چارشنبه شب من برای اوّلین بار این کلمه رو شنیدم و یاد گرفتم.
گفتم در جریان باشید می خوام این قدر ازش تو تک تک مکالمه هام استفاده کنم که مغز همه رو باش به فاک بدم. ؛)
لاطائِلات.
یعنی مزخرفات. بیهوده جات. مهملی جات.
دیگه خلاصه خیلی کلمه ی خوفی هس، حتّی صرفا تلفّظش حس خوبی به فرد تلفّظ کننده می ده.
اصلا چرا فحش نیست؟
نمی شه فحش باشه؟
عح. سیب.
بعد از اون ور من یاد ناتانائیل می افتم وقتی به زبان می آرمش. مسیر ذهنی خوبی داره واسم. آره، من زمانی عاشق ناتانائیلِ آندره ژید بودم.
ناتانائیل! من شوق را به تو خواهم آموخت...
+ هی. سرچ دادم دوباره بخونمش، توش شن های ساحل داره. :)))))
" ناتانائیل، برای من خواندن این که شن ساحل ها نرم است کافی نیست، می خواهم پای برهنه ام این نرمی را احساس کند."
پ.ن: کلا پاییز این شکلیه:
مهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههر، آبان، آذر.
اصلا من نفهمیدم مهر به بعدش چی شد راستش. همین دی روز نبود من اومده بودم می گفتم هورا سی ام اکتبره؟ چرا الآن اون بالا نوشته سی نوامبر؟ چه خبره؟ کی خودکار گذاشته لا سوراخ نوار کاستمون انگولک می کنه می زنه جلو به این سرعت؟