Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

فروشگاه

می خوام فروشگاه اینترنتی راه بندازم. شاید برای بچّه های علوم پزشکی.

:-"

جدّی. تا همین حد بی خیال و بی کار و کلّه بوی قورمه سبزی دهنده. 

شاید حداقل این طوری مزه ی زهر ماری تو ذوق زننده ی زیر زبونم رو کم تر از این روز ها حس کنم.


به نظرم این بچّه های نسل جوون خیلی مفت پول می دن بابت لوازم غیر ضروری. با خودم گفتم خب چرا من نچاپم شون اگه پولشون اضافه س؟ :))))

ایده ش رو هم دارم و تقریبا کاملا مطمئنّم اگه همّت کنم، می گیره. فقط مونده مطرح کردنش با خانواده م، دو تا از دوستام که باید همکارم شن و نیاز به دانش شون دارم و با خودم فکر کردم هر کدوم سی درصد سهم داشته باشیم، و بعدش هم استارت.


 اینا رو کی فهمیدم؟ وقتی که امروز با هفت تومن و یه دانش کامپیوتری مختصر، ده عدد از چیزی رو درست کردم که یک دونه ش رو چهار پنج سال پیش تو نمایشگاه های مدرسه ی خودمون پنج تومن می خریدیم.

یعنی الآن بگیریم ده تا پنج تومن می کنه پنجاه تومن، از اون ور هفت تومن اوّل رو ازش کم کنیم چهل و سه تومن سود خالص داره. :-" راضی کننده س.


این بچّه های علوم پزشکی هم که سرشون رو با پنبه ببری صداشون در نمی آد برای همین گروه هدف خوبی هستن.

این یکی رو از کجا فهمیدم؟ با توجّه به رفتار هایی که تو دانشگاه می بینم. :)))) 

مثلا فرض کن ما امتحان علوم پایه داریم تو اسفند که باید تمام درسای این دو سال و نیم رو مثل حالت کنکور دوباره امتحان بدیم تا بتونیم وارد مرحله ی بعدی شیم. برای امتحان علوم پایه هیچ منبع به درد بخوری وجود نداره و تقریبا بازار کتابش فقط دست یه گروه خاصّه. چون فقط همون یه گروه همّت کردن کتاب چاپ کنن.

چون ما جامعه ی بسیار پزشک پروری هستیم، مردم اصلا ابایی ندارن از هزینه کردن برای خرید. عین چی خرج می کنن. رفرنس هایی که خروار خروار براش پول دادن تو این دو و نیم سال و هیچ به کارشون نیومده رو بی خیال...! همین ترم آخر،  نفری صد و پنجاه تومن (مای گاااااد!) کم کم ش فرو کردن تو حلقوم اون انتشاراتیه که گفتم بازار کتاب دستشه. و اون انتشارات هم چون تکه، هر روز داره قیمت می کشه رو کتاباش.


و بله من هم چون هیچ خری رو پیدا نکردم که ازش کتاب قرض کنم، الآن حدود دویست و بیست تومن پیاده شدم واسه کتابای لعنتی. چون ترم های پیش هم رسما همه چی رو قرض کردم و پس دادم و هیچ کوفتی ندارم که الآن بخوام از روش بخونم. 

ولی  نیمه ی مثبت لیوان اینکه یس بالاخره یه کتاب مرتبط با علوم پزشکی خریدیم گذاشتیم رو طاقچه.


من نمی خوام تو فروشگام کتاب چاپ کنم دست ملّت ولی به نظرم بازم با این وجود ایده م می گیره کارش. چون یکم زیادی همه فکر اینن که بگن ما علوم پزشکی هستیم و فاز پریستیژ بردارن و به کل جهان حالی کنن که یه سر و گردن از همه بالاترند. منم می خوام از همین نقطه ضعفشون استفاده کنم و پولدار شم.

اگه گرفت، یکی از دوستای مهندسی م و یکی از انسانی ها رو هم می آرم تو کار که رشته های دیگه رو هم بدوشیم قشنگ.


ببین کی گفتم کیلگ. دیگه حوصله ندارم با مامان بابام سر پول های کلان و هنگفتی که خرج من کردن ولی از نظرشون دارم به فاک می دمش بحث کنم. 

البتّه یه بحثی که هست اینه که الآن داغم هنوز و اگه تو استخر هم بندازنم، سوختگی م نمی خوابه حالا حالا ها بابت پولی که به زور مجبور شدم امروز خرج کنم، یعنی امکانش هست فردا که بیدار شدم از هارد مغزم پریده باشه همه ی این ایده ها.

ولی نه خیر، نمی ذارم. 

نظرات 8 + ارسال نظر
سالادفصل پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 16:02

مهم تر از هشتگ ایا کیلگ پولدار میشود اینه ک ایا کیلگارا این ایده را عملی میکند؟؟؟

عح یعنی داری غیر مستقیم میگی من تا این حد گشادم؟ :|
بعله می کند. ببین کی گفتم.

سالادفصل پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 17:54

ربطی به تنبل بودن یا نبودن تو نداره کیلگارا..ادما از این ایده ها زیاد ب ذهنشون میرسه(مخصوصا وقتی پول خرج کرده باشن و ..)اما خب تعداد تقریبا میشه گفت هیچ کدوم از این ایده ها عملی نمیشه(چیزی که خودت هم تو پاراگراف اخر بهش اشاره کردی) حالا امیدوارم این ایده ات رو عملی کنی..
راستی تو پست گفتی یه چیزی درست کردی که چند سال قبل نمونه اش رو تو مدرسه اتون پنج تومان میفروختن،چی بوده این؟و ایا خوب نیود اگر عکسش رو اخر این پست میذاشتی؟!هوم!؟

خودم هم کاملا واقف به اینا هستم همون طور که فهمیدی ولی کاش اینجور که فکر می کنیم نشه تهش.

اون وسیله رو هم خیلی مایل بودم که ذکر نکنم حس می کنم وجهه ی خوبی نداشت بیان کردنش خیلی ولی اگه باعث کنجکاوی ت شده اون قدر شخصی نیست که نتونم بنویسمش، آرم سمپاده. ما یک سری نمایشگاه و سمینار و کارگاه داشتیم و هر سال یکی مسئول برش لیزری اینا بود و تو اون بازه پخش می کرد بین کل مدرسه. رو پلکسی گلاس درش می آوردن.
دیگه خیلی لوس و ننر طوری بود اگه عکس ش رو می ذاشتم. :))) و البتّه اصلا به ذهنم هم خطور نکرد چون در شرایط آپلود عکس نبودم حقیقتا اون زمان. لای کابینت های آشپزخونه درگیر پیدا کردن پماد سوختگی بودم بیشتر. :))))

امیر پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 21:10

حالا چی ساختی دکتر؟

چی میخوای بدی دست این قشر مظلوم؟

چه در سر داری کیلگ کبیر؟

هنوز در حد ایده س و هیچ چی نساختم.
ولی خیلی کارا می شه کرد به نظرم. بیشتر به دست سازه های هنری ربطش می دم.
پیکسل، دست بند، نشان کتاب، ماگ، تی شرت، جا سوئیچی و امثالهم.

سالادفصل پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 23:23

پیج jigoolimed رو شما یه نگاه بنداز:)

خدا منو بکشه. هر چی سریع تر پلیز.
می خوای بهم بگی وجود داره؟ :<
نه خب دلشو دارم نگاش کنم. به نظرم ایده هاش شبیه مال من نباشن. الآن می رم می بینمش.

پ.ن: دیدمش. نه خیر. من به وسیع تر از این حرفاش فکر کرده بودم. چار تا عکس قلب که کاری نداره در آوردنش. ولی خب تا حدّی هم شبیه بود.
ولی در هر صورت آره باهاشون رقابت خواهیم داشت و در عرض دو ماه کنارشون خواهیم زد. :-آیکون کول و اینا
چون ایده ها فراتر از این حرفاس. واسه هر رشته ای یه چیزی درست می کنم که فقط خودشون بفهمن چیه. :)))
اون فاز دوم که شامل وارد کردن بقیه ی رشته هاست رو هم سریع تر استارت می کنیم که دیگه شبیه این گروهی که گفتی نباشیم و نگن کاپی رفتیم ازشون.

سالادفصل پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 23:45

اره کاراش خیلی متنوع نیست و کم کم داره بقیه چیزا رو هم اضافه میکنه.اتفاقا برای یه دانشجوی پزشکی ه فک کنم:)

Wtf.
آقا یعنی که چی من هرچی ایده می زنم یکی عین خودم قبل تر کشفش کرده؟ راضی نیستم هیچ.

روشو داشتم می رفتم بش می گفتم بیا با هم همکاری کنیم اگه خوب تا الآن مخاطب جمع کردی.

امیر جمعه 14 مهر 1396 ساعت 09:25

خوبه خوبه
موفق باشی

فقط واسه علوم آزمایشگاهی هرچی درست کردی یه نسخه شو با پست بفرست واسه من (پولشو هم نمیدما . رفاقتی بفرست )

تو کلا حسابت جداست، با هواپیما شخصی می فرستم برات.

لیمو جمعه 14 مهر 1396 ساعت 14:51

منم از این منبع درامدها میخوام :-!

تو بذار اگه گرفت و خواستی :)))) عضو افتخاری ت می کنم. یا خودت دست به کار شو شاید سریع تر بهش برسی. اعتماد به نفس می خواد + یکم سرمایه + خلاقیت + تلاش و کلّه شقی
ما هم هنوز هیچ غلط خاصی نکردیم. فعلا که خودمونم شوت معطلیم. هی فقط ایده ش تو کلّه م وول می زنه اعلام وجود می کنه. عح.

امیر جمعه 28 مهر 1396 ساعت 11:08

کیلگ چند وقته یه چیزی تو مایه های این چیزی که تو گفتی توی تلگرام دیدم ولی وقت نشده بیام اینجا بهت بگم

این آیدی کانالشه:

@ibstamp

توی تلگرام

گفتم از همین الآن رقیبتو بشناسی :)

همون اوّل هم که اعلام کردم هم یکی دیگه تون اومد آدرس پیج اینستای مشابه گذاشت برام.
می بینی بیزینس ما رو؟ هی.

ولی هنوز از کلّه م نپریده ها. تو فکرشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد