Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جامی پراکنی

 این تکه شعر رو من واقعا درکش کردم. :دی 

چون یکم گیرایی کلامی م پایینه، اینقدر خوشحال می شم وقتی خودم برای اول بار به تنهایی امورات رو درک می کنم و لازم نیست از کسی چیزی بپرسم. 

بعد نکته ش اینه که وقتی یه چیزی از فیلتر من یکی رد شد و فهمیدمش،

بقیه می تونن راحت باشن و با خیال راحت پردازشش کنند، چون هر چیزی که هست، به هر حال از صعب العبور ترین فیلتر ممکن رد شده و طرف جیک نگفته.

برای همین،  این شعر مفهومی تقدیم به شما. با خیال راحت بخونید. :دی

---------------------------------

گفتمش یارِ تو ای فرزانه،

با تو همواره بود هم خانه،


سازگار تو بود در همه کار،

بر مرادِ تو بود کارگزار،


لاغر و زرد شده بهر چه یی؟

سر به سر درد شده، بهر چه یی؟


گفت رو رو! که عجب بی خبری

به کزین گونه سخن درگذری.


محنتِ قُرب ز بُعد افزون است

جگر از هیبتِ قُربم خون است


هست در قُرب همه بیم زوال

نیست در بُعد جز امّید وصال!


آتشِ بیم، دل و جان سوزد،

شمعِ امید، روان افروزد.....