دریچه ی چشمات به امور نگاه کنه. به خدا آدم زجر می کشه. چیه، بگذره سریع تر. 


آدم رو احساسات خودش هم کنترل نداره حتّی.


انگار یه کامپیوتر باشی، کنترلت رو داده باشن دست یه بچّه ی دو ساله... طرف رندوم با خودش نشسته، دستاشو می ماله به هم، تخمه می شکونه می گه: 

"خب امشب محض تنوّع می خوام امتحان کنم اگه دکمه بنفشه ی کنترل رو فشار بدم چی می شه؟"


یعنی اعصاب معصاب واسم نمونده این قدر که در عرض چند دقیقه به صورت آنی عصبی شدم، پشت بندش قهقهه زدم، سرفه کردم ، باز پشت بندش قهقهه زدم، سرخ و گر گرفته شدم، بازم پشت بندش قهقهه زدم، ساکت شدم و حتّی تو سکوت بازم قهقهه زدم. ازاون ور آب دهنم پرید تو گلوم تا مرز خفه شدن رفتم، سبابه ی دستم رو هم با چاقو تیکه کردم راستش.


تهش دیگه بابام ول کرد گفت: "خانوم این واقعا خُل شده ها! چرا اینجوری می کنه؟"

خر درون. پدر من. خر درون رو گذاشتم رو اتو پایلوت.


دیوونه هم خودتونید، راستش الآنم دارم فکر می کنم این دستمال خونیه که دور انگشتمه رو به عنوان یادگاری از جَنگ امشب اضافه کنم به صندوقچه ی  غنائم کاپتان جک اسپارو یا خیر!

تموم شد دیگه، گور باباش.

من مجروح شدم، ولی زنده موندم. 

می گن ک چیزی که تو رو نکشدت، قوی ترت می کنه.

فردا روز بزرگی ست...

نظرات 11 + ارسال نظر
شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 09:37

حالا مام جنگ داریم ولی خودنونو به کسخلی نمیزنیم. مثلا دیروز که گفتم...حرف خودمو زدم. داشتن سر قضیه نیمکته دخالت میکردن میگفتن باز داری درس نمیخونی..منم گفتم ببین از این بدبخت تردقراره بشم؟...چرا من هر گهی بخورم شما باید بیاین دخالت کنید؟؟..
شعور به خرج دادن رفتن بیرون خرید :))))

آخه من کلا درکی ازش ندارم. تو به من بگو وقتی به طرف می گن داری خودتو به کسخلی می زنی از نظر واژه یعنی چی؟ یعنی دقیقا چه مدل از نمایشنامه ای رو داره پیاده سازی می کنه که خودش خبر نداره؟

شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 11:58

ببین کسخلی تعریف مشخصی نداره. ولی انجام یه رفتار نامعقول که در حد یه شعور یه بچه ست یا هیچ توجیه عقلانی نداره رو میگن کسخلی. مثلا وقتی دارن باهات حرف میزنن یهو شیهه بکشی تو کسخل محسوب میشی

پس من واقعا کسخلم. :)))))))
تا امروز زیر پوستی حس می کردم همین معنا ها رو داره، ولی نپرسیده بودم راستش از کسی.

الآن دیگه مطمئن شدم که واااااااای من خیلی خیلی کسخلم. حجّت بر من تمام شد. کسخل اعظم. گفتنش هم حس خوبی داره حتّی.
اصلا می خوام بیوی وبلاگم رو عوض کنم زیرش بنویسم به بلاگ کسخل اعظم خوش آمدید. قشنگ همین چار پنج تا خواننده هم که دارم رو هم بپرونم با دستام.

سالادفصل چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 11:58

جل الخالق...

چیش نماد جل انگیز بودن خالقت بود؟ :))))

سالادفصل چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 11:59

ساعت کامنت منو شایان:/
برای دومین بار دو تا کامنت کاملا هم زمان گرفتی

و تو هر دوتاش مرسی از آستامینوفن پروداکشن.
جدّی جیگر آدم حال می آد این لذّت های نهان رو کشف می کنه.
سپاس.

شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:01

اینم ببین
http://s8.picofile.com/file/8309390968/IMG_20171018_115920.jpg

خدا نکشدت. :)))))
لری اند اینا؟
می خوام استفاده کنم ازشون خیلی به دلم نشست.
یک دو سه تستینگ:

آقا من شدیدا این چند روز، کوس گیجی بیگیفتَم. دنیام خیلی کوس کوسی شده لامصّب.

وای، عح لعنتی به اندازه فاک بار معنایی داره گفتنش.
اگه به کسی بر نمی خورد، تو ذهنم تکّه کلام می کردم اینا رو. هعی...

شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:02

تازه آنلاینم هستیم..خوبه ها.
چت رومش کنیم؟؟

آقا چت رومش کنید، چت رومش کنید.
من چت روم دوست. خیلی خیلی دوست.

شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:03

دوتا همزمان نمیشه داد. من زدم گفت کد اشتباهه..ولی درست بود!

بعله، من که موافقم با این فرضیه. ولی کلا احتمال هم ثانیه شدن خیلی کمه. اون قدر که صفر بگیریمش حتّی.

سالافصل چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:07

ساعت و دقیقه اش ک یکیه..ثانیه اش یکم فرق داره..

شایان چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:52

بار اول هم ثانیه بود فک کنم

آرام چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 17:52 http://Peace-road.blog.ir

پیدات کردم بالاخره:|||

سلام:|

مگر گم شده بودم؟ :))))
سلام بر تو.

لولی وش مغموم یکشنبه 30 مهر 1396 ساعت 19:14

میدونی پسرام عین دخترا سیکل ماهانه دارن؟ یعنی به صوذت پریودیکال هورموناشون به هم میریزه و زمین و زمانو به هم میدوزن.

آره سر کلاس غدد بهمون گفتن. تو اینترنت هم به چشمم خورده بود چند بار.

این پست یه داستان جداگانه ای داشت واسه خودش به کل. شاید یه روز که کوک بودم، نوشتمش. ازونایی ه که جون می ده واسه سوژه ی فیلم شدن. هنوزم به نظر خودم واکنشم اکی بود، اینا خیلی درک نمی کردن دریچه ی چشمای منو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد