نگاه کن؟
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم...
نگاه کن؟!
که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره اب می شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهوار های شعر من
نگاه کن!
تو می دمی و
...
پ.ن. واقعا حس ستاره چین برکه های شب رو دارم این هفته! شبا دیگه خیلی بیش از حد دارم ستاره می چینم. ستاره به کهکشان به بی کران به جاودان! شراب خواب بده نازنین. شراب خواب!
زحل و مشتری هم یکدیگر رو ماچ کردند، اگه خبر ندارید. البته نمی دونم چرا این بار بر خلاف بقیه ی اتفاقات هر صد قرن یک بار نجومی من نزدم تو سرم و غم این رو نخوردم که اخ چه حیف دفعه ی بعدی من زنده نیستم! برام مهم نبود زیاد انگاری.
یک تاکید هم بکنم برای بار ان اُم که چه قدر سال کرونا رو دوست دارم. چه قدر. خیلی ازین خلوت های شبانه کم داشتم تو زندگیم. و الان خود هم می دونم فعلا زدم زندگی م رو ترکوندم، ولی حس می کنم کیفیتش بالا رفته. کاش منو ول کنن، بگن تو فقط شبا بشین فکر کن، صبح ها بخواب. عالم فکر کردن خیلی... لا یتناهیه. مثل کهکشان. و کسی هم نیست دستت رو بگیره و بکشه بیرون. مثل سیاه چاله. همه خوابند و تو داری به مرکز سیاه چال کشیده می شی.
پ.ن. می بینی کله مکعبی؟ زمستون شد و ما ایزوگام یاد نگرفتیم!
مشتری های ایزوگامم سر به فلک گذاشتند این روزا.