تعطیل شدیم. آخ جان.هورا. یعح. دتس ایت. پیپ پیپ هورای. کوبیدن جام ها به هم. منور.
قول می دهم طی این دو هفته به قدری خر بزنم و قدر وقت بدانم که گذشته ی نه چندان حرفه ای ام جلویش زانو بزنه. (ازین فکر های ایشالا از فردا!) انصافا با پشت دست بکوب تو صورتم اگه اومدم اینجا گفتم باز درس و مشقم مانده! خسته ام ازینکه هر شب کابوس می بینم درس نخواندم و بلد نیستم هیچی. یه جور می خونم همه این خرخونا سوسک بشن دود بشن برن هوا!
پ.ن. بچه ای که برایش انتخاب رشته کردم را یادتونه؟ پرستاری شهر تهران قبول شد! روی انتخاب های تقریبا اخرش. و داستان داشتیم خلاصه.