Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آب... زمین... ناموس...

ببین خداوکیل خوشحالم که یه جوری داریم تو بیمارستان داخل کرونا دست و پا و کله ملق می زنیم که کلا فرصت نمیشه خبر ها رو دنبال کنیم و عمیق بشیم رو این قضیه.

اینم می آد می گذره، قتل عام میشه، می ره،

شما نهایت سه ماه دیگه یادتون می ره،

ما می مونیم و افسردگی مون.

فکر نکنم تو این برهه که الان اکثرا افسرده اید نوبت من باشه برم تو اون فازا.

نوبت من ایشالا دو سال بعده که هیچ کدومتون دیگه یادتون نمونده بود و تو هر جاده ای که داشتم رانندگی می کردم، اهنگ حبیب رو شنیدم و وسط جاده زدم زیر گریه.

یه ماه پیش بود، واقعا آهنگ حبیب منو برده بود تو فاز اون دوران، تمام مسیرم تا بیمارستان رو به یاد کشتار های نود و هشت و قبل و بعدش زار زدم و با اهنگ میخوندم. به یاد نوید افکاری یادم افتاد زار زدم... روح الله زم جلو چشمم اومد زار زدم... حرفای پویا بختیاری  یادم اومد اشک ریختم...

من اینجوری ام. یه چیزی که ثبت حافظه ام بشه دیگه نمی ره. تا پنج سال... ده سال...

این اولاش مال شما که دوباره تا دو ماه بعد فیشتی سرپا می شید. فعلا مجلس رو گرم کنید تا من با افسردگی مزمنم بیام.

فعلا برم با کرونا بجنگم.

فقط همینو بگم که خیلی بی شرف اند. که اینم چیز جدیدی نیست.... همیشه گفتم.

اینم با استاد تحلیل می کنیم بعدا.


پ.ن. نمی دونم کی می اد روزی که دیگه حرف زدن و پست گذاشتن ازش کافی نباشه و بالاخره بخواهیم تکونی به گلوتئوس ها بدیم.