واقعیت اینه، که سرزمین ایران وامدار شاعر های کودک و نوجوان خودش هست. حتی اگه کسی هیچ وقت چیزی ندونه.
مثل یک جریان هست که زیر پوست همه جریان داره، حتی اگه هیچ وقت کسی چیزی نفهمه.
واقعیت اینه، که دیگه هیچ کس جای عباس یمینی شریف، اسدالله شعبانی، ناصر کشاورز یا محمود کیانوش ها رو نخواهد گرفت.
اون بیان ساده و شیوا و البته پر معنی برای دنیای کودکان. به نظرم خیلی ریز بدون اینکه بفهمیم، داره به انحطاط می ره. هستند هنوز، ولی دارند کم و کمتر می شن.
دنیای امروزی پر شده از شاعر های مسخره ی بزرگسال مدرن و پست مدرن عاشق نویس غزل سرا که فکر می کنند تمام شعر دیگه داخل چین و شکن زلف یارشون خلاصه می شه و رسما عجب آثاری افریدند. شعر کودک بعضا به سخره گرفته می شه و آدما این روزا از سر بدون کپشن نموندن و ادای انتلکچوال ها رو در اوردن در سن جفت گیری تازه شروع می کنند زور بزنند که شعر بخونند. دیگه دنیای کودکانه ی عباس یمینی شریف نیست. دیگه بچه ی دبستانی این دور و زمون رو بگیری، اصلا شعری بارش نیست. روح خشکیده! و بد تر از اون حتی روح بچه ها هم کم کم در حال خشکیدن هست.
پدرم اعلام کرد:" محمود کیانوش مُرد." از امروز دیگه محمود کیانوشی هم نیست...
خاطره ی من، از محمود کیانوش، بیشتر همون یدونه تست ادبیات قلم چی یا مبتکران بود، توی سوم یا دوم دبستان، که نتونسته بودم درست تشخیص بدم شعر مطرح شده در تست، متعلق به چه کسی هست. شعر از محمود کیانوش بود! یادمه اون آزمون رو نتونستم رتبه ی برتر بشم، و سر همین قضیه دلم پر بود و از اسم محمود کیانوش بدم می اومد. من از محمود کیانوش زخم خورده بودم، همون شاعره که شعرشو بلد نبودم.
و الان هرچی زور می زنم هنوز شعری به ذهنم نیست! یادم نیست شعرهای داخل کتابمون چی بود از محمود کیانوش؟ فقط همون یکدونه تست خیلی به ذهنم هست. ولی حتم دارم، اگه الان برام بخونند، می تونم تا صبح شعر های کتاب دوم سوم دبستان رو زمزمه کنم، بدون اینکه بدونم شعر محمود کیانوش بوده. اینه معجزه ی شاعر کودک.
چند تا از شعر های معروفش رو باز نشر می دهم، که یادی کرده باشیم از خاطرش، او لا به لای این اشعار، در حافظه ی کودکانه مان جاوید است.
یک گل، ده گل، صدتا گل
اینجا، آنجا، هر جا گل
دامن، دامن، فروردین
میروید بر دلها گل
باغ و دره پُر گل شد
کوه و دشت و صحرا گل
لبها را گل خندان کرد
شد از شادی لبها گل
-----------------
در بهاری سرد
مرغ زیبایی نشسته شادمان بر شاخۀ اندوه!
سادگی افتاده همچون شبنمی از دیدۀ مهتاب
در سکون حیرتی خاموش
بر عقیق بوتۀ اعجاب
زندگی چون کودکی تنهاست
ساده و غمناک
اشک سردی همچو مروارید
می دود در جام چشمانش
می چکد برخاک
زندگی زیباست
ساده و مغموم
چون غزالی در کنار چشمه ای، در خلوت جنگل
مانده از دیدار جفت گمشده محروم
دیده اش از انتظاری جاودان لبریز
زندگی چون کودکی تنهاست
ساده و غمناک
زندگی زیباست
------------
فرزندهای نازنینم
گلهای باغ زندگانی
خوانندگان شعرهایم
در کودکی و نوجوانی
هرگز نخواهد شد عزیزان
یاد شما، هرگز فراموش
هستیم با هم همیشه
در شعر محمود کیانوش
با پیکهای شعر من هیچ
چیزی مگر حرف شما نیست
دور از شما و بیصدایم
شادم که شعرم بیصدا نیست
در شعر من چشم شما هست
بر آسمان بیکران باز
با یک نگاه شاد و روشن
بر دیدنیهای جهان باز
در شعر من قلب شما هست
که میزند آهنگ شادی
میگیرد از آهنگ هر شعر
هر چیز دنیا رنگ شادی
در شعر من – هر وقت شعری
دارید میخوانید از من-
من نیستم، حرف شما هست
حرفی که میدانید از من
در شعر خود هستم همیشه
من زنده از لطف صداتان
فرزندهای مهربانم
سالم نگهدارد خداتان.