Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Mission impossible

دویست هزار تومان به من مقروضند،

و من فردا باید زنگ بزنم بعد از یک ماه دست به سر شدن، جدی پیگیری کنم که چرا پول من رو پس نمی دی لامصب.


هیچی دیگه، 

خیلی ازین جور کار ها بدم می آد.

خیلی نامردی هست  که آدمیزاد رو مجبور به همچین واکنش هایی می کنند.

والا دارم کهیر می زنم. وضعیت خراااب ها خراب.

از همین الآن مطمئنم فردا که زنگ زدم، دویست تومان رو که نگرفته هیچ، با کلی عذر خواهی و "فداتون بشم تاج سرید اختیار دارید" دویست تومان دیگر هم براش می فرستم روال شه قضیه ش.

بار روانی عملیاتی که قراره انجام بدم، به قدری برام زیاد هست که ترجیح می دم برگردم بگم آقا بیا مال خودت. کادو تولدت. نخواستم.

چی هست اصلا این روابط اجتماعی.