فرم ایستادنشون کنار هم، منو یاد روابط خودم با والد هام می ندازه. اون تجمّع مغرورانه ی زرد و مشکی رو کلّه ی اشاره رفته به سقف آسمونش رو می بینید؟ خود خودشونن. :))) هر از چند گاهی هم یه بطری اسید می گیرن دستشون خالی می کنن رو هیکل من ک اون پایین ایستادم. شیکمم هم هیچ قلمبه نیست. اونا غمه. همه ش غم های بلعیده شده و فرو خورده شده ی بعد اسید پاشی هاست.
# ساعت پستمو...! تا آپلود شه از دست می رفت... فلذا اوّل ساعتو گرفتم بعد پست رو نوشتم.
پ.ن. آقا فکر کنم دنیا می خواد بهم نشون بده ک نه همچینم وضعت بد نیست، سرتو بکن تو برف، زندگی تو کن باو. از زمانی ک این پست رو ارسال کردم، همسایه ی دیوار به دیوارمون با پسرش زدن به تیپ و تاپ هم، یک رینگ بوکسی درست کردن ک نگو. تیکن سیکسه به قول ایزوفاگوس. باز خوبه منو فقط اسید می پاشن روم.
اون بچّه تلف شد حاجی، ولش کن جون هر کی دوس داری!
هی آشغال آشغال می کنه، نمی ذاره منم بخوابم. آشغااااااااااال بک آقا. آشغاااااااااال بک. بیا ببر بذار دم در اگه ناراحتی اصلا! نمی شه ک من مثل رسیور ازینجا همه ی فحش ها رو بگیرم جیک نزنم.
اصلا چیه این ساختمون ما؟ انجمن پدر و مادران فاقد نورون های میلین دار.
پ. پ. ن از اتاق فرمان اشاره می کنن عکس به خوبی گویای همه چیز نبوده، فلذا تا حجّت بر شما تموم شه: