Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

حس خوب شاید

   یکی از بهترین حس های دنیاست که تمام سوال هات رو از حلقوم معلم ها بکشی بیرون و استاد مزبور مجبور باشه به صورت کاملا علمی جواب بده و راه فراری نداشته باشه و وقتی بلد نیست خیلی شیک بهش بگی: "پس شما هم مثل من بلد نیستین!!!"

هرچند استاد زیست ما با سواد تر از این حرفاست. نمی شه گیرش انداخت. هنگ می کنه گاهی محو نگاهت کنه. ولی اشتباه تا حالا نکشیدم بیرون ازش!

مرسی آقای جونور. امروز خیلی حال کردم با سوال های زیستم و بیشتر با جواب هایی که بهم دادین. حال کردم با ده صفحه ی سوالی که نوشتم و با صبر ایوب جناب عالی که عین ده صفحه ش رو جواب دادین! هوووف. واقعا که صبور. سیمپل هم بود منو از زیر گیوتین ردم می کرد همه رو تف تفی جواب می داد!


   یکی دیگه از بهترین حس های دنیا اینه که کلید امتحان ریاضی باشی. تو این مایه ها که وقتی میای بیرون یه جمع کثیری از بچه ها بریزن سرت چک نویس هات رو ببرن بخونن! البته اغراق نشه! جمع کثیر یعنی در حد چهار پنج نفر! :)) اونقدرا هم معروف نیستم.


دلخوشیم به همینا دیگه. ما که تو زیست تجربی اوضاعمون آبکشه. حالا فعلا داریم سوارخ های آبکش رو با آدامس بادکنکی می پوشونیم. امیدوارم آدامس هاش دوام بیاره تا یک ماه دیگه!


+باید یه پیوند درست کنم برای بلاگ در آینده ی نزدیک : بهترین حس های دنیا...

خیلی کار ها و چیز ها هستن که حالم رو عالی تر می کنن. باید یه روز نزدیک کنار هم جمعشون کنم.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهرزاد یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 ساعت 16:37

چ صبری داشته دبیرتون..اگه من بودم عمرا این همه رو ج میدادم..صیر ایوب و صیر یعقوب چ فرقی داره پسرم؟؟؟

لفظ هاشون که فرق دارن.
صبر یعقوب رو که می دونم چیه. در فراق حضرت یوسف و ...
ولی ایوب رو نمی شناسم و نمی دونم حتی که صبرش چی می تونه باشه! واسه خودم هم سواله.
کلا اطلاعات دینی زیر خط فقر. همان سان که درصد کوفتی دینی.

مهسا سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 12:12

حضرت ایوب یکی از صبورترین آدماس.
یه دوره ای از زندگیش همه چی داشت و بعد خدا همه چیو ازش گرفت!
حتی به بیماری جذام(املاش درسته عایا؟) مبتلا شد اما صبر کرد و همه چی به روال عادی برگشت!
چکیده ای بود از اون چیزی که من میدونستم و معلمای دوره ی دبستانم واسم تعریف کردن!
به خاطر قضیه هندوانه اینا...
عهههه همش 4_5 نفر؟؟؟؟
چه ضایععع!
کیلگ داغونیااا!
:))))))))

راستش طوری سوال شده بود که یه لحظه احساس کردم تمام مدت حضرت ایوب و یعقوب یه نفر بودن و من نمی دونستم.
مرسی. کلی به دانشم اضافه شد با همین یه نظر.
آره املای جذام درسته.
گفتم که...
دلخوشیم شده همین فقط. هر چند که خیلی کمن و به چشم نمیان. ولی به هرحال هستن کسایی که هنوز قبولم داشته باشن. و این خیلی به من روحیه می ده!
اینا رو به هندونه ترجیح می دم :)))))
داغون بودن هم عالمی دارد جدا!

مهسا چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 00:18

خواهش میشه دوست گرام!
درک میکنم چی میگی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد