Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

خنگ

خیلی معذرت می خواهم،

این عیب رفتاری منه،

می دونم

ولی من واقعا آدم خنگ را از حدی بیشتر نمی توانم تحمل کنم.

یک ناوارد داریم، که اوکی ام باهاش،

ناوارد را توضیح می دهی اوکی می شه،

ولی خنگ... خنگ واقعا راه چاره نداره و ملولم!

خنگ را اصلا نمی فهمی چه جور توضیح بدهی که بفهمه.

حتی صبر هم واسه خنگ جواب نمی ده.

باهوش باش لطفا!


دهنم صاف شد

صاف صاف صاف

از اینکه یک چیز را باید ده بار بگم یا تایپ کنم واقعا دیوونه ام

البته این مشکل با بقیه هم هست گاهی ولی دیگه اینجا خیلییییی شدیده


صحنه ای هست فلینت لاکوود داره به باباش یاد می ده موس رو روی موس پد بکشه تا موشواره تکون بخوره تو صفحه؟

حس اونو دارم!

انگار به زبان گواتمالایی دارم حرف می زنم با این فردی که سیستم را دادیم دستش.

بهش می گم عزیزم عشقم برو داخل فلان برنامه یوزر پس را برای من بفرست،

می گه نمی شه!

می گم یک دکمه را بزن یوزر پسش دربیاد من کلی پول اون یوزر پس لامصب را دادم،

نمی فهمه! شدیدا نمی فهمه چی می گم و خیلی کلافه شدم..


یکم دیگه از آستانه ام رد کنه خود کشی می کنم..



گرفته برای من فیلم فرستاده که ببین چقد زحمت کشیدم تمام درایو ها را برایت سیو کردم،

انتظار داره برایش سوت بلبلی هم بزنم!!

خب خودم هم که بلد بودم حاجی.


حالا پدر می فرماد شکرگزار باش فرزند که این دوستم بود و روز جمعه خواسته ی ما را اجابت کرد،

ولی اخه به چه قیمتی؟

این گند زد به کل برنامه های ما، الان هم اصلا نمی فهمه چی دارم بلغور می کنم که تا حدی سیوشون کنه. :(((((

برنامه هام دارن تک تک جلو چشمم پر پر می شن!


بعد اینقدر عصبی می شم یک نفر بخواد کاری که انجام داده را اگزاجره کنه،

که اخخخخ من زحمت کشیدم اخ خیلی وقت گرفت اخ فلان بهمان!

و دقیقا تیپ شخصیتی اش همینه.



یه آی دی ام ساده رو می گه من نمی تونم نصب کنم چون بعد یک ماه مسدود می شه.

بهش می گم بله مطلع هستم لطف بفرمایید کرک شده را نصب بنمایید، 

می گه فرقی نداره کرک شده اش هم همینه، ابر فررررض!!

تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.


اصلا یک طوری اعصابم تو دیواره که نگم.

حس بی پناهی شدیدی دارم. :D


ولی به درک. پدر مادر محترم خودشان پول این شاهکار را می دهند دیگه مثل پارسال نیست من مسئولیت قبول کنم از پول خودم بگذارم چون بردم دادم به" اشناهای خودم" که حتی اگه بیل گیتس بوده باشندهم باز از نظر پدر مادرم  عمرا سر رشته نداشتند و سرم همواره کلاه گشادی رفته.



من پارسال با دو میلیون خودم احیاش کردم. و این قدر نق زدند به جان من نه، تو چرا به حرف ما گوش نمی کنی، همیشه کار کار خودته، این کامپیوتر خانواده ست، تو چرا عجولی، چرا فلان، دوست من خیلی ارزون تر می تونست، دوست من ال، دوست من بل، مطمئن باش سرت کلاه رفته.


بعله پول قلمبه بگیری معلومه که باید کار درست تحویل بدهی.

حالا فردا هنر نمایی دوست شما هم می بینیم.


کم کمش ده دوازده میلیونی تو پاچه اش می کنه. قول می دهم.

و راستش پدر بنده هم از افرادی است که قشننننگ از ده جهت تو پاچه اش می ره. رودربایستی داره، هرچی بهش بگن، می گه باشه قربااااان شما.

و به من چه! :-"

واقعا. به من چه! کک به تنور به من چه! مورچه خاک به سر به من چه! کفتر دم بریز به من چه! امسال همه اش به من چه!


تعمیرات چی برگشته پشت تلفن به من می گه:"مگه تو می خواهی پولشو بدی که اینقدر حرص برنامه ها و قطعات را می زنی!"

اونجا بود رسما می خواستم بشکه ی نفت رو روی خودم چپه کنم کبریت بکشم.


حس می کنم خانوادگی داریم نقش سفره را توی این بیت بازی می کنیم که:"یکی زین سفره نان خشک برد، آن دیگری حلوا!"


پ.ن. حالا درسته اومدم اینقدر ابراز خشم کردم از خنگی اش،

ولی خیلی بدجور مظلومه.

مظلومیت در حد علی بچه های آسمان وقتی بغض کرده بود واسه کفشا!

چشماش مظلوم، قیافه افتاب سوخته، کاپشن بادی، و همون خنگی اش خیلی مظلوم ترش می کنه.

یعنی به شددددت از او عصبانی هستم ولی وقتی می بینمش دوست دارم هم زمان از سادگی، مطلومیت و بی نوایی اش گریه هم بکنم.

اون قدر مظلوم که دلم نمی آد پول کارهایی که بلد نبود بکنه را بهش ندم.