Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

و برای یه لحظه قلبم وایستاد وقتی خوندم دانشجوی حقوق بهشتی طلای ادبیات




به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان بعد از ظهر امروز (در اصل دیروز! روز کوروش!!!!) دانشجوی حقوق دانشگاه شهید بهشتی با پریدن از طبقه سوم دانشکده حقوق این دانشگاه به زندگی خود پایان داد.

هرچند تاکنون مدیران دانشگاه شهید بهشتی از ارائه پاسخ دقیق درخصوص علت خودکشی این دانشجو خودداری کرده‌اند اما شواهد نشان می‌دهد مشکلات روحی و روانی علت این خودکشی بوده است.

برخی منابع آگاه در دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با  خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان؛  با اشاره به اینکه این دانشجو پسر در سال 94 مدال طلای رشته ادبیات را کسب کرده بود اظهار داشتند: وی ورودی سال 95 رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی بوده است.

نزدیکان این دانشجو تاکید دارند که وی هیچ‌گونه سابقه پرخاشگری، اعتراض در سطح دانشگاه و یا نشانه‌ای از داشتن مشکلات مالی و یا آموزشی نداشته است.

این منابع آگاه اعلام کردند که پس از خودکشی این دانشجو تکه کاغذی در جیب لباس وی  پیدا شد که متوفی قبل از اقدام به خودکشی در آن نوشته است مرگ وی هیچ ارتباطی با فضای مجازی و بازی نهنگ آبی نداشته و صرفا تصمیم شخصی او بوده است.

برخی از نزدیکان این دانشجو تاکید دارند که وی بسیار گوشه‌گیر و انزواطلب بوده و هیچ‌گاه در جمع‌های دوستانه دانشجویان حاضر نمی‌شد.


اطلاعیه روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی درباره درگذشت یکی از دانشجویان


با کمال تأسف، یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، بعد از ظهر امروز یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۶، کمی پس از ساعت ۱۴:۰۰ ، خود را از یکی از ساختمان­ های دانشگاه فرو انداخت. بلافاصله پس از وقوع حادثه، پزشک حاضر در درمانگاه دانشگاه به همراه آمبولانس و پرستار در صحنه حاضر شدند و چون هنوز مصدوم دارای علائم حیاتی بود، سریعاً با آمبولانس به بیمارستان آیت ا... طالقانی انتقال یافت. تلاش پزشکان آن بیمارستان برای احیاء نتیجه نداد و در نهایت، مصدوم در بیمارستان آیت ا... طالقانی فوت کرد.

دانشگاه شهید بهشتی، از این حادثه دلخراش اظهار تأسف و تألم نموده و به خانواده این دانشجو و جامعه دانشگاهیان شهید بهشتی، صمیمانه تسلیت می گوید.



برید بمیرید خب! صمیمانه تسلیت؟

سرتون رو بذارید، افقی بشید و بمیرید فقط.

الآن داشتم لیست طلای های 94 رو نگاه می نداختم. یازده تا اسم. محمّد حسین، عرفان، امیر رضا، بهنام، امیر حسین، محمّد رضا، محمّد، علی رضا، مهدی، محمّد جواد، علی.


که یکی شون قطعا نفس نمی کشه الآن.


این شما رو نمی خوره؟

روانتون رو پریشان نمی کنه؟

طرف فقط نوزده سالش بوده. فقط نوزده. دو دهه ش هم پر نشده بوده حتّی.


و تو خبرش می نویسند :"وی بسیار گوشه‌گیر و انزواطلب بوده و هیچ‌گاه در جمع‌های دوستانه دانشجویان حاضر نمی‌شد."

شما داشتین چه غلطی می کردین اون موقع؟ نظاره گر گوشه گیری ها و انزوا طلبی هاش بودین؟

ای تف. فقط تف.


منم از صبح امروز داره همین جور قطاری و پشت هم داره برام از زمین و آسمون می باره. راستش شاید اگه یه درصد قبل از حرف زدن به این فکر می کردین که کوچک ترین حرفتون می تونه روان طرف مقابل رو به بد ترین شکل ممکن خراشیده کنه، هیچ وقت هیچ کدومتون زبون باز نمی کردید.


شما اون قدر وقیح اید که حتّی نمی تونید پیام خودکشی ش رو بگیرید و فقط دارید مهمل می بافید.


قبل از اینکه برسم خونه، این قدر داغون بودم که تو راه داشتم با خودم ایده ی تاسیس یه سازمانی رو می زدم تو ذهنم. به خودم می گفتم اگه همه چی درست پیش رفت، من همچین سازمانی رو حداقل به جوونایی مثل خودم مدیونم و سعی می کنم تاسیسش کنم. تا مرحله ی انتخاب اسمش هم پیش رفته بودم.


"JOY LAND"


و بعد اومدم و خبر خودکشی این یارو رو دیدم. دقیقا چند لحظه بعد از اینکه ایده ی تاسیس جوی لند به ذهنم رسیده بود.  دیگه ته ضربه ای بود که امروز می تونستم بخورم.

الآن فقط حس اینو دارم که باید یه آمبو بگ بذارن دم دهنم فشارش بدن بگن: هی هی. کیلگ. نفس بکش. نفس بکش. تو می تونی. تو می تونی. نفس بکش. تموم شد، هیچی نیس، تموم شد.


مهربون باشید با هم جون من. رو رفتار ها و گفتار هاتون دقّت کنین یکم. شاید تیر خلاص بزنید به یکی که مدّت ها داشته خودش روبه زور چسب کاری می کرده.