Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

می خواست کول باشد ولی کول آفریده نشده بود

- فلان طور و اینجور و اونجور. یو ها ها ها ها هاخخخخخخخخ. :))))))))))

- کیلگ؟ خودت حرف می زنی خودتم قهقهه می زنی؟

- آره آخه... یو ها ها ها هاخخخخخخخخ. :)))))))

- مطمئنّی حالت خوبه کیلگ؟

...

چ می دونم این حال هیچ وقت واسه من حال نشده که بدونم کی خوبه کی بده. زده به مغزم مجنون شدم لابد. یو ها ها ها هاخخخخخخخخ.

(مراسم شام ما - همین الآن یهویی)


خوب چی کار کنم پدر من؟ شدم عین ایوان سالیوانی که نمی تونه با ظاهر هیولاییش یه بچّه کوچولو رو بترسونه حتّی. با اون قیافه ی عبوس شما ها، من باید خودم به خودم بخندم که مغزم دلسرد نشه. نیس؟


در هر صورت حال خودم که هیچی، ولی حال وبلاگم رو می دونم تا حدّی. در شلم شوربا شعله قلم کار یا شور یا بی نمک ترین وضعیت خودش به سرمی بره این روز ها. دوستش ندارم هیچ. حتّی خودمم جذب نمی کنه. قبلا ها بعضی پست هام رو اینقدر می خوندم و کیف می کردم که خوابم می برد باهاش حتّی. من کی اینقد تو بلاگ نویسی گند می زدم که الآن؟ این روزا بیشتر فرصت می کنم وبلاگ بخونم. یه سری وبلاگ ها رو که می بینم فکّم می افته با خودم می گم غلط می کنی اسم خودت رو بذاری بلاگر ازین به بعد ای بی چاره ی چرت و پرت از خود مترشّح کننده.


* به عنوان مشتی بر دهان کسانی که نگذاشتند در فیلد مورد علاقه مان تحصیل را بکنیم، فردا نمایشگاه تخصّصی کامپیوتر و رسانه ی دیجیتال، الکامپ  را با قدم های همایونی مان می آراییم. باشد که یکی را بجوریم، روی مرداب به پشت خوابیدن را یادمان دهد. و قسم به سطح آدرنالین خونم.