Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

هفت هزار و هفت صد و هفتاد و هفت روز

And welcome to my fuckin 7777 th day of life...!

" The Due Day. "

و ازین دست احساس ها. 


من،

کیلگارا، 

امروز، به تاریخ هفدهم خرداد،

در سال یک هزار و سیصد و نود و هفت،

هفت هزار و هفت صد و هفتاد و هفت روزه شدم،


و تلاقی اسرار آمیز این همه عدد هفت یک جا، 

و در عین حال معمولی بودنشون...

فقط گیجم می کنه. انگار که از یه خواب بیدار شده باشم و دیگه نتونم تشخیص بدم صبحه یا شبه. وقتی ک عدد ساعت رومیزی با تاریکی هوای بیرون هم خوانی نداره و می فهمی این فقط یه خواب خیلی طولانی عصر گاهی بوده...




Your only one day

بیایید فرض کنیم شما فقط یه روز دارید از کل بیلیون ها روز دنیا،

یه روز خیلی خیلی  مخصوص... 

خیلی خیلی... ! ... ! ... !

خیلی تا تهش.

که فقط هم قراره یه بار تجربه ش کنید. 

یک بار؛ برای اوّلین بار و آخرین بار.

یه روز مال خود خودتون،

که منتظرشید مدّت هاست...

یه روز که باید تو ذهنتون ثبت شه به هر روالی ک هست،

و ته دلتون این حسّو دارید ک خب نباید گند بخوره توش چون روز شماست. ایده آله.


مثلا اسمتون کیلگاراست؟

بهتون می گن اکی، ما روز کیلگارا رو در نظر می گیریم. 

یک روز از کل روز های نامتناهی جهان رو اختصاص می دیم به کیلگارا، 

یک بار برای همیشه.


یک بار؛ برای اوّلین بار و آخرین بار.

این روز، روز مرگتون نیست؛

مثل این موضوع انشا معروفه نیست ک می گن آخرین روز زندگی تون رو چی کار می کنید و شما می گید چون تهشه، می زنم به سیم آخر و هیولای درونم رو آزاد می کنم.

روز تولّدتونم نیست ک سالی یه بار احساس تعلّق خاطر کنید به دنیا و یه سال بعد برگرده.


بیشتر مثل رصد یه ستاره ی دنباله داره،

یه روز معمولی از بین هزاران روز زندگی تون،

که باید تبدیلش کنید به روز خودتون...

چون این ستاره ی دنباله دار هر ده هزار سال یک بار قابل رصده.

یعنی با توجّه به عمر انسانی تون، این روز یه جورایی اوّلین و آخرین شانستونه. دنباله داره اگه بره، رفته.


حالا سوال اینه... here's the question:


شما واسه این یه روز که قراره یک بار برای همیشه روز خودتون باشه و هیچ وقتم قرار نیست برگرده، چی کار می کنید؟


از هر ژانگولری ک به ذهن هر کسی ک از این جا رد می شه برسه، استقبال می کنیم.


عزیزانم شما اگه قراره روشن بشید هر کدومتون، همین یه باره. یعنی اسمم ننوشتید مشکلی نیست. شناس بودن حتّی در همین حد مجازی خودمون، قوه ی تخیل و ذوق آدم رو محدود می کنه تا حدّی. نیس؟  من کامنتای این پست رو با چنگ و دندون  می خوام می فهمید؟ شرم آورانه ترین هاشو حتّی، چرت ترین هاشو حتّی. خل وضعانه ترین هاشو حتّی. معمولی ترین هاش رو حتّی. 


درسته کائنات هیچ وقت در اون جهتی که ما می خواییم پیش نمی ره،

ولی بازم...

من می خوام بدونم شما تو روز خودتون چی می کنید؟ می رقصید؟ سیگار می کشید؟ نماز می خونید؟ می رید نوک کوه؟ ستاره های آسمون رو می شمارید؟  سوت می زنید؟ می رید تو جمع و فک و فامیل؟ مامان باباتونو بغل می زنید؟ می رید پیش صمیمی ترین دوستتون؟ یه روز از خونه فرار می کنید ک تنها باشید؟  روزه می گیرید؟ فیلم می بینید؟ آهنگ گوش می دید؟ بازی کامپیوتری می کنید؟ فوتبال می بینید؟ حموم می رید؟ از درخت آویزون می شید؟ تو پنکه فوت می کنید؟ هسته ی زردآلو می شکونید؟ می خوابید؟ عشقتون رو می بوسید؟ دست می کنید تو پر مرغ؟ چی واقعا؟ چی کار می کنید؟ و نیازی نیست لزوما شادی آور یا انرژی بخش یا کار بزرگی باشه. من تمام گزینه های ممکنی ک تو ذهنتون هست رو می خوام. یعنی حتّی یکی واسم بنویسه کل روزم رو گریه می کنم بازم می گم اکی اینم یه آپشنه. یکی بگه من فقط یه لیوان چای می خورم پشت پنجره، بازم با وجودی که می دونم کلیشه س، ولی خب یه آپشنه و می خوامش. 


می خوام بدونم، تهش وقتی اون روز تموم شد، به واسطه ی کدوم سلسله از کار هایی ک انجام دادید این شجاعت رو به دست آوردید ک برگردید به خودتون بگید :" عح پسرررر، امروز واقعا روز من بود!"


ولی قابل باور بنویسید. رئال همچین. مثلا من خودم اگه بخوام تخیلی بنویسم می گم ک یه تفنگ هفت میلیارد فشنگه بر می دارم و بین همه ی آدمای کره ی زمین، بازی ژوزفیوس رو برقرار می کنم و داور می شم و مجبورشون می کنم هر کس کناری شو بکشه و تفنگ رو پاس بده کناریش تا تموم شه بالاخره صف آدما و به عنوان نفر آخر هم داور خودشو می کشه ، :دی ولی خب این عملی نیس دیگه. عملی شدنی هاشو بنویسید. یعنی اگه من بگم همین فردا عملی ش کن، بتونید بلا فاصله واکنش نشون بدید.


و چون می دونم این اشتراک عقاید و کامنتی که دستتون رو گذاشتم توش (اگه افتخار بدید)، انرژی زیادی می طلبه، منم سعی می کنم تو این مدّت تعطیلات تپل مپل جیگر، کامنت های خالی یکی دو ماه پیش رو جوابگو باشم ک بیشتر از این حسّ عذاب وجدان نداشته باشم. خوندم ها، ولی نیازه یکم واکنش نشون بدم ک باور کنید می خونم نظر ها رو و چی می گذره تو مغزم. الآن با لقد دارم می زنم زیر خودم واقعا بابت این کار. شد پس؟ خیلی منتظرم که روزتونو بخونم. مرسی ک به حرفام گوش می کنید. والّا دیگه راه دیگه ای بلد نیستم واسه اینکه تحریکتون کنم کامنت بفرستید. فحشم ک مجاز نیست و به دور از شان ماست. ولی حالا صفر تا کامنت نگیره صلوات. جون کیلگ...!